زندگینامه شهید
خاطرات
بهنقل از یکی از مجاهدان اشرفی:
در سال۲۰۱۹ در یکی از آکسیونهای فرانسه بودیم. دیدم خانم جوانی و مادرش نزد من آمدند و از شهدا گفتند و بعد معلوم شد که بهایی هستند و در ایران زندگی میکنند و برای دیدن برادرش به فرانسه آمده بودند. آنها میدانستند که این آکسیون مجاهدین هست و آگاهانه شرکت کرده بودند ولی از دوربین دوری میکردند.
خواهرش وقتی عکسهای خاوران را دید و عکس یوسف هیبدی که مقداری از صورتش معلوم هست را دید، گفت اسم این جوان یوسف هیبدی است. به او گفتم مگر تو آنها میشناسی؟
وی گفت: اواخر تیرماه بود که پدرم تازه درگذشته بود و هفته بعد که ما برای زیارت به مزار رفتیم؛ برادرم که اکنون در فرانسه است به من گفت که مقداری دورتر را نگاه کن ببین چه چالههای عمیقی کندهاند. اینها تا یک هفته پیش در این مکان نبودند.
بعد به خواهرش میگوید که من شب برمیگردم شاید میخواهند این زمینها را منطقه صنعتی بکنند و ما باید در جریان باشیم. وی ادامه داد، ساعت ۲۱۰۰ برادرم به مزار برگشت و در ساعت ۳۰۰صبح که زنگ زد، گفت که با ماشین خاور تعداد زیادی آدم را دیدم که دارند داخل چالههایی که از قبل کنده بودند میریزند. الآن در را باز کن که من بر میگردم تا مادر متوجه نشود که من بیرون بودم.
وی گفت: برادرم وقتی برگشت تا صبح نخوابید و صبح اول وقت دوباره به مزار برگشتیم و او این عکس را از یوسف و دست و پاهایی که در بیرون از خاک مانده بودند گرفت. بعد از آن ما مادرم را آماده کردیم که سر مزار پدر برویم و ببینم چه اتفاقات دیگری افتاده است. اما دیگر آن اطراف را نگهبان گذاشته بودند و بیشتر ما نتونستیم ببینیم.
ولی برادرم که بیشترین دوستهایش از مجاهدین بودند و توانست این تصاویر را به آنها برساند.
او با دیدن این صحنهها مثل دیوانهها شده بود و بهشدت از این رژیم متنفر شده بود و همه جا آشکارا فحش و افشاگری میکرد.
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید
مجاهد قهرمان یوسف هیبدی
مردی دگر از سلالهٴ عشق
بر هیبت مرگ و دار خندید
سیمای شرف ز برج بیداد
بر هیبت ننگ و عار خندید
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: