728 x 90

با یاد مجاهد شهید غلامحسن (حسن) گرشاسبی

مجاهد شهید غلامحسن (حسن) گرشاسبی
مجاهد شهید غلامحسن (حسن) گرشاسبی

محل تولد: تهران
شغل:
سن: 20
تحصیلات: دیپلم
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: 5-7-1360
محل زندان: -

زندگینامه شهید


غلامحسن گرشاسبی در سال ۱۳۴۰ در یک خانواده کارگری در تهران به دنیا آمد. تحصیلات دوران ابتدایی و متوسطه را در تهران گذراند و در سال ۵۸ موفق به اخذ دیپلم شد. در سالهای ۵۶ و ۵۷ در تظاهرات علیه دیکتاتوری شاه خائن فعالانه شرکت داشت.
غلامحسن در سال ۵۸ با سازمان آشنا شد و در هواداری از سازمان در فعالیت‌های اجتماعی سازمان شرکت داشت. در ادامه همین پروسه در سال ۵۹ وارد بخش کارگری سازمان شد.
غلامحسن در میان همرزمانش با خصوصیتهای انقلابی صمیمیت، خلوص نیت، شادابی، از خود گذشتگی و استقبال از شرایط سخت شناخته می‌شد.
در راهپیمایی مادران در ۷ اردیبهشت۱۳۶۰ مسئولیت حفاظت از تظاهرات را به عهده داشت و در تظاهرات‌های مسالمت‌آمیز خرداد ماه ۱۳۶۰ از میلیشیاهای فعال بود.
غلامحسن در یکی از این تظاهرات توسط پاسداران جنایتکار رژیم دستگیر شد. پاسداران برای این‌که از جانب مردم حاضر در صحنه در امان بمانند می‌گویند وی دزد است که غلامحسن همانجا فریاد می‌زند «آی مرد من دزد نیستم اگر دزدی در اینجا وجود دارد آخوندها هستند این خود رژیم است که آزادی این ملت و هر چه به انسانیت ملت ایران مربوط می‌شود را دزدیده است. من خواهان آزادی هستم نه برای خودم بلکه برای همه ملت». پاسداران جنایتکار که با این صحنه مواجه می‌شوند وی را به‌شدت مورد ضرب و جرح قرار می‌دهند به حدی که مجبور می‌شوند وی را به بیمارستان منتقل کنند. اما غلامحسن در بیمارستان با هوشیاری بالا، توانست با کمک پرسنل بیمارستان از آنجا فرار کند.
وی بعداً ز۳۰ خرداد۶۰ و آغاز مبارزه مسلحانه انقلابی در تیم های عملیاتی مجاهد خلق فعال بود. از جمله در تظاهرات مسلحانه‌ای که از ۱۶ شهریورماه ۶۰ شروع شد از جمله در تظاهرات میدان گمرگ و میدان راه‌آهن نقش چشمگیری داشت.
یکی از همرزمان مجاهد وی طی یادداشتی در رابطه با این مجاهد قهرمان نوشته است: «من مدتها با حسن در یک تیم نظامی بودم. یادم هست وقتی می‌خواستیم پلاکارد خمینی دجال را با تصویری که از چشمانش خون می‌چکید از پل حافظ ـ جمهوری آویزان کنیم، چه هیجانی داشت و قلبش سرشار از رضایت بود و با چه احساس پاکی قبل از رفتن وضو گرفتیم و نماز خواندیم و رفتیم وقتی پلاکارد را آویزان کردیم دیدیم صاحب دکه‌ای با چه خنده‌ای در پایین پل آنرا نگاه می‌کنند. وقتی پایین رفتیم حسن گفت ببین چقدر صاف افتاده است چون فقط ۱۰ دقیقه آنرا اتو کردیم تا فضای رعب و وحشتی که ایجاد کرده بودند را بشکنیم».
در ادامه همرزم مجاهد وی اضافه کرده است: «غلامحسن قهرمان می‌گفت من می‌خواهم خودم جلوی این جنایتکاران بایستم و زمانی که باید در این راه زندگی را وداع گویم، وجدانم راحت باشد».
در نهایت در روز ۵ مهر ۱۳۶۰ غلامحسن در خیابان صبای شمالی در درگیری با پاسداران جهل و جنایت در حالی‌که برای شکستن حلقه محاصره پاسداران خمینی اطراف چند خواهر مجاهد، وارد صحنه می‌شود، مورد اصابت گلوله پاسداران قرار گرفته و به عهدش با خدا و خلق وفا می‌کند.
به‌نوشته یکی از همرزمان مجاهد وی، غلامحسن گفته بود: «من و امثال من پیروزی انقلاب را نخواهیم دید ولی آنهایی که می‌بینند قدر خون بچه‌ها را باید بدانند و از این نهالی که به‌وسیله خون بچه‌ها به درختی تبدیل شده خوب نگهداری کنند. نگذارید میوه چینان انقلاب دوباره سرکار بیایند. بگذارید که خون بچه‌ها برای مردم، آزادی و عدالت بهمراه داشته باشد. بیایید که دیگر بتی نسازیم و واقعاً همیشه بت شکن باشیم».

 

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org

 

خاطرات


 

 

تصاویر یادگاری


 

 

تصویر مزار شهید


 

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/f431c64c-6e8c-45df-9b87-0ab1b2e0a637"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات