زندگینامه شهید
طاهره دائمی در سال ۱۳۲۸ در خانوادهای محروم در بهشهر متولد شد. تا ۱۵ سالگی در همان شهر به تحصیل پرداخت. سپس برای ادامه تحصیل به تهران رفت. بهرغم سن پایینی که داشت، مجبور بود بهدلیل فقر و حل هزینه تحصیلاتش، وارد بازار کار شود.
طاهره، بهرغم همه این مشکلات، توانست تحصیلاتش را ادامه داده و وارد رشته ادبیات در دانشگاه تهران شود. او پس از موفقیت در گرفتن لیسانس ادبیات، در وزرات کشاورزی استخدام شد.
وی در سال ۱۳۵۷ در جریان قیام مردم علیه شاه خائن با نام و آرمان سازمان آشنا گردید. خودش در این رابطه گفته است: «تمام مکاتب و سازمانها را مطالعه کردهام، آرمانی که بهدنبالش بودم در هیچ گروهی نیافتم. اما در سازمان مجاهدین خلق ایران به آن دست پیدا کردم».
وی پس از انقلاب در ارتباط با انجمن کارمندی سازمان قرار گرفت و در فعالیتهای سیاسی، تبلیغی و روشنگرانه سازمان حضوری فعال داشت. شرکت وی در تظاهراتهای اعتراضی سازمان و مقابله با تهاجم چماقداران خمینی، چشمگیر بود. از جمله یکبار در تهران در یک تظاهرات موضعی، وقتی چماقداران، با ضربوشتمِ برادر مجاهدی، قصد دستگیری وی را داشتند، جانانه در برابر چماقداران ایستاد، بهنحوی که آنها، برای پس زدن طاهره، کلت کشیده و بر شقیقهاش گذاشتند تا او در دفاع از آن برادر دست بردارد، ولی او که باکی از این تهدیدات نداشت، یکدم از شعار دادن برعلیه چماقداران ارتجاع لب فرو نبست و نهایتاً مانع دستگیری آن برادر شد.
طاهره در میان همرزمانش به تواضع، شجاعت، شهامت و دلسوزی و از خود گذشتگی شناخته میشد.
پس از تظاهرات بزرگ ۳۰ خرداد ۱۳۶۰سازمان، علیه سرکوب آخرین قطرات آزادیها توسط خمینی، و شروع مبارزه مسلحانه انقلابی، طاهره مسؤلیتهای مختلفی را برعهده گرفت. از جمله خانه شخصی خود را برای برگزاری جلسات هماهنگی در اختیار همرزمانش قرار داد. چندین تیم کارمندی و تعداد کثیری از هواداران قطع شده را، با کمک مسئولش به سازمان وصل کرد و عازم منطقه مرزی برای پیوستن به رزمندگان مجاهد خلق نمود. فعالیتهای پرریسکی که بیانگر پاکباختگی و شجاعت طاهره قهرمان بود.
بهدنبال همین اقدامات جسورانه بود که در اردیبهشت سال ۱۳۶۲، توسط پاسداران خمینی دستگیر و روانه شکنجهگاه گردید.
دژخیمان زندان، وی را تحت شکنجههای سنگین قرار دادند، دائما او را بهعنوان تنبیهی جابهجا میکردند. در حالیکه در بیدادگاه رژیم وی از وی خواستند که ضمن انجام مصاحبه، سازمان را محکوم کند تا به بدینوسیله از اعدام نجات پیدا کند، اما این شیرزن مجاهد، بر مواضع مجاهدیاش استوار ایستاد و هرگز سرخم نکرد.
طاهره، با توجه به روحیه بالا و شادابی که داشت، اشعار مختلفی را در زندان سرود. یکبار در سال ۱۳۶۲ وقتی در هواخوری برای یکی از همرزمانش اشعارش را میخواند، گفته بود: «تو آزاد میشوی و وقتی رفتی این اشعار را به سازمان مجاهدین برسان...»
سرانجام دژخیمان خمینی در فروردینماه سال ۱۳۶۳ این مجاهد پاکباز را اعدام و بهشهادت رساندند.
طاهره قهرمان را وقتی برای اعدام میبردند، در مسیر شعبه، وقتی با یکی از خواهران همبندش مواجه شد، به وی گفته بود: «به بچهها سلام برسان و بگو خیلی دوستشان دارم. بگو، من اولی برای اعدام نیستم و آخری هم نخواهم بود».
طاهره در یکی از اشعارش با ترجیعبند «زندهباد آزادی، زندهباد مجاهد»، اینچنین سروده است:
سفر کنم، سفر کنم، زِ هُر خطر گذر کنم
سفر به اوج نور ماه، سفر برای تودهها
فدا شوم فدا شوم که در فدا رها شوم
فدای خلق خود شوم، فدا کنم فدا کنم
سفر کنم سفر کنم، به قلهها گذر کنم
سفر به اوج نور ماه، سفر برای تودهها
زنده باد آزادی زنده باد مجاهد (۲)
آری اینچنین بود که طاهره، این زن پاکباز مجاهد خلق سر به پیمان نهاد و به خیل عظیم شهدای مجاهد خلق پیوست.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید