زندگینامه شهید
«اگر کسی یا سازمانی در هر نقطهیی از ایران حقتر از مجاهدین است باید از او دفاع کرد و او را پیدا کرد، اما من نیافتم».
بهروز بهنامزاده در مرداد سال۱۳۳۸در تهران و در خانوادهیی مرفه بهدنیا آمد. پس از طی دوران دبیرستان، وارد دانشگاه علم و صنعت شد و در رشته مکانیک تحصیلاتش را ادامه داد.
ورودش بهدانشگاه مقارن با خیزش مردم در آستانه انقلاب ضدسلطنتی بود. شرکت فعال بهروز در مبارزه علیه شاه، بهزودی او را در برابر این سؤال قرار داد که در میان نیروهای شرکتکننده در انقلاب کدامیک در جهت منافع و خواست مردم حرکت میکند. او بهچشم میدید که در تظاهرات و درگیریها کسانی که سینه سپر میکنند و رنج راه را متحمل میشوند هواداران مجاهدین هستند، که بهطور مستمر زیر فشار و حملات فالانژهای حکومتی قرار دارند که به مراکز آنها و هواداران آنها در نشریه فروشی و میزهای کتاب حمله میبرند. این تعارض از همان هنگام در ذهن بهروز جا باز کرد و زمینهیی برای آشنایی بیشتر با تاریخچه و راه و رسم مجاهدین شد.
خودش میگفت: «میخواهم راهی را که انتخاب میکنم تصمیم آخر باشد و تا آخر راه بروم». بنابراین برای یافتن گمشده خود بارها با افراد و جریانهای مختلف بر سر مواضعشان صحبت کرد.
در همین دوران چندبار به کردستان سفر کرد. او در این سفرها از نزدیک جنایتهای رژیم خمینی و طینت ضدبشری آخوندها را در سرکوب مردم محروم کردستان دید و کینه خمینی را بهدل میگرفت، کینه مقدسی که هر روز بر ابعاد آن افزوده میشد. با این مشاهدات بود که بهروز قاطعانه قدم بهصحنه مبارزه علیه ارتجاع گذاشت و بدون هیچتردیدی مجاهدین را انتخاب کرد. او گفت:
«اگر کسی یا سازمانی در هر نقطهیی از ایران حقتر از مجاهدین است باید از او دفاع کرد و او را پیدا کرد، اما من نیافتم ».
با این انتخاب، مسیر زندگیش دگرگون شد و با آنکه از همه امکانات زندگی برخوردار بود، اما برای آشنا شدن با درد و رنج زحمتکشان کورهپزخانهها میرفت و مشغول کار میشد، با کارگران زندگی میکرد. با آنان با محبت و گرمی برخورد میکرد و سعی میکرد از آنان بیاموزد. در پاسخ بهدوستانش که نگران وضعیت سلامتی او بودند، میگفت: «دوران سختی در انتظارم هست و باید خود را عادت بدهم»...
بهروز پس از ۳۰خرداد سال۶۰دستگیر و بهزندان اوین منتقل شد و بلافاصله بهزیر شکنجههای وحشیانه رفت. او بهعنوان یک عنصر شناختهشده مقاوم در زندان نقش مؤثری در سازماندادن مقاومت زندانیان داشت. یکی از دژخیمان بهیکی از بستگان بهروز که خواهان آزادی او شده بود، گفته بود: «او هم در اعتصاب غذا شرکت میکند و هم در سازماندهی اعتصاب شرکت میکند. هر جا که چند نفر دست بهاعتراض میزنند بهروز هم آنجا است. اینکه الآن او زنده است از رحمت جمهوری اسلامی است، اینها را باید در همان روز اول میکشتیم».
بهروز در انتقال روحیه مقاومت زندانیان بهبیرون از زندان بسیار فعال بود و با امکانات موجود نظیر ساختن کارهای دستی سمبلیک و نوشتن نامه با استعاره پیام امید و پایداری را منتقل میکرد.
بهروز پس از مدتی به زندان قزلحصار منتقل شد.
در سال۶۱از زندان قزلحصار طی نامهیی بهیکی از بستگانش نوشت:
«اینجا روحیه من خیلی عالی است و دلم میخواهد که خانوادهام و جامعهام دارای امید بهفرداهای روشنتری باشند. بهقول قرآن از دل این شدائد و مشکلات است که رشد و تکامل و نهایتاً رهایی و آزادی بهدست میآید. ان معالعسر یسرا».
بهروز در نامه دیگری به خانوادهاش نوشت: «برای من نگران مباشید و من در اینجا شاد و سرحالم».
سرانجام بهروز قهرمان، در جریان قتلعام وحشیانه زندانیان در تابستان ۶۷، در روز ۱۲مرداد در گوهردشت بدار آویخته شد و بههمراه ۳۰هزار شهید سربهدار مجاهد خلق پرواز کرد.
خاطرات
یکی از بستگان شهید:
-بهروز یکروز در ستاد مجاهدین در تهران مسعود را دید و با او روبوسی کرد.
بهروز پس از این دیدار به دوستانش گفته بود، آثار بوسه مسعود را همواره و هر لحظه بر گونه و قلبم حس میکنم، این بوسه پایداری مرا در انقلاب و آرمانهای مجاهدین تا آخرین لحظه حیاتم مُهر کرده است.
-از کارهای دستی که بهروز در سالهای اول زندان خود توانست به بیرون از زندان بفرستد، گردنبند زیبایی بود که در یکطرف آن آرم سازمان حک شده بود و در طرف دیگر آن دو پای شلاق خورده. این گردنبند با خمیر نان درست شده بود.
تصاویر یادگاری
مجاهد شهید بهروز بهنامزاده
با یاد مجاهد شهید بهروز بهنامزاده
تصویر مزار شهید
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org