728 x 90

با یاد مجاهد شهید عبدالمهدی بایمانی

مجاهد شهید عبدالمهدی بایمانی
مجاهد شهید عبدالمهدی بایمانی

محل تولد: ماهشهر
شغل: دیپلم
سن: 23
تحصیلات: -
محل شهادت: آبادان
تاریخ شهادت: 16-6-1379
محل زندان: -

زندگینامه شهید


مجاهد شهید عبدالمهدی بایمانی در سال۵۶ در بندر ماهشهر متولد شد و تحصیلات خود را تا دیپلم در همان شهر ادامه داد.

او همزمان با تحصیل ناگزیر شد کار کند و در تابستانها مشاغل مختلفی را انجام بدهد، وی در مورد شناختش از مجاهدین نوشت: «از سال۶۵ که دانش‌آموز کلاس سوم دبستان بودم سازمان را می‌شناختم، اما از سال۶۷ به بعد حس می‌کردم که سازمان را با استخوانهایم احساس می‌کنم. در انشاهای آن زمان خودم می‌نوشتم هدف سازمان همان ادامه هدف امام حسین است. و همه جا، به دفاع از سازمان می‌پرداختم».

به‌لحاظ خصوصیات و منش اخلاقی مهدی انسانی ساده، بی‌آلایش و ساده‌زیست بار آمد که عشقی شدید به مردمش داشت.

یکی از همرزمان مهدی که با وی دوست بوده در این باره می‌گوید: "در تمام دورانی که با او بودم حتی یکبار نیز ندیدم نسبت به هیچ چیز مادی حتی بهترین و پرزرق و برق‌ترین وسایل زندگی و امکانات دلبستگی نشان بدهد. این ویژگی مهدی به قدری بارز بود که گاه به او انتقاد می‌کردیم که"لباس و کفشی برای خودت بخر" او در عین این‌که بسیار مرتب و نظیف بود همواره نسبت به مادیات بی‌تفاوت بود».

زندگی در ماهشهر این امکان را به مهدی داد که برای اولین بار در سال۶۵، از طریق سیمای مقاومت، برنامه تلویزیونی مجاهدین، با نام سازمان آشنا شود. اما آن چه پیوند مهدی را با مجاهدین ناگسستنی کرد شهادت برخی از جوانان هوادار همشهری‌اش به دست مزدوران رژیم آخوندی بود.

به‌ویژه شهادت قهرمانانه مجاهد شهید عوض حیاتی در جریان قتل‌عام زندانیان سیاسی به‌دستور خمینی در سال۶۷، مهدی را بسیار منقلب کرد و تأثیر تعیین‌کننده‌یی در آینده او به جا‌گذارد.

از آن پس تصمیم می‌گیرد با رژیم و عوامل آن مرزی قاطع بکشد و خود او در این‌باره نوشته است: "در آن ایام همیشه با کسانی که از رژیم حمایت می‌کردند جدل و بحث می‌کردم و عاقبت در سال۶۸ دیگر به مسجد نرفتم و به آنها گفتم این‌جا مسجد نیست، پایگاهی برای حفظ حاکمیت خمینی است. من تحت تأثیر سازمان و مجاهدین محله خودمان دیگر حتی حاضر به دیدن چهره ایادی رژیم نبودم».

مهدی در سال۷۰ در امتحان ابزار دقیق شرکت نفت امیدیه شرکت می‌کند و از بین ۵۰۰شرکت‌کننده نفر چهارم می‌شود، اما به‌علت نداشتن پارتی از ادامه آن محروم می‌گردد.

او مشتاق وصل به مجاهدین و شرکت مستقیم در مبارزه علیه مرتجعان بود. سرانجام در سال۷۶، به آرزویی که سال‌ها در دل داشت، می‌رسد و امکان ارتباط مستقیم با مجاهدین فراهم می‌گردد

ورود به روابط درونی مجاهدین، مهدی را با دنیای جدیدی رو‌به‌رو می‌کند که همراه با تولدی نوین است و آتشفشانی از ویژگیهای انقلابی را در مهدی برمی‌انگیزد.

او در گزارشی از وضعیت خود می‌نویسد: "من دیگر راهی به جز مبارزه، که همان مسیر بیشتر انسان شدن است، ندارم. آمده‌ام تا در این مسیر هر چه را که دارم بپردازم»

این پرداخت زمانی معنای واقعی خود را می‌یابد که با انقلاب مریم رهایی از نزدیک آشنا می‌شود. او در وهله اول شگفت‌زده خالق این انقلاب می‌شود و می‌نویسد: "هر چقدر وقت روی شناخت خواهر مریم بگذارم کم است. امروز نوار جدید خواهر مریم را دیدم. تا قبل از آن فکر می‌کردم همه چیز را فهمیده‌ام و خواهر مریم را خوب شناخته‌ام. اما با دیدن نوار امروز متوجه شدم که چقدر کم او را شناخته‌ام. متأسفانه این شناخت کم به‌عمل کم منجر می‌شود و من خوب می‌فهمم که من در مقایسه با آن‌چیزی که خواهر مریم از ما انتظار دارد، چقدر کم کار کرده‌ام».

 

برخورد فعال و پرشور مهدی در کارها و مسئولیتهایش که چشم همه دوستان و همرزمانش را خیره‌کرده بود از همین برداشت انقلابی نشأت می‌گیرد و خصائل انقلابی مهدی در این مقطع به‌سرعت بارز می‌شود.

در یکی از یادداشتهای او آمده است: "از مسئولم می‌خواهم که در کارها برای من مسئولیت بیشتری در نظر بگیرد. هر چقدر هم بی‌نام و نشان‌تر باشد بهتر است و سرحال‌تر و قبراق‌تر عمل خواهم کرد».

مهدی قهرمان پس از فرا‌گرفتن آموزشهای لازم و شرکت در چندین مأموریت حساس به‌عنوان فرمانده برگزیده شد. او با روحیه‌یی بسیار بالا و با احساس مسئولیتی که نسبت به تعهد خود در انجام موفقیت‌آمیز مأموریتش داشت بلافاصله دست به کار شد

مهدی (فرمانده بیژن) این تعهد انقلابی را در مأموریتها و به‌ویژه آخرین آنها به شایسته‌ترین وجهی به‌اثبات رساند و سرانجام وقتی توسط وزارت اطلاعات در آبادان به محاصره دشمن درآمد به‌شهادت رسید.

 

سوگند وفا

مجاهد شهید مهدی بایمانی زیباترین لحظه زندگیش را لحظه‌یی می‌دانست که عضویت او را در سازمان مجاهدین خلق ایران به وی ابلاغ کردند.

او همیشه از این حادثه به‌عنوان پرافتخارترین پیروزی زندگی خود نام می‌برد و می‌گفت: "تنها آرزویم این بود که یک مجاهد تمام‌عیار بشوم و با همین افتخار به‌شهادت برسم. بعد از این پیروزی من احساس می‌کنم دیگر بالاترین قله‌ها را فتح کرده‌ام».

آنچه در زیر می‌خوانید بخشی از نامه‌یی است که او پس از ابلاغ عضویتش خطاب به مسئولش نوشته است:« ‌هنگام خواندن سوگند‌نامه عضویتم فشار زیادی تحمل می‌کردم. آنجا که به حق رهبری برادر مسعود و رنج و خون اسیران و شهیدان رسیدم دیگر برایم قابل‌تحمل نبود. چون دیدم مجاهد ماندن چقدر فدا و صداقت نیاز دارد و من تا به‌حال بسیاری کوتاهیها و ناکرده‌ها دارم

سازمان این امکان را به من داده است و افتخاری بزرگ نصیبم کرده که در راه رهایی خلق و انقلابی ماندن تلاشم را بیشتر کنم و با مسئولیت‌پذیری بیشتر جوابگوی تعهداتم باشم. الآن با ابلاغ عضویتم احساس می‌کنم می‌توانم بدون چشمداشت، و برای اعتلای مبارزه‌ام پرداخت کنم .

ابلاغ عضویت در سازمان برایم مفهوم جدیدی دارد و معنی‌ آن برایم حساس و جدی است. یکبار دیگر از خود سؤال کردم بالاخره من کی هستم؟ انسانی پیرو مسعود و مریم، ضداستثمار و ارتجاع و خمینی صفتان یا همان آدم قبل؟ الآن با عضو شدنم در سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران تعهد می‌دهم که پاره تن مسعود و مریم شوم و الگوی نهاییم خواهر تهمینه (خواهر مجاهد بهشته شادرو) مسئول اول سازمان باشد. کسی که با برخورد انتقادی با عملکرد روزانه خود پای تعهداتش را مهر می‌کند و هر لحظه با بدهکاری تمام‌عیار به چیزی جز رهایی خلق و هر آن چه رهبری می‌گوید فکر نمی‌کند».

 

خاطرات


 

 

تصاویر یادگاری


 

 

تصویر مزار شهید


 

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/d7cc1984-3614-4650-b2d9-b866685d4816"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات