زندگینامه شهید
زندانی زمان شاه : ۱۳۵۴ / زندان قصر و زندان اوین در تهران / ۵ سال
نحوه شهادت : تیرباران
مجاهد شهید غلامرضا بیرونی در سال۱۳۳۴ در شهر کاشان در یک خانواده زحمتکش کارگری بدنیا آمد. پدرش با بافتن گلیم و فروش آن در یک مغازه بسیار کوچک هزینه خانواده را تأمین میکرد. غلامرضا نیز همزمان با تحصیل در گلیم بافی پدرش کار میکرد. بنابراین از همان کودکی با درد و رنج و فقر آشنا شد.
وی از پس گذراندن دوره دبیرستان در سال۵۲ وارد دانشگاه کاشان در رشته ریاضی شد و در همین دوران فعالیتهای سیاسی خود در جنبش دانشجویی علیه شاه خائن را شروع و در پیشبرد آن نقش چشمگیری داشت.
شرکت در تظاهراتها؛ به آتش کشیدن مظاهر رژیم شاهنشاهی؛ پخش اعلامیه و شب نامهها علیه نظام سلطنتی در هواداری از مجاهدین از جمله فعالیتهای او بود.
غلامرضا در سال۵۴ در رابطه با هواداری از سازمان مجاهدین و فعالیتهایی که داشت توسط ساواک دستگیر و به زندان افتاد. ساواکیها و بازجویان بلا فاصله با شکنجه و فشارهای طاقتفرسای روحی و جسمی بهدنبال اطلاعاتی که داشت بودند، اما لبهای رازدار غلامرضای مقاوم بسته ماند و ساواکیها و بازجویان وحشی را ناکام گذاشت؛
نهایتا در یک محاکمه ساختگی به ۱۰سال حبس محکوم شد. ولی بهرغم دادن حکم ساواک دست از سر وی بر نداشته و به بهانههای مختلف مستمراً به شکنجه و آزار او ادامه میدادند.
رضا از اخلاق انقلابی والایی برخوردار بود. از جمله روحیه گذشت و فداکاری، احترام به دیگران و رسیدگی و توجه به دوستانش از ویژگیهای برجسته او بود.
وقتی ساواکیها به محل اقامتش حمله کردند یکی از همرزمانش بهنام مجاهد شهید علی (محسن) کبار هم که با او بود دستگیر کردند. اما غلامرضا با زیرکی و فداکاری خاصی، ساواکیها را فریب داد و همه اتهامات را به عهده گرفت و او را نجات داد.
در جریان خیانت اپورتونیستهای چپنما و ضربه سنگینی که به سازمان مجاهدین وارد کردند؛ غلامرضا با موضعگیریهای اصولی خود بقیه دوستانش را بر سر موضع مجاهدی مستحکم نمود.
غلامرضا بعد از سه سال اسارت و شکنجه قرون وسطایی در زندانهای شاه به همت خلق در سال۱۳۵۷ از زندان آزاد شد.
در جریان قیامها و انقلاب ضدسلطنتی، شهر کاشان توسط او و دوستانش فتح شد. وی مدتی مسئولیت کمیته انقلاب شهر کاشان را به عهده داشت ولی با نفوذ آخوندها و پاسداران به کمیته از آنجا بیرون کشید وبا همکاری مجاهد قهرمان دکتر احمد طباطبایی جنبش ملی مجاهدین در کاشان را راهاندازی کردند.
آموزشهای ارزنده او که با تسلط و اشراف و ایمان فوقالعاده او همراه بود همه اقشار را؛ از استادان؛ دبیران؛ دانشجویان و دانش آموزان جذب میکرد.
غلامرضا با صبر و حوصله و با مایهگذاری کافی مسائل و مشکلات را میشنید و پس از بررسی دقیق به حل آن اقدام مینمون. هر فردی در نخستین برخورد، جذب او میشد زیرا عشق، ایمان و جنگاوری و مجاهدت بیشائبه را در کلام و اخلاق و رفتارش میدید و حس میکرد.
مزدوران خمینی که تاب اقبال روزافزون اقشار مختلف بهویژه جوانان و زنان و دختران را به جنبش ملی مجاهدین نداشتند در سال۱۳۵۹ ستاد مجاهدین در کاشان را بستند اما غلامرضا تا مدتها همان کار ستاد مجاهدین را در خانه یکی از هواداران دنبال میکرد تا اینکه به ستاد شاهرود منتقل شد.
بعد از نقطهعطف ۳۰خرداد او هم با ایمان و عزم صد چندان به زندگی مخفی روی آورد و به مبارزه با خمینی و پاسدارانش ادامه داد.
سرانجام مجاهد خلق غلامرضا بیرونی کاشانی در غروب ۲۷ تیرماه ۶۰ دقایقی قبل از افطار در حالی که در پی انجام یک مأموریت سازمانی بود، مورد شناسایی مزدوران و پاسداران کمیته منطقه۷ تهران قرار گرفت و دستگیر شد.
غلامرضا بعد از ۳۳روز شکنجه در سحر گاه اول شهریور ۱۳۶۰ همراه با دهها تن از مجاهدان همرزمش تیرباران شدند و لکه ننگی بر کارنامه جنایت و کشتار خمینی جلاد افزود.
آری پاسداران خمینی با شکنجه و تیرباران این مجاهد دلیر که هنوز زخمهای ناشی از شکنجههای شکنجهگران شاه و ساواکش را بر تن داشت، کار ناتمام سلف خود شاه و ساواکش را تکمیل و به پایان رساندند.
دژخیمان خمینی جنایتکار؛ پیکر پاک این مجاهد شهید را به خانوادهاش تحویل ندادند.
یادش گرامی و راه سرخش پر رهرو باد
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید