728 x 90

با یاد مجاهد شهید سیدمحمد علی (علی) برهانی

مجاهد شهید سیدمحمد علی (علی) برهانی
مجاهد شهید سیدمحمد علی (علی) برهانی

محل تولد: تبريز
شغل: معلم
سن: 24
تحصیلات: فوق دیپلم
محل شهادت: قزوین
تاریخ شهادت: 14-6-1362
محل زندان: -

زندگینامه شهید


مجاهد شهید سید محمدعلی برهانی در سال۱۳۳۶ در شهر قزوین دیده به جهان گشود و پس از گذراندن دوره‌های ابتدایی و متوسطه در رشته مهندسی معدن (کانیها) وارد دانشگاه شاهرود شد.

وی در سالهای ۵۵و۵۶ سه بار توسط ساواک در تهران دستگیر شد و به‌دلیل این‌که ساواک از او مدرکی نداشت وی را آزاد کرد. علی در جریان انقلاب ضدسلطنتی در تظاهرات و اعتراضها علیه رژیم شاه خائن فعال بود، او قبل از انقلاب شناخت زیادی از مجاهدین نداشت و پس از انقلاب جزو هواداران رژیم بود.

اما برادرش مجاهد شهید مهدی برهانی که از زندانیان زمان شاه و مسئولان جنبش مجاهدین در قزوین بود، روی او تأثیر گذاشت و پس از کودتای فرهنگی خمینی موسوم به انقلاب فرهنگی که دانشگاهها تعطیل شدند، علی به آرمان مجاهدین روی آورد و ضمن معذرت خواهی از برادران مجاهدش، هوادار مجاهدین شد و در رابطه با سازمان فعالیت انقلابی‌اش را شروع کرد.

علی از زمانی که به‌طور حرفه‌یی در سازمان فعال شد مأموریت یافت به‌عنوان معلم به روستا برود و ضمن آموزش دادن کودکان برای روستاییان کار توضیحی کند.

او پس از ۳۰خرداد ارتباطش با سازمان قطع شد اما پس از این‌که صدای مجاهد تأسیس شد، با شنیدن رهنمودهای سازمانی از این رادیو فعالیتش را در راستای تبلیغ و ترویج آن مرحله از مبارزه سازمان سمت و سو داد. در مرداد سال۶۰ پاسداران ضمن حمله به خانه پدری علی هر چه را که در خانه بود تاراج کردند و علی را دستگیر کردند.

در این رابطه خواهر مجاهد خدیجه برهانی می‌گوید: «در مرداد۶۰ پاسداران به خانه‌مان حمله کردند و علی و چند نفر دیگر را دستگیر کرده بردند. در این حمله هر چه درخانه بود از پوسترهای بزرگ برادر (برادر مجاهد مسعود رجوی) و... پوسترهای بزرگ منظره، بومهای نقاشی که توسط برادر شهیدم حسن برهانی کشیده شده بود و یا کتب مجاهدین و نوار سرودها و ترانه‌های مجاهدین، وهم‌چنین فشنگ و سرنیزه سلاح و پنج موتورسیکلت و یک دستگاه ماشین سواری آپارت، عکسهای خانوادگی و هر چه که بنظر بدرد بخور بود و... را با خود به یغما بردند.

علی در دادگاه مسئولیت آنها را به عهده گرفت و گفت بقیه هیچ مسؤلیتی در قبال وسایلی که از خانه گرفتید ندارند همه آنها مربوط به من است.

در شبانگاه ۱۸شهریور ساعت۲۰۰۰ از بلندگوی زندان چوبین دره قزوین اعلام کردند علی برهانی و. . … به زیر۸، من (آن دوره در زندان بودم) صدای بلندگو را شنیدم. کنجکاو شدم که چه خبر شده که مرا صدا کردند (در آن دوره زندان قزوین هنوز دست شهربانی بود و سپاه به داخل آن نفوذ نکرده بود و به همین علت تقریباً برخی کارها را می‌توانستیم انجام دهیم).

از بند خارج شدم و وقتی به راهرو رسیدم علی را آنجا دیدم که به من گفت زهره (اسم خواهر مجاهد خدیجه برهانی در خانه) کاری نداری من دارم می‌روم و با هم خداحافظی کردیم.

در لحظه نفهمیدم که برای شهادت می‌رود و سفارش چیزهای مختلفی را برایش کردم که همه را پاسخ مثبت داد و گفت حتماً دنبال می‌کند. وقتی جدا شدم احساس کردم که دیگر برنمی گردد و فردای شهادتش از آنجا که ۳برادر دیگرم هم در زندان باهم بودیم همه را در زیر۸صدا کردند.

برادرانم از شب گذشته که با بچه‌ها نشسته بود و قرآن را با صوت قرائت کرده بود و مواردی گفته بود و نهایتاً گفته بود که ما از اول که می‌خواستیم در این راه بیاییم می‌دانستیم پایان راهمان همین است (شهادت) پس چه بهتر که تا آخر در این راه ثابت قدم باشیم و سرفراز بیرون بیاییم و دچار ننگ دنیا و آخرت نگردیم و ضمنا به بقیه توصیه کرده بود که ادامه دهند و درنگ نکنند...

فردای شهادتش سپاه به پدرم تلفن زده بود که دادگاه احضار کرده و وی می‌رود همین که به پله‌های دادگاه (این ساختمان در فاز سیاسی جنبش مجاهدین بود که در فاز نظامی توسط ایادی رژیم تصرف گردیده و به غارت برده بودند و شکنجه‌گاه فرزندان خلق شده بود) می‌رسد وحدانی به پدرم می‌گوید پسرت را کشتیم، پدرم در جا سنگ کوب کرده و می‌گوید می‌دانید که چه کسی را کشتید؟ کسی که کل قرآن را حفظ بود و کسی پای او نمی‌رسید.

وحدانی در جواب می‌گوید اگر آدم خوبی بود می‌رود بهشت و اگر آدم بدی بود که به جزای اعمالش می‌رسد، پدر حالش بدشده و نمی‌تواند خودش را کنترل کند و عقب عقب از پله‌های دادگاه پایین می‌افتد و چون این ساختمان به خیابان باز می‌شد، وسط خیابان می‌افتد. خودروهایی که از آن خیابان رد می‌شوند فکر می‌کنندکه او تصادف کرده و بلندش می‌کنند به بیمارستان ببرند.

می‌گوید کاش تصادف کرده بودم و می‌مردم و این صحنه را نمی‌دیدم و جریان را با صدای بلند برای همه تعریف می‌کند».

اضافه بر علی قهرمان از خانواده مجاهد پرور برهانی مهدی، حسن، مفید، احمد، ‌حسین جزو شهدای مجاهد خلق هستند که جان پاکشان را در راه تحقق آرمان مجاهدین خلق ایران و رهایی مردم در زنجیرشان نثار کردند.

 

خاطرات


 

 

تصاویر یادگاری


 

 

تصویر مزار شهید


 

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/2484bc2c-ed26-4d7b-b01e-ca0df3d96152"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات