زندگینامه شهید
مهدی فریدونی سال۱۳۴۰ در شرق تهران به دنیا آمد. تحصیلاتش را تا ششم ادامه داد. سپس وارد کارهای فنی و تراشکاری و تعمیرکار شد.
مهدی در فاز سیاسی (۱۳۵۸) در خیابان ولی عصر تهران دکه داشت و تعدادی از هواداران آن زمان، در فاز نظامی از دکه او بهعنوان محل قرار یا رد و بدل کردن الزامات، استفاده میکردند. او بعد از پنجم مهر سال۶۰، شناسایی و دستگیر شد و به زندان اوین، قزلحصار و گوهردشت منتقل شد. مهدی به فوتبال علاقمند بود. در زندان بیشتر با مجاهدین آشنا شد و بیشتر به آرمان مجاهدین نزدیکتر شد و همیشه در پذیرش کار و مسئولیت فعال و پیش قدم بود. وی به ۱۵سال زندان محکوم شد. سالهای اسارت را در زندانهای اوین و زندان گوهردشت گذراند. از زندانیان مجاهد مقاوم بود و با تشکیلات بند همکاری میکرد.
یکی از همبندیانش در مورد او نوشت: او بسیار جوانمرد و غیرتی بود و اگر رژیم تکه تکهاش میکرد کوتاه نمیآمد. او عاشق برادر مسعود و سازمان مجاهدین بود و وقتی اسم شهیدی نام برده میشد چشمهایش پر از اشک میشد. از نفرات ثابت اتاق گاز در جریان ورزش سال۶۶ بود. یکروز که داوود لشکری دژخیم در تاریخ ۲۸-۴-۶۷ به بند-۱ آمد و اعلان کرد که باید تا یک ساعت دیگر وسایلتان را جمع کنید و به بند جهاد بروید و من و ما که کارمان این بود که نظر اتاقها را بگیریم نتیجه نظرخواهی منفی بود و کسی حاضر نبود به جهاد برود و همه از جهاد متنفر بودند ولی مهدی بیش از همه بهم ریخته بود و داد و فریاد راه انداخت که به هیچ عنوان نمیآیم و وقتی داود لشکری یکساعت بعد آمد و دید که ما آماده نیستیم. رفت و با چند پاسدار آمد و تهدید کرد که اگر تا چند دقیقه دیگر آماده نشوید افغانها را میآورم و همه وسایلتان را به بیرون پنجره پرت میکنیم. پاسدارها ۲و۳نفر و مهدی را به زور وادار کردند که وسایلشان را جمع کنند و کشان کشان و با کتک آنها را تا بند جهاد بردند.
همبندیهایش از مقاومتها و روحیه سرشار او خاطرات مختلف نوشته و نقل کردهاند که مجاهد شهید علیرضا طاهرلو که از زندانیان از بندرسته و شهدای ۱۹فروردین سال۹۰ به اشرف است، خاطره زیر را از مهدی نقل کرده و میگوید:
«با شهید مهدی فریدونی همبند بودم. بچهٔ میدان خراسان بود. سال۶۰ در مسیر محل کارش به کمک خانمی که دستگیر شده بود میرود و خودش دستگیرش میشود. در سالن۵ گوهردشت با وی همبند بودم. روزهای آخر تیر سال۶۷همه ما را به یک بند نزدیک بند کارگاهیها بردند. ما دست به اعتصاب زدیم. یک هفته بعد ۶۰نفر از بچههای اعتصابی را که گفته بودیم نمیخواهیم در این بند باشیم، از بند بیرون آوردند و روز بعد یعنی ۱۸مرداد همه ما را به دادگاه راهرو مرگ و نزد هیأت مرگ بردند. چند روز قبل از آن مهدی با دژخیم ناصریان دهن به دهن شده بود و ناصریان او را زده بود واز مهدی دل پری داشت».
با وجود اینکه وی ۱۵سال محکومیت گرفته بود، اما با پروندهسازی و تجدید محاکمه او را به حبس ابد محکوم و سپس همراه با ۴۰نفر از مجاهدان سرموضع که در بند یک بودند. قبل از شهادت در بند ۱ گوهردشت بود و در مرداد سال۶۷ سربدار شد.
در پرواز بسوی ابدیت فراز زیبای دیگری از زندگی پرافتخار مهدی بسیار انگیزاننده است. مجاهد شهید علیرضا طاهرلو در این از این مجاهد چنین نقل کرده است:
«مهدی در جریان قتلعامها یکبار به دادگاه چند دقیقهای برده میشود و چون پرونده سنگینی نداشت... او را به بند برمیگردانند. در مراجعه به بند او متوجه میشود که مهرداد اشتری که با او بسیار چفت بود در دادگاه دفاع کرده و به اعدام محکوم شده و او را برای اعدام بردند. بعد از شنیدن این خبر مهدی در سلول را زده و نگهبان را خبر میکند و میگوید که من با دادگاه کار دارم و با اصراری که داشت او را دوباره به دادگاه میبرند و او در دادگاه میگوید از من سؤال کرده بودید که هوادار هستی یا نه، من به اشتباه به شما گفته بودم، نیستم. در حالیکه من هوادار مجاهدین هستم. در قبال اصرارش و تعجب دژخیمان که با تهدید به او میگویند میخواهی اعدام بشوی؟ مهدی میگوید هرکاری که میخواهید بکنید و من هوادار سازمان هستم که او را برای اعدام میبرند».
رژیم ضدبشر خمینی خبر اعدام مهدی را مثل سایر شهیدان سربهدار، به خانوادهاش اطلاع نداد. باشد که با سرنگونی رژیم آخوندی خامنهای خاک این شهیدان راه و آرمان مجاهدین و آزادی خلق ستمدیده زیارتگاه مشتاقان آزادی شود. و در تداوم جنبش دادخواهی و فریادهای بلند همه آزادیخواهان و دادخواهان شهیدان بهزودی به ثمر خواهد نشست و آمرین این جنایت علیه بشریت به دست عدالت سپرده میشوند.
نام و یادش گرامی و فراز شهادتش در تاریخ ایرانزمین درخشان خواهد ماند.
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org