زندگینامه شهید
«تا آخرین گلوله خواهم ایستاد»
مجید حشتمی خواه در عید قربان سال۱۳۴۲ در خانوادهای مرفه در تهران بدنیا آمد. در سالهای آخر دبیرستان پدرش او را به خارج از کشور فرستاد. اما از آنجا که این زمان مصادف با مخالفتهای علنی مردم علیه رژیم دیکتاتوری شاه بود. مجید زندگی در خارج از کشور برایش جاذبهای نداشت، تحصیلش را رها کرد و با اصرار زیاد به ایران بازگشت.
مجید در پی خدمت به مردم بهدنبال تشکلی بود که به اهدافی که دارد جامه عمل بپوشاند. در همین تب و تاب بود که توسط همسر خواهرش مجاهد شهید احمد جواهریان (که از تجار سرشناس و خوشنام بازاریان تهران بود) آگاهیهای لازم را بهدست آورد و با شناختی که در مورد دجالیت خمینی و مرتجعان رژیم حاکم پیدا کرد، تشکیلات سازمان مجاهدین را انتخاب کرد و تمام وقتش را صرف مبارزه با ارتجاع حاکم نمود. مجید در بخش دانش آموزی فعالیتش را شروع کرد.
با تغییر شرایط سیاسی ایران پس از ۳۰خرداد ۶۰، همگام با مجاهدین به نبردی سهمگین علیه خمینی برخاست. نبردی که تبلور آن چیزی جز مقاومت سراسری نبود، مجید بهخوبی دریافته بود که تنها راه مقابله با این رژیم جنایتکار فقط زبان قاطعیت و نبرد مسلحانه است. در این رابطه وارد عمل شد و باتفاق تیم تحت مسئولیتش از همان اولین روزهایی که اعدامهای دستهجمعی توسط مزدوران خمینی شروع شد به مقابله با جنایتکاران و آدمکشانی پرداخت که بقای خود را در اعدام و تعدی به دختران نوجوان و اعدام زنان باردار و پدران و مادران سالخورده و جوانان این میهن میدیدند. بارها از دست مزدوران توانسته بود بگریزد. شبهای اول که به پایگاه میآمد بهلحاظ امنیتی هوشیار بود و همواره میگفت: «تا آخرین گلوله خواهم ایستاد»
از جمله فعالیتهای نظامی مجید شرکت در تظاهرات ۵مهر بود. او در این تظاهرات از صفوف تظاهر کنندگان حفاظت میکرد و این وظیفهی انقلابیاش را با موفقیت انجام میداد.
پس از پایان تظاهرات هنگام عقبنشینی به تور مزدوران خمینی افتاد ولی دقیقاً بیاد داشت که پناهگاه مجاهد خلق در آغوش مردمش هست. با مراجعه به یکی از منازل واقع در منطقهی محاصره، خانم خانهداری به وی پناه داده، لباسهای خونیاش را شسته و اتو کرد. در همین حال پاسداران خمینی به آن منزل مراجعه میکنند تا از وجود مجاهدین مطلع شوند ولی با جواب منفی صاحبخانه موفق نمیشوند که او را پیدا کنند.
روز ۷مهر مجید باتفاق یکی از همرزمانش برای مأموریت از پایگاه خارج میشوند ولی در مسیر به تور عناصر رژیم میافتند و در یک درگیری نابرابر در منطقه مقابل مسجد قبا گلههای پاسداران تباهی که مجهز به سلاحهای متنوع بودند به او حمله میکنند و مجید را از کمر به پایین هدف گلوله قرار میدهند تا بتوانند زنده دستگیرش کنند. مجید در حین درگیری با اصرار زیاد همرزم همراهش را فراری میدهد و خودش با قلبی سرشار از کینه انقلابی نسبت به پیرکفتار پلید و پاسداران وحشی او تا آخرین فشنگ جسورانه جنگید و در این صحنه نابرابر در مقابل پاسداران جهل و جنایت ایستاد و از آرمان و شرف انقلابی خویش دفاع نمود.
مزدوران خمینی پیکر نیمه جان و خونین او را به اوین بردند تا مگر بتوانند با شکنجه به اسرار درون سینه او دست یابند ولی بیهوده تلاش میکردند چرا که تنها بدن سوراخ سوراخ شده مجید به اوین برده شده بود.
نبرد دلاورانه مجاهد خلق مجید در ذهن و ضمیر مردم که شاهد این درگیری نابرابر بودند باقی ماند و تا مدتها بعد، از درگیری جسورانهٔ مجید با گرازهای وحشی خمینی سخن میگفتند.
آری مجید در راه آزادی و رهایی و عدالت به خاک افتاد و خونش سنگفرش خیابان را رنگین کرد. مجاهد رایت شرف و آزادگی را برافراشت و تفنگ بهدست گرفت تا فردای پیروزی مردم ما به جوانان جسور و جنگاور و فداکاری چون مجید سربلند و افتخار کنند که با خون خود بهدست آمدن آزادی را برای مردم ایران تضمین کردند. از این خانواده چندین شهید مجاهد فدیه آزادی مردم ایران شدهاند
احمد جواهریان (همسر خواهر) ۲۲تیر سال۶۰ تیرباران شد. پاسداران غارتگر رژیم خمینی بارها به منزل او حمله کرده و وسایل و اموال منزلش را غارت کردند.
فاطمه یوسفی شاطوری (دخترعمه) زمستان ۱۳۶۰ تیرباران شد.
اعظم یوسفی شاطوری (دخترعمه) شهید عملیات فروغ جاویدان
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید