زندگینامه شهید
علی چیتسازی، در سال ۱۳۳۶، در خانوادهای نسبتاً محروم، در زرقان فارس به دنیا آمد؛ تحصیلاتش را تا پایان دوره دبیرستان و گرفتن دیپلم، در زادگاهش سپری کرد و سپس در شیراز یک دوره دوساله تربیت معلم را گذراند، هر چند در سالهای بعد بهدلیل هواداری از سازمان مجاهدین با مخالفت مقامات استانی، وی اجازه کار بهعنوان معلم را نیافت و برای امرار معاش به کارهای ساختمانی پرداخت.
وی با توجه به اینکه از کودکی با فقر و محرومیت از نزدیک دست و پنجه نرم کرده بود، از دوران دبیرستان پیوسته به فکر راهی برای مبارزه با اختلاف طبقاتی موجود در جامعه که محصول حاکمیت سلطنتی بود، میگشت.
علی با همین آرزو، با کمک دوستانش در زرقان یک کتابخانه دائر کرد و با تهیه کتب مختلف سیاسی و اجتماعی، آنها را برای مطالعه در اختیار علاقهمندان قرار میداد.
وی با اوجگیری قیام مردم ایران علیه حاکمیت فاسد شاهنشاهی در سال ۱۳۵۷، در تظاهراتها فعالانه شرکت داشت و از سازماندهندگان تظاهراتها در زادگاه خود، زرقان بود و در جریان همین فعالیتها بود که با سازمان مجاهدین خلق آشنا شد و گمشده سالیان خود را در اهداف مردمی و آزادیخواهانه سازمان یافت.
وی پس از پیروزی انقلاب در شهر زادگاهش زرقان، فعالیتش را با سازمان شروع کرد.
علی با تهیه قطعه زمینی تلاش کرد با کمک سایر هواداران سازمان، ساختمانی برای جنبش ملی مجاهدین در زرقان احداث کند اما مدتی بعد مزدوران و چماقداران رژیم، در یک یورش وحشیانه و پس از ساعتها درگیری با هواداران سازمان که از ساختمان حفاظت میکردند، آن را ویران کرده و منهدم ساختند. در جریان این درگیری علی مجروح شد.
وی بهدلیل کمکهایی که به خانوادههای محروم و نیازمند میکرد، بسیار مورد علاقه و احترام همشهریانش قرار داشت.
وی پس از ویران شدن ساختمان جنبش در زرقان، به تشکیلات سازمان در شیراز پیوست و در آنجا به فعالیتهای خودش ادامه داد. وی پس از تظاهرات بزرگ و مسالمتآمیز سازمان در تاریخ ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، که با فرمان خمینی ملعون به خاک و خون کشیده شد و آغاز مبارزه مسلحانه انقلابی، به زندگی و مبارزه مخفی در پایگاههای سازمان روی آورد و در واحدهای عملیاتی سازمان در شیراز سازماندهی شد.
او که در این دوران مسئولیت پشتیبانی از واحدهای رزمی را بهعهده داشت، یکبار بر اثر خیانت یک مزدور خودفروخته، در محاصره پاسداران قرار گرفت، اما موفق شد با هشیاری انقلابی از صحنه خارج شود.
علی که بهدلیل شناختهشدگی امکان بازگشت به زادگاه خود را نداشت و در شیراز نیز مورد تعقیب بود، در سال ۱۳۶۱، موفق شد از کشور خارج شده و به پایگاههای سازمان در نوار مرزی غرب کشور بهپیوندد. از آن پس او در مسئولیتهای مختلف در کشورهای مختلف به فعالیتهای انقلابیاش در سازمان خود ادامه داد.
وی در سال ۱۳۶۵، به قرارگاههای ارتش آزادیبخش ملی در نوار مرزی غرب کشور پیوست و دوران جدیدی از رزم و فدا را در مسیر رهایی مردم ایران آغاز کرد.
علی بهدلیل تخصص در امور ساختمانی در پروژههای مختلف راهاندازی ارتش آزادیبخش، ایفای مسئولیت کرد و پیوسته در هرجمعی که بود بهعنوان مجاهدی پرشور و سرزنده و در عینحال رزمنده و سختکوش و فداکار شناخته میشد.
وی در قسمتی از وصیتنامهاش به تاریخ ۱۵ مرداد ۱۳۶۵ اینچنین نوشته است: «... . در شرایط حساس کنونی حاکم بر میهنم ایران، هر انسان آزاده و باشرفی باید فریاد اعتراض علیه خمینی جلاد بردارد و از رهبری انقلاب دموکراتیک نوین مردم ایران مسعود و مریم رجوی حمایت کند...» .
این مجاهد پاکباز که در چندین عملیات ارتش آزادیبخش شرکت داشت، در آخرین مرحله از مبارزه سراسر رزم و فدای خود، در عملیات کبیر فروغ جاویدان، پس از نبردی جانانه با دشمن ضدبشری، جان خود را فدیه رهایی مردم ایران از چنگال فاشیسم مذهبی کرد و به جاودانه فروغهای آزادی پیوست.
مجاهد شهید زهرا عزیزی خاله علی و دخترخالهاش مجاهد شهید فاطمه پاشنهساز در قتلعام زندانیان مجاهد سر موضع در سال ۱۳۶۷، سربدار شدند.
مجاهد شهید عباس عزیزی فرد خالص، دایی علی نیز در سال ۱۳۶۶، در یکی از عملیاتهای ارتش آزادیبخش ملی بهشهادت رسید.
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org