زندگینامه شهید
مجاهد قهرمان جلال هاشمی، فرزند دلیر مردم لارستان، در سال۱۳۴۳ در روستای گلار چشم به جهان گشود. سابقه آشنایی او با مجاهدین بهسال۵۸ برمیگردد، زمانیکه اولین بار نشریه مجاهد و نوارهای سخنرانیهای برادر مجاهد مسعود رجوی به روستای دور افتاده آنها راه یافت.
جلال که در خانوادهیی از پیروان اهل سنت بزرگ شده بود پس از آشنایی با مواضع انقلابی و دیدگاههای توحیدی مجاهدین، ماهیت ارتجاعی و دجالگریهای مذهبی و تفرقهافکنانه خمینی را بازشناخت، برای پیمودن مسیر آزادی مردم و میهن از سلطه دیکتاتوری مذهبی حاکم به جرگه هواداران مجاهدین در روستای خود درآمد.
فعالیت چند هوادار مجاهدین در آن دیار دورافتاده، به یکباره چهره منطقه را دگرگون میکند و فضای سمپاتیک زیادی نسبت به سازمان و در مخالفت با رژیم در آن ناحیه بهوجود میآورد.
جلال بهعنوان یک میلیشیای پرشور با تبلیغ مواضع مجاهدین، فروش نشریه مجاهد و گردآوری کمکهای مالی برای سازمان، مبارزه ضدارتجاعی با رژیم آخوندی را که از همان روز نخست اساس کارش بر سرکوب و تفرقهافکنیهای ارتجاعی و تبعیض مذهبی علیه هموطنان اهل تسنن بود، شروع کرد .
زمان چندان طولانی نگذشت که بهدلیل سرکوب مطلق، مبارزه سیاسی با ارتجاع حاکم در ۳۰خرداد۶۰ بهپایان رسید و از فراز نوینی از مبارزه آغاز شد.
در این دوران رژیم خمینی برای بقای لرزان خود در پی شکار تکتک مجاهدین و هواداران سازمان سراسر خاک میهن را بهخون کشید. بهدلیل دستگیری و شهادت تنی چند از یاران او، جلال ارتباطش با سازمان قطع شد.
شهید جلال هاشمی خود در خاطرهای از آن روزها چنین نوشته است:"با مجاهد شهید علی سوداگری همکلاس بودم. او را که هواداری بسیار فعال بود دستگیر کردند. اواخر سال۶۰ یکبار او را در خیابان دیدم، با شوق بهطرفش رفتم. علی بهسرعت واکنش نشان داد و بهمن فهماند که نباید بهاو نزدیک شوم. یعنی که در تور رژیم است. چندی بعد علی را دوباره دستگیر کردند و پس از مدت کوتاهی اعدامش کردند. آنموقع بود که فهمیدم رژیم علی را آزاد کرده بود تا از او بهعنوان یک دام برای دستگیری سایر هواداران استفاده کند "...
سر انجام پس از تلاشهای بسیار مجاهد قهرمان جلال هاشمی در سال۶۳، موفق به ارتباط دوباره با سازمان شد.
از این لحظه زندگی مبارزاتی جلال از یک نقطهعطف عبور کرد و فعالیتهای انقلابی خود را بهطور مضاعف گسترش داد آنچنانکه کارنامه او از این دوران به بعد مشحون از دلاوریهای پاکبازانه در نبردهاست.
یکی از مسئولان او جلال را اینچنین تصویر میکند :"جلال مجاهدی بود که در عین قاطعیت در کارها سرشار از صمیمیت و عاطفه نسبت به همرزمانش بود. وقتی با او حرف میزدیم سرشار از عواطف انقلابی نسبت به یارانش حرف میزد و نسبت به تکتک آنها احساس مسئولیت مینمود ".
یکی دیگر از همرزمان جلال درباره او نوشته است:: "جلال فرماندهیی لایق و با کفایت بود و با درایت تمام صحنه را اداره میکرد».
جلال در یکی از نامههایش به خواهر مجاهد مریم رجوی نوشته است: «در هر مأموریت و حین هر تردد و راهپیمایی در این جا بهیاد شما میافتم. همیشه بهیاد شما هستم و این جملات شما را بهیاد میآورم که از ما خواستهاید تا آخرین نفس و بیدرنگ و بیامان با رژیم بجنگیم. انشاءالله شایستگی این را داشته باشم. چندی پیش در مأموریتی که داشتیم... همه ما در یک لحظه درنگ کردیم و گفتیم که بهراستی این شهرها که در دست آخوندها است بهخلق قهرمان و به مقاومت و بهشما تعلق دارند. وقتی نماز میخوانیم و از سنگهای وطن بهعنوان مهر نمازمان استفاده میکنیم بیشترین لذت را میبریم".
سرانجام روز دهم مردادماه ۷۹مجاهد قهرمان فرمانده جلال هاشمی این فرزند دلاور مردم لارستان، پس از ۱۹سال مجاهدت، در نبردی قهرمانانه با مزدوران دشمن ضدبشری به همراه همرزم دلیرش محمدعلی آبادیان خون پاکش را فدیه رهایی خلق و میهن خود کرد و به جاودانه فروغهای آزادی پیوست .
سلام براو در روزی کهزاده شد و روزی که در کهکشان شهیدان مجاهد خلق جاودانه شد. یادش گرامی و راهش پررهرو باد.
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org