زندگینامه شهید
مجاهد شهید جعفر ابراهیمی (مسعود) در سال۱۳۴۲ در یکی از روستاهای اطراف بوکان بدنیا آمد. دوران کودکیاش را با سختی و مشقت فراوان و اشتغال به کار سپری کرد. به همین دلیل تا هشت سالگی به مدرسه نمیرفت و سرانجام با تلاش و پیگیری مادرش، تحصیل را شروع کرد. او دورهٔ راهنمایی را در "رَبَط" واقع در منطقهٔ سردشت گذراند.
جعفر پس از شروع فعالیت انجمن جوانان مودحد، هواداران مجاهدین خلق ایران در سال۵۸ در ارتباط با این تشکل قرار گرفت، ولی در بهار۵۹ بهدلیل وضعیت بد اقتصادی خانواده، ناگزیر، برای کار در یکی از کورهپزخانهها، همراه خانوادهاش به اردبیل رفت.
او این دوران را طی نوشتهای چنین تصویر کرده است: "اگر چه قبلاً در روستا نیز با استثمار از نزدیک آشنا بودم و خودم علاوه بر کودکی، هر سال تابستان بعد از درس تا بازگشایی مجدد مدرسهها، به کارهای سخت و طاقتفرسا مشغول بودم، ولی در کورهپزخانه استثمار خیلی عینیتر بود و به چشم خود میدیدم که چگونه از بچهٔ سه ـ چهار ساله گرفته تا پیرمردان و پیرزنان مسن، از صبح تا نصف شب کار میکنند و حاصل کار آنان به جیب کسانی میرود که دست به سیاه و سفید نمیزنند."
جعفر در این دوره نیز در پی حفظ ارتباطش با سازمان بود و از سال۶۱، بعد از برگشتن به زادگاهش بوکان، در رابطهٔ فعالتری با سازمان قرار گرفت و در یکی از قسمتهای ارتباطی سازمان مشغول بکار شد.
در زمستان۶۲ جعفر بهعلت لو رفتگی فعالیتش در بوکان، به پایگاههای مرزی سازمان انتقال یافت و در قسمتهای مختلف نظامی، تدارکاتی، و ارتباطی به فعالیت پرداخت.
مجاهد شهید جعفر ابراهیمی در جریان انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین با شناخت هر چه عمیقتر رهبران عقیدتیاش "مسعود و مریم" روز به روز بر ایمان و مسئولیتپذیری انقلابیاش افزود.
او در جریان انقلاب درونی مجاهدین نام "مسعود"را برای خود انتخاب کرده بود و کراراً به همرزمانش میگفت"این نام برای من مسئولیتآفرین است".
جعفر قهرمان خود در نامهیی به "مسعود و مریم" تحول درونیاش را پس از انقلاب ایدئولوژیک از جمله چنین بیان کرده است:
"برادر مسعود و خواهر مریم، ایمان راسخ و پولادین دارم که تنها ایدئولوژی رهائیبخش، ایدئولوژی مسعود و مریم است که (به واسطهٔ آن) تمام محرومان و مردم ستمکشیدهٔ ایران راه نجات پیدا میکنند.
خواهر مریم، لازم میبینم از ستم مضاعف زنان کردستان برایت بگویم. زنان در روستاهای کردستان از صبح زود تا ساعت دوازده شب مرتب کار میکنند و بعضاً وقت پیدا نمیکنند که غذا هم بخورند، چه برسد به اینکه به بچه یا کار دیگری برسند.
اکثرشان موقع حاملگی سقط جنین میکنند، از بهداشت و نظافت خبری نیست. و هنوز به سن بلوغ نرسیده، پدرش وی را فروخته است و خودش کمترین اختیاری ندارد و یا بهزور برای ازدواج برادرش، به خانهٔ شوهر میرود. از تحصیل و شرکت در تمام کارهای اجتماعی محروم است، این شمه و گوشه کوچکی از وضع اسفبار زنان کردستان است.
فقط و فقط خواهر مریم به اتفاق برادر مسعود میتوانند این درد درمانناشده را مرهم نهند و از ریشه در بیاورند و همهٔ ادعاهای دیگر پوچ و بیمحتواست.
من دیگر مطمئن هستم که فردا ایران و به تبع آن کردستان آزاد و آباد میشود چون ضمانت خونین دارد... مسعود و مریم از این پس نخواهند گذاشت هیچ قطره خونی و هیچ رنج و شکنجی به هدر رود و دیگران بر روی آن موجسواری کنند. "
بعد از تشکیل گردانهای رزمی ارتش آزادیبخش ملی جعفر دلیر در موضع فرمانده تیم در یکی از گروهانها سازماندهی شد و در مدت کوتاهی با جسارت و قاطعیتی که در پهنهٔ نبرد رودررو با دژخیمان خمینی ضدبشر از خود نشان داد، بهسرعت مراحل رشد و ارتقای ایدئولوژیک و تشکیلاتی را طی کرد و در چند فعالیت انقلابی آن شرکت نمود.
یکی از همرزمان مجاهد شهید جعفر ابراهیمی دربارهٔ خصوصیات انقلابی و توحیدی و پیام خون این رزمندهٔ سرفراز ارتش آزادیبخش ملی، چنین میگوید:
"من جعفر را از سال۶۰ میشناختم. در آنموقع او در کورهپزخانهیی در اطراف اردبیل کار میکرد و برای وصل ارتباط با هواداران سازمان به بوکان میآمد.
جعفر ایمان بسیار عمیقی به ایدئولوژی توحیدی و ضداستثماری سازمان داشت. او این ایمان خودش را در عشق و علاقه به رهبری سازمان «مسعود و مریم» و نیز در عشق و علاقه به همسنگرانش و در احساس مسئولیت خیلی بالایش نشان میداد.
جعفر میدانست که رهایی تمامی مردم ایران و از جمله مردم محروم کردستان، در چارچوب ایدئولوژی ضداستثماری مجاهدین جواب دارد، از همین رو برخلاف تمامی مذاکرهجویان و سازشکاران، همدوش سایر همرزمانش کمر به سرنگونی رژیم ضدبشری خمینی بست و در این راستا در ایدئولوژی و تشکیلات سازمان شکوفا شد. در همین مسیر بود که او درخشید و توانست صلاحیت یک فرمانده مجاهد خلق را کسب نماید.
پیام خون جعفر همانطور که خودش هم گفته بود این است که برای ریشهکن کردن ظلم و ستم، برای از بینبردن نابرابریها، باید با جلاد بزرگ کُرد و فارس ـخمینی ضدبشرـ بیامان جنگید».
نامهیی از مجاهد شهید جعفر ابراهیمی خطاب به خانوادهاش
بنام خدا و بهنام خلق قهرمان ایران و بهنام مسعود و مریم راهبران عقیدتیام
و بهنام پنجاههزار شهید به خون درغلتیده انقلاب نوین مردم ایران تا امروز و بیگمان باید قربانیهای دیگری نیز تقدیم این انقلاب نمود.
مادرجان، پدر جان، سلام
سلامی به گرمی محبت پدر و مادر نسبت به فرزند و گرمتر از شعله گدازان خورشید تابستان آزادی، و همچنین سلامی به حرارت و گرمی خون ریختهشده مجاهد خلق در میدان مبارزه و نبرد علیه دژخیم ضدبشر و ارتجاع ناب خمینی دجال، برای سیرابکردن درخت آزادی و استقلال میهن در زنجیرمان.
قبل از هر چیز همهتان را سلام میرسانم و امیدوارم که سالم و سرحال باشید. خواستم برای آخرینبار نامهیی برایتان بنویسم و در این دنیا از شما خداحافظی کنم.
چند مطلبی هم خواستم با شما صحبت کنم، من راه و آرمان سازمان مجاهدین خلق ایران را با تمام آگاهی و میل و رغبت خودم انتخاب کردم و بنظرم تنها این آرمان است که راه رستگاری و به ثمررساننده [مبارزهی] خلق محروم و در زنجیر ایران است، و میتواند آرزوهای چندین ساله مردم را که همانا صلح و آزادیست در سرزمینمان پیاده کند.
چون یکی از دلایل حقانیت و درستبودن این خط مشی یکپارچگی و انسجام چندین سالهٔ این سازمان از بدو تأسیس تا بهحال است...
این بنیاد سخت و پولادینی که به وسیله شهید حنیفنژاد پایهریزی شده و بعد از او هم توسط مسعود رجوی به امروز رسیده است، هر روز که میگذرد محکمتر شده و حقانیت و حتمیت پیروزی آن بیشتر به اثبات میرسد و هر چه بیشتر فدا میکند و خونبهای آزادی و استقلال میهن را میپردازد، عزمش برای پیروزی جزمتر و راسختر است.
سازمان مجاهدین ریشه در قلب و ضمیر مردم ایران دارد و به یمن رهبری هوشیار و قاطعی که دارد، دیگر از این پس نمیگذارد خونهای به ناحق ریختهشده هدر رود و باز هم اختاپوسی مثل خمینی که از قرون اعصار کهن سر برآورده اینچنین یک خلق را به خاک و خون بکشد و هست و نیست ملت را به باد فنا بدهد.
ما مجاهدین آرزو داریم که هر چه بیشتر زنده بمانیم و در راستای برقراری جامعهیی عاری از بهرهکشی بیشتر بجنگیم.
در حالی که هر آن نیز برای پیشبرد امر انقلاب آماده جانبازی و ایثار جان خویش هستیم و در این رابطه تردیدی به خود راه نمیدهیم.
در اینجا تمام دوستان و آشنایان و فامیلها را سلام میرسانم و همچنین از آنها خداحافظی میکنم و درخواستم از همهٔ آنها این است که تا آنجا که میتوانند به سازمان کمک کنند و به مقاومت سراسری مدد رسانند. این وظیفهٔ هر انسان آزاده و وطنپرستیست.
مادرجان، پدر جان، خواهران و برادران، فکر نکنید که من مردهام، فردا بعد از پیروزی انقلاب نوین، من را در سازندگی و آبادانی مملکت و در خنده و شادی تمامی مردم در صبح آزادی ببینید. حرف زیاد است ولی بیشتر از این سرتان را درد نمیآورم و همهٔ شما را به خدای بزرگ میسپارم.
مرگ بر خمینی، درود بر رجوی
برقرار باد
دولت موقت جمهوری دمکراتیک اسلامی ایران
جعفر ابراهیمی
ترجمه بخشهایی از یک شعر کردی
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید
مجاهد شهید جعفر ابراهیمی
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org