زندگینامه شهید
تحصیلات: متوسطه
شغل: نجار
سابقه مبارزاتی: ۹سال
ثقل زمین کجاست،
من در کجای جهان ایستادهام،
با باری ز فریادهای خفته و خونین
ای سرزمین من
من در کجای جهان ایستادهام... ؟
سید احمد بصارتی اهل گرگان بود و در سال۱۳۴۱ بدنیا آمد، در سال۱۳۵۸ و زمانی که تنها ۱۷سال داشت با سازمان مجاهدین آشنا شد.
در بخش محلات شهر گرگان فعالیتهای سیاسی- تبلیغی خود را در ارتباط با سازمان شروع کرد، و دو روز قبل از تظاهرات بزرگ سی خرداد دستگیر و روانه زندان شد.
احمد به مدت ۵ماه در زندانهای رژیم آخوندی اسیر بود و بعد از آزادی فعالیتهایش را در ارتباط با واحدهای عملیاتی شروع کرد. در سال۱۳۶۲ برای بار دوم دستگیر شد و تا سال۶۳ در زندان بود، پس از رهایی از زندان بهدنبال راهی برای وصل به سازمان مجاهدین بود. او در سال۶۶ خود را به پایگاههای مرزی رساند و وارد یکانهای رزمی شد و آموزشهای نظامی را فراگرفت.
احمد با شرکت در عملیات آفتاب جسارت و شورشگری خود را در برابر دشمن ضدبشر بهخوبی نشان داد، و مدتی بعد با شوری مضاعف در عملیات فروغ جاویدان شرکت کرد و حماسهای دیگر آفرید، حماسهای که خود از قهرمانان آن صحنههای ماندگار در تاریخ مقاومت ایران شد.
یکی از همرزمانش در خاطرهای چنین نوشته: «... در جریان عملیات فروغ جاویدان درگیری سختی داشتند و بعد از شهادت همرزمش، احمد تا آخرین گلوله جنگید و سرانجام با انفجار نارنجکش تعدادی از مزدوران دشمن را به هلاکت رساند و خودش قهرمانانه بهشهادت رسید».
بدین ترتیب احمد قهرمان نام و خاطرهاش را در منطقه کرمانشاه تا روز آزادی خلق قهرمان ایران به امانت سپرد.
خاطرات
خاطرهای از همرزم سید احمد بصارتی:
با سید احمد بصارتی معروف به وهاب در یک تیپ همرزم بودم. در عملیات آفتاب او از ناحیه پای چپ در اثر اصابت ترکش دچار شکستگی شده بود و از اینرو پای او را بهوسیله آنتن در ناحیه زیر زانو تثبیت کرده بودند. در همین عملیات زمانیکه وی مجروح شده بود و میخواستند او را به پشت منتقل کنند با هم در یک خودرو «کاام» به سمت پشت حرکت کردیم. احمد بدلیل جراحتش بهحالت دراز کش روی برانکارد خوابیده بود. در مسیر بازگشت بخشی از مسیر پاکسازی نشده بود و بر سر یک پیچ دیدم که در سنگرهای انفرادی بتونی تعداد زیادی از مزدوران رژیم با سلاحهای ژ-۳ به سمت خودروی ما نشانهروی کردهاند و بعد از مکث اولیه شروع به شلیک به سمت خودروی ما کردند و همه نفرات جز سید احمد بصارتی که اصلاً امکان تحرک نداشت و در خودرو ماند و بقیه از خودرو خارج شدند. بعدا او برایم تعریف کرد که آنها همچنان شلیک میکردند و دو سه تا تیر هم به جاهای مختلف بدن او اصابت کرده بود. وی میگفت که من بدون حرکت در خودرو دراز کشیده بودم و کلتم را در دستم گرفته بودم تا اگر آنها آمدند استفاده کنم. بعد از چند دقیقه دو نفر از مزدوران آمدند و من زیر چشم داشتم نگاه میکردم که یکی از آنها میخواست درون کا ام یک نارنجک بیاندازد امادیگری به او گفت که مرده است و خلاصه به حساب اینکه من مردهام رفتند تا اینکه نفرات خودی رسیدند و... .
سید احمد بصارتی در عملیات فروغ جاویدان همچنان آنتن در پاهایش بود و من و او و تعدادی دیگر از نفرات که مشکل جسمی داشتند حفاظت یکی از فرماندهان را بعهده داشتیم. سپس با تغییرات سازماندهی که در صحنه انجام شد من دیگر سید احمد را ندیدم ولی بعد شنیدم که خودروی که سوارش شده بوده مورد اصابت قرار گرفته و بهشهادت رسیده است.
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org