زندگینامه شهید
ماهها پیش از شروع جنگ دوم آمریکا در عراق در اول فروردین سال۱۳۸۲، سازمان مجاهدین خلق ایران بیطرفیاش را در جنگ اعلام کرد و طی اطلاعیهیی رسماً اعلام کرد در این جنگ به سود یا زیان هیچیک از طرفین درگیر جنگ نخواهد شد.
با این وجود در جریان جنگ قرارگاهها و مراکز ارتش آزایبخش مورد بمباران کشورهای متخاصم با عراق، و بعداً نیز نیروهایش مورد تهاجم مزدوران برونمرزی رژیم خمینی قرار گرفت، و در جنگی که هیچ نقشی در آن نداشت، بیش از صد نفر مجروح و ۵۱مجاهد شهید شدند. مجاهد احمد فلاحتگر یکی از این شهدا بود.
مجاهد شهید احمد فلاحتگر در سال۱۳۲۶ در یک خانواده مذهبی در شهر بابل متولدشد، پدرش کشاورز و شغل دوم او کارگری در یک کارخانه بود و مادرش خانهدار بود که در کارهای کشاورزی به پدر کمک میکرد.
سال۴۵ دیپلم گرفت و همان سال در کنکور شرکت کرد و در رشته پزشکی دانشگاه تهران در ردیف نفرات ذخیره قبول شد.
پس از آن تغییر رشته داد و رشته زمینشناسی را انتخاب کرد و در این رشته ادامه تحصیل داد، وی در دوران دانشگاه در اعتصابات صنفی و سیاسی فعال بود.
سال۴۹ فارغالتحصیل شد و تا سال۵۱ سربازی بود، پس از حماسه سیاهکل که احمد در سربازی بود یک افسر وظیفه، صف فرماندهان مزدور شاه را به رگبار بست، و این حادثه تأثیر زیادی روی او داشت و به شناخت بیشتر او در رابطه با ماهیت ضدمردمی شاه کمک کرد.
احمد پس از سربازی در سازمان آب و برق شمال در رشت استخدام شد و از فقر خانواده پدری تا زندگی نسبتاً مرفه و خوبی که خود به آن دست یافته بود، راهی پرتلاش در رسیدن به آرزوها طی کرده بود.
اما این زندگی مرفه و دستیابی به امکانات او را هرگز راضی نکرد، زیرا او دل در گرو مردم محبوب و ستم کشیدهاش داشت.
احمد در جریان انقلاب ضدسلطنتی در شهر بابل فعال بود، در این رابطه یکی از همرزمان مجاهدش نقل میکند: «من همکار احمد بودم و از نزدیک شاهد بودم که او با شروع اعتصابات کارمندی علیه دیکتاتوری شاه فعالانه وارد شد، و بهزودی بهعنوان نماینده کارکنان اعتصابی برگزیده شد.
او در جریان قیام خیلی فعال بود تظاهرات راه میانداخت، و سخنرانی و به اعتصابات دامن میزد. روز ۲۱بهمن موقعی که مردم به تمام مراکز دولتی شهر بابل مسلط شدند، احمد با شجاعت و تلاش و بیباکی خیلی زیادی، در تسخیر شهربانی و ساواک این شهر شرکت داشت».
اولین نمایشگاههای عکس و زندگینامه شهدای مجاهد خلق در بابل، احمد را به تدریج با سازمان مجاهدین و آرمانهای مردمی آنها آشنا کرد. از آنجایی که او صادقانه به پیدا کردن راهی برای زندگی بهتری برای مردم علاقمند بود به مجاهدین علاقه پیدا کرد، و پس از تشکیل کلاسهای تبیین جهان او یکی از اعضای فعال انجمن کارکنان مسلمان شد و مسئولیت یک گروه ۴نفره به عهده داشت.
در سال۶۰ چهار نفر از همرزمان احمد دستگیر شدند و احمد آخرین نفر آنها بود که با انگیزه و پشتکار مسئولیتهای آنها را هم به عهده گرفت. او به تنها چیزی که فکر نمیکرد امکان دستگیری خودش بود، تاروزی که خانهاش در تور پاسداران قرار گرفت و او فرار کرد.
پس از از فرار احمد از تور پاسداران رابطهاش با سازمان قطع شد، آن دوران برای وی دوران یک آزمایش بزرگ بود. چرا که او نمیتوانست از مبارزه برای آزادی مردم دست بردارد، اما از این آزمایش سرفراز بیرون آمد و با تلاشهای بسیار زیاد توانست به سازمان محبوبش وصل شود، سازمانی که همهٔ آرمانهای مردمی را در آن میدید.
اواخر سال۱۳۶۱ احمد از کشور خارج و به سازمان وصل شد و با اصرار زیاد به نوار مرزی و قرارگاههای رزمندگان مجاهد خلق اعزام شد.
پس از مدتی مأموریت یافت به خارج کشور برود و سال۶۴ با اصرار به منطقه آمد و در کسوت یک فرمانده پشتیبانی پرحوصله، آرام و مهربان انجام وظیفه کرد.
احمد در کوران انقلاب ایدئولوژیک درسهای زیادی آموخته بود و طی نامهیی به خواهر مجاهد مریم رجوی شمهای از این درسها را بازگو کرده است:
«خواهر مریم سلام خسته نباشی:
میخواهم بعد از گذشت ۸ماه از انقلابم یک بار دیگر... . . پیمان ببندم، پیمانی که رمز و راز آن همان عشق و وحدت است که تو خودت به من و به ما مجاهدین آموختنی.
میخواهم بگویم صلیب خودم را مدتها است که برداشتهام، با تمام کمی و کاستیهایم در گذشته بار این صلیب را با اتکا به انگیزهٔ فردی و به اعتبار کینه و نفرتی که از خمینی داشتم بر دوش گرفتم.
اما بعد از انقلاب و بهخصوص بعد از همین نشست که به فهم عمیقتری از تو رسیدم، با این تفاوت که این بار نه با سطح نازل کینه فردی، بلکه به اعتبار عشق به تو و مسعود و هر زمان که اراده کنی آمادهام به بالای آن بروم.
میخواهم به مسعود اطمینان بدهی که به هنگام بالا رفتن از صلیب در من فتور و سستی نخواهد دید. از من بهعنوان مجاهد خلق که هویت خود را از تو گرفتم همین شایسته است».
شهید احمد فلاحتگر یکی از فرماندهان رستهٴ پشتیبانی در ارتش آزادیبخش بود، او در تمام بخشهای این رسته صلاحیت خود را به اثبات رسانده بود.
بهرغم بیماری و سردردهای شدیدش، پرکاری و خستگیناپذیری و همیشه سرحال بودن، از او شخصیتی با صلابت و فرماندهیی مسئول و پرتوان ساخته بود.
مجاهد شهید احمد فلاحتگر تا آخرین روزهای زندگیاش که در جریان جنگ دوم آمریکا و عراق و تهاجم مزدوران برونمرزی خمینی به یک گروه از ارتش آزادیبخش بهشهادت رسید، همچنان پرکار و خستگیناپذیر به انجام مسئولیتهایش ادامه داد و سرانجام در تهاجم مزدوران رژیم آخوندی بهشهادت رسید.
یادش گرامی
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org