زندگینامه شهید
اکبر در سال ۱۳۴۴، در یک خانواده کمدرآمد در جنوب شهر تهران متولد شد؛ وی از ابتدای زندگی در منطقه دروازه غار تهران با فقر و محرومیت بزرگ شد و از نزدیک با درد و رنج مردم آشنا گردید.
او دورهٔ ابتدایی را در همان منطقهٔ سپری کرد و شروع دوره تحصیلی راهنماییاش، با قیام مردم ایران علیه دیکتاتوری شاه خائن در سال ۱۳۵۷، همزمان گردید.
او که بهخوبی دریافته بود که ریشه تمامی فقر و محرومیت مردم و نابرابریهای اجتماعی در فساد حاکمیت فاسد سلطنتی است، در همان سن نوجوانی در تظاهراتها شرکت فعال داشت.
اکبر در همان دوران با مطالعه زندگینامه شهدای سازمان مجاهدین و بهخصوص زندگینامه مجاهد شهید مهدی رضایی، شیفته آرمان و اهداف مردمی و رهائیبخش سازمان گردید.
وی پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی به جمع هواداران بیشمار سازمان پیوست و بهعنوان یک میلیشیای نوجوان و پرشور، فعالیتش با سازمان را در انجمن جوانان مسلمان گود، شروع کرد.
تلاش وی در معرفی و فروش نشریه فریاد گودنشین، (از نشریات هواداران سازمان) در محله و مدرسه آنچنان بود که دوستانش او را اکبر «گودنشین» میخواندند.
وی مستمر بهخانوادههای محروم سرکشی داشت و تلاش میکرد مشکلات آنها را تا آنجا که در توانش هست، حل کند. از همین رو بسیار مورد علاقه و احترام اهالی محل، قرار داشت.
اکبر بارها توسط چماقداران خمینی مورد هجوم قرار گرفت و مجروح شد ولی بهرغم اینکه با محدودیتهای خانوادگی هم مواجه بود، ولی هیچکدام نتوانست مانع وی در پیمودن راه و آرمانی که برگزیده بود، بشود.
وی پس از سرکوب خونین تظاهرات بزرگ سازمان در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، با فرمان شخص خمینی و آغاز مبارزه مسلحانه انقلابی، به واحدهای عملیاتی مجاهد خلق پیوست و به زندگی و مبارزه مخفی روی آورد. او که دیگر نمیتوانست به خانه برود، مدت دوماه، شبها را در پارکها و در نقاط مختلف شهر گذراند. خودش در مورد این دوران گفته بود: «این روزها بهترین روزهای زندگی من است». وقتی از او میپرسیدند که شبها کجا میخوابی؟ با خنده و خوشرویی جواب میداد: در «هتل چمن».
اکبر پس از مدتی، شبها را در محلی که در ترمینال خزانه یافته بود، میگذراند. اوایل شهریور ۱۳۶۰، او حس کرد رفت و آمدهای مشکوکی در اطراف این محل صورت میگیرد. بنابراین آن محل را ترک کرد و شبها آواره پارکهای مختلف شد. پس از چند روز چون جای مناسبی برای اقامت شبانه پیدا نکرد، بههمان محل در ترمینال خزانه بازگشت، غافل از آن که آن محل، توسط مزدوران سپاه شناسایی شده و تحت کنترل قرار دارد.
روز ۷ شهریور ۱۳۶۰، پاسداران خمینی، شبانه به آنجا حمله کرده، اکبر را دستگیر نموده و قبل از اینکه او را به زندان اوین منتقل نمایند، ساعتها مورد ضرب و شتم شدید با مشت و لگد و شلاق قرار دادند.
در زندان اوین برای گرفتن اطلاعات هواداران و کادرهای سازمان در منطقه گود، وی را زیر شدیدترین شکنجهها بردند، اما اکبر قهرمان، با رشادت و جسارت مثال زدنی در برابر همه شکنجهها مقاومت نمود و در این آزمایش سربلند و سرافراز بیرون آمد.
دژخیمان شکنجهگر که پس از یکماه و نیم شکنجه وحشیانه و مستمر نتوانستند، کمترین اطلاعاتی از اکبر بگیرند، در سحرگاه ۲۰ مهر ۱۳۶۰، وی را به جوخه تیرباران سپرده و بهشهادت رساندند.
این مجاهد قهرمان و پاکباز در وصیتنامه پرشورش، خطاب به مادر خود، از جمله نوشته بود:
«برای من ناراحت نباشید. من با آگاهی کامل این راه را انتخاب کردم و لذا از ابتدا نیز به تمام سختیهای راه و مشقّات آن واقف بوده و تا آخرین دقایق عمرم به آن پایبند بودم»
مجاهد شهید پروانه دادخواه، خواهر اکبر و مجاهد شهید خدیجه یوسفی خاله اکبر، از شهدای عملیات کبیر فروغ جاویدان هستند.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید