زندگینامه شهید
رضا هاوشکی در سال۱۳۴۵ در خانوادهای متوسط در شهربابک متولد شد از همان ابتدای کودکی به فلج اطفال مبتلا شد. وی تحصیلات خود را تا دوم دبیرستان در شهر بابک گذراند.
رضا بهرغم سن کمی که داشت اما از همان ابتدای انقلاب ضدسلطنتی فعالانه در تظاهرات شرکت داشت و دوستانش را هم به این کار تشویق میکرد، بعداً از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی رضای جوان با شوری وصفناپذیر و سرشار از عشق و عاطفه، به هواداران سازمان مجاهدین پیوست و در جنبش ملی مجاهدین و پس از آن در انجمن دانشآموزان مسلمان شهربابک مشغول به فعالیت شد.
وی با انگیزه بالا و روحیه خستگیناپذیر در کارهای تبلیغی انجمن فعال بود و نقض عضوی که داشت بههیچوجه مانع فعالیتهایش نشد. رضا در میان همرزمانش به صمیمیت، شادابی، پرکاری، فداکاری و جسارت در برخورد با مسئولیتها شناخته میشد و در این ویژگیها برای دیگران الگو بود.
او بهرغم مشکل جسمی همواره سختترین مأموریتها را مشتاقانه میپذیرفت و با موفقیت به انجام میرساند. با اینکه پایش فلج بود ولی برای کوهنوردی همراه همرزمانش همواره جلودار بود.
رضا در مقطع ۳۰خرداد سال۱۳۶۰ همزمان با آغاز مبارزه مسلحانه انقلابی در شهربابک همراه با تعداد زیادی از هواداران سازمان دستگیر و بعد از چند ماه اسارت با توجه به سن پایینش با قید وثیقه آزاد شد.
اما ایمان و اعتقاد رضا به حقانیت راه سازمان در مبارزه علیه حاکمیت ارتجاعی خمینی باعث شد که چند ماه بعد از آزادی از زندان به کمک ۳تن از دوستانش هسته مقاومت مجاهد شهید منصور امیر کافی را تشکیل دهند.
آنها در این هسته ابتدا اقدام به پیاده کردن اخبار صدای مجاهد و تکثیر و توزیع آن بین هواداران مینمودند. در گامهای بعد توانستند ارتباطشان را با یک هسته مقاومت دیگر در تهران برقرار کنند. رضا که مسؤل ارتباطات هسته بود سرانجام توانست با تلاش بسیار هسته را به تشکیلات سازمان در تهران وصل نماید.
در آبان ماه سال۱۳۶۲ با ضربه خوردن یک خانه تیمی در تهران، اطلاعات هسته شهربابک نیز به دست مزدوران میافتد و رژیم اقدام به دستگیریهای گسترده در شهربابک میکند که رضا هم به همراه حداقل ۲۵نفر دیگر دستگیر میشود.
رضا بلافاصله بعد از دستگیری زیر شدیدترین شکنجهها قرار میگیرد. مقاومت و پایداری رضا در زیر شکنجه برای سایر زندانیان روحیه بخش و الگو بود. وی نه تنها هیچ اطلاعاتی به دشمن نداد بلکه اطلاعاتی را هم که دشمن توانسته بود به دست بیاورد هرگز تأیید نکرد.
وی مدتها در سلوهای انفرادی بند برادران در زندان سپاه سیرجان زندانی بود. این سلولها در مسیر عبور آب فاضلاب قرار داشت و زندانیان را در این سلولها نگاه میداشتند تا ضمن مبتلا شدن به بیماریهای مختلف، روحیهشان را درهم بشکند. اما رضا همواره با روحیه بالا این اقدامات دشمن را به سخره میگرفت. او از هر فرصتی استفاده میکرد تا اطلاعات داخل زندان را برای بیرون بفرستد. به همین دلیل چندین بار بهدلیل همین فعالیتها مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار گرفت ولی از پای ننشست.
سرانجام دژخیمان خمینی رضا را در یک محاکمه فرمایشی در بهمنماه سال۱۳۶۵ به ۱۵سال زندان محکوم کردند.
در جریان قتلعام سال۶۷ هیأت مرگ خمینی در زندان شهاب کرمان، رضا را با جمعی دیگر از زندانیان صدا میزنند و از وی سؤال میکنند: اتهامت چیست و حاضری توبه کنی؟ که رضا فریاد میزند من مجاهدم.
سپس وی را با ضرب و شتم به میدان اعدام زندان شهاب کرمان میبرند در حالیکه با صدای بلند شعار مرگ بر ارتجاع – درود بر رجوی را فریاد میکرده است.
سرانجام دژخیمان خمینی دقایقی بعد وی را سربدار کرده و بهشهادت رساندند.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید