زندگینامه شهید
«آیا امشب میتوانیم راحت بخوابیم؟ »
مجاهد خلق سعید دارابی درشهر بروجرد متولد شد. او درتمام دوره تحصیل شاگرد ممتاز بود و در همه زمینهها استعداد بالایی داشت. از همان دوران کودکی بهآشنایی با زندگی انقلابیون علاقه داشت و مطالعه دراین زمینه را شروع کرد. سعید انگیزههای اجتماعی قوی داشت و همواره در فکر کمک بهمحرومین و حل نا بسامانیهای جامعه بود. او در رشته پزشکی قبول شد و برای ادامه تحصیلاتش بهاهواز رفت و درآنجا بود که با سازمان مجاهدین آشنا شد و فعالیتهاش را شروع کرد. بعد از ۳۰ خرداد ۶۰ و شروع دستگیریها و اعدامهای وحشیانه توسط رژیم خمینی، سعید مجبور شد بهزندگی مخفی روی آورد. مجاهد خلق سعید دارابی عاقبت در همان سال ۶۰ بههنگام اجرای یکی از قرارهایش در بندرماهشهر دستگیر شد. اما او تا لحظه اعدام، حتی اسمش را هم بهبازجو نگفت و کوچکترین اطلاعاتی بهدشمن نداده بود. درزندان سعید را بهنام حامد میشناختند و زندانیان همگی مجذوب رفتار و روحیه قوی و سرشاراو بودند و شماری از همزنجیرانش درباره خاطرات شیرین خود از سعید یادداشتهایی نوشته و یا نقل کردهاند. رژیم ددمنش خمینی سرانجام دربرابر مواضع استوار این قهرمان مجاهد خلق، تاب تحمل نیاورد و خون این فرزند پاکباز مردم لرستان را برزمین ریخت. یک روز قبل از اعدام، دادستان و ۵ نفرا ز بازجوهای جنایتکار وارد سلول سعید و بقیه دوستانش شدند. دادستان ضد خلقی خطاب بهسعید گفت: «خوب شد الآن دیگرهمگی پیش هم هستید و میتوانید خانه تیمی تشکیل بدهید». سعید گفت «آیا امشب میتوانیم راحت بخوابیم؟ » دادستان گفت: «آری چون فردا همه تان اعدام میشوید». یکی از همزنجیران از سعید خواست که دایه دایه را همانجا بخواند. روزبعد، در تاریخ ۵ آذر ۱۳۶۰، سعید را بههمراه ۵ مجاهد دیگر بهجوخههای اعدام سپردند.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید