زندگینامه شهید
از من نخواه که بهخاطر بیرون آمدن از زندان، دوستانم را قربانی کنم
مرتضی قهرمان متولد سال۱۳۴۲ در شهر اراک بود، وی قبل از ۳۰خرداد سال۶۰ جزو میلیشیاهای هوادرا سازمان مجاهدین بود. بعد از سی خرداد، وارد فعالیت تمام وقت و حرفهیی شد و به همراه چند تن دیگر از هواداران سازمان به تشکیل هسته مقاومت در تهران پرداخت و به فعالیتش ادامه داد. وی در سال۱۳۶۱ در مسیر اراک – قم به وسیله پاسداران خمینی دستگیر به زندان اراک برده شد که آنجا شناسایی و بلافاصله به زندان اوین منتقل گردید. او را زیرشکنجه برای بهدست آوردن اطلاعات بردند اما مرتضی وفادار به آرمانش هیچ اطلاعاتی به دشمن نداد و در بیدادگاه چند دقیقهایی به ۷سال زندان محکوم شد و به زندان قزلحصار منتقل گردید. وی در تمامی این سالهای زندان در بندهای تنبیهی قزلحصار و گوهردشت به سر برد.
وی همیشه با روحیهای شاد و لبی خندان بود. حتی یک بار در یکی از ملاقاتهایی که با مادرش داشته در حالی که مادر گریان و بیتاب از دیدن فرزندش پشت میلههای زندان بود، با صورتی بشاش و با چهرهای خندان به مادرش میگوید:
«مامان تو مادر یک مجاهد خلقی. نباید که از خودت ضعف نشون بدی. از من نخواه که بهخاطر بیرون آمدن از زندان، دوستانم را قربانی کنم».
اواخر ماه تیر سال۶۷ ملاقاتهای زندان قطع میشود و خواهر این مجاهد قهرمان روزانه به زندان اراک مراجعه میکند که بتواند مرتضی را ببیند دژخیمان دجال با بیرحمی قول آزادی مرتضی را به او میدهند اما سرانجام در این رفت و برگشت مستمر در روز ۱۲آبان سال۶۷ که خانوادهاش مراجعه میکنند، دژخیمان با دادن شماره قبری در بهشت زهرای اراک در قطعه کودکان، جواب ۵ماه مراجعه مستمر را به مادرش دادند و تهدید کردند در صورت شیون و شنیدن صدایتان، پسران دیگر خانواده را دستگیر میکنند اجازه برگزاری مراسم برای فرزندشان را ندادند.
بعد از تحقیقاتی که انجام شد، مشخص شد که مرتضی قهرمان را در جریان قتلعام سال ۶۷ اعدام کردهاند. اما در ماه آبان به خانواده شماره قبر دادند. در همین رابطه خبر رسید که جنایتکاران خمینی در اوایل شهریور ۶۷ شبی گورستان را قرق کرده و اعدامیها را آنجا به خاک سپردند و چند روزی اجازه ورود هیچکس را به آنجا ندادند.
مرتضی به همراه یارانش در زندان بر سر آرمان و بر سر موضع مجاهدت ایستادگی کرد و الگوی نسل جوانی شد که تنها راه رسیدن به جامعهیی آزاد و رها از دیکتاتوری را مبارزه تمامعیار و بیشکاف برای سرنگونی این رژیم پلید میداند و شعارش این هست که میتوان و باید این جنایتکاران تاریخ را از صحنه روزگار محو و نابود کنیم. و قطعاً که میتوانیم و آنروز دور نیست.
خاطرات
مرتضی در ملاقاتها با روحیه شاد و بالا مادر را دلداری میداد و در مقابل گریه و بیقراری او میگفت:
«مادر نباید گریه کنی! تو باید به من افتخار کنی. من یک مجاهد خلقم، تو هم مادر یک مجاهد خلق! پس مثل اونها باش. میدونیمامان من اینجا از همهٔ بچهها قویترم، چون تو منو بزرگ کردی. پس مثل همیشه قوی باش و به من روحیه بده».
و وقتی در دنیای عواطف، از او خواسته شد که کاری کند که آزاد شود گفت: «نمیتونم وجدانم رو بفروشم و اعتقادم رو زیر پا له کنم. برای بیرون اومدن از زندان خمینی، باید خودم، اعتقاد و ایمانم رو بفروشم. از من این رو نخواهید!» .
نامه مرتضی قهرمان به خواهرش:
از یادگارهای مرتضی قهرمان نامه زیبایی است که در زندان با خط خودش برای خواهرش نوشته است:
“ خواهر عزیزم سلام. امیدوارم حالت خوب باشد. راستش برای گفتگو با تو نشستم، اما قلمم دیگر نمینوشت. گویا دیگر یارای درک آنسوی افقها را ندارد، وامانده مرا مینگرد؛ اما در جانش شوقی از فریادِ بودن! ولی آوایی از درونم، مهربانانه دست بدامن واژهها شد تا با تو سخن بگوید. از چه؟ نمیدانم. شاید از همه چیز. آری هر گاه بر بال اندیشه با تو به صحبت نشستم به انتظار پاسخی ماندم که چرا سخنی نمیشنوم. شاید در فکر خامم شکوفه (غنچهٔ نشکفته) را بر حسب گل میبویم که باید به جان بنشینم، تا اَشکال زمانه را به انتظار هدف نظاره کنم. خیلی دوستت دارم. به امید اینکه در تحمل درد و رنج زمانه در پناه آشیانهٔ پرمحبت خداوند، شکر نعمتش را تسبیح گویی و خدا همواره با تو باشد. مرتضی».
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org