زندگینامه شهید
مجاهد شهید فرح اسلامی در سال۱۳۴۲ در خانوادهیی متوسط و مذهبی در ایلام به دنیا آمد. او تحصیلاتش را تا اخذ دیپلم اقتصاد ادامه داد. در اوان نوجوانی همزمان با اوجگیری مبارزات ضدسلطنتی با مسائل سیاسی آشنا شد و در تظاهرات شرکت فعال داشت. فرح از سال۵۸ در ارتباط تشکیلاتی با انجمن جوانان مسلمان ایلام، هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران قرار گرفت و به این ترتیب مسیری رو انتخاب کرد که در جستجو و مشتاق آن بود.
با شروع فاز نظامی و بگیر و ببندهای رژیم، بهخاطر فعالیتهاش در ارتباط با مجاهدین دستگیر شد و یکسال طعم زندان رو چشید. و وقتی در سال۶۳ آزاد شد، این آزادی دیری نپایید. چرا که فرح اهل ادامه زندگی زیر سایهٴ خفاشان و کفتار عمامهداری که در سینهٴ اعتماد خلق خنجری از کینه و شقاوت فرو کرده بود، نبود. او تشنهٴ آزادی و زندگی حقیقی بود. بنابراین باز هم کفش و کلاه کرد و راهی پیوستن به اونهایی شد که کمر همت بستهبودن تا آرزوهای پرپر شده و اعتماد خنجرخوردهٴ خلق رو به اونها برگردونن.
سرانجام مرداد ۶۷ فرا رسید. روزهایی که حاکمان دژخیم از دیرباز برای آن روزشماری و زمینه را برای انجام جنایت بزرگ آماده میساختند. دژخیمان، زندانیان را مخفیانه از شهر خارج کردند و به مکانهای دیگر انتقال دادند. بدون کمترین اطلاع به خانوادههای آنان. مجاهد قهرمان فرح اسلامی در روز ۱۸مرداد ماه ۱۳۶۷جان خود را فدای راه آزادی مردمش کرد.
پیکر او و شماری دیگر از شیرزنان مجاهد خلق را در یک گور جمعی در صالحآباد ایلام دفن کردند و در آذرماه محل دفن را به خانوادهها نشان دادند. مزدوران رژیم چندین بار سنگ مزار آنها را شکستند و حتی از کاشتن درختی بر مزار آنان جلوگیری میکنند…
خاطرات
از خاطرات مجاهد شهید علیرضا اسلامی درباره خواهرش فرح:
وقتی میخواست به ارتش آزادیبخش بپیونده، ارتباطش لو رفت و مدت ۶۸روز به زندان افتاد. من هم اونموقع یه ماه بازداشت شدم ولی بعد آزادم کردن. فرح هم با عادیسازی و گمراه کردن پاسدارها تونست آزاد بشه. اما این آزادی زیاد طول نکشید و مجدداً اردیبهشت سال۶۷ چند نفر از عوامل وزارت اطلاعات به خانه مون ریختن و فرح رو دستگیر کردن. همون شب متوجه شدیم که خواهران مجاهد نسرین رجبی و حکیمه ریزه بندی که اونها هم در قتلعام بهشهادت رسیدن هم دستگیر شدن. در طول مدت دستگیری فرح تا روز شهادتش من تونستم دو بار برم ملاقاتش. توی این ملاقاتها فرح مقداری اطلاعات دربارهٔ بچههای داخل زندان داد تا به یکی از خواهرا که بیرون زندان بود، برسونم و من اینکار رو انجام دادم.
علیرضا در صحنهای دیگر از خاطرهاش میگوید:
بعد از اونکه اولین بار دستگیر شد، پاسدارها و اطلاعاتی ها هرازگاهی به خونهٴ ما میریختند. فرح در این دوران با بچهها ارتباط داشت. گاهی یکی از بچههای سازمان، که بعدها دستگیر و شهید شد به خونهٴ ما میومد و به ما روحیه میداد. در ضمن یادداشتهایی به فرح میداد و معمولاً با هم صحبت میکردند. او هم یادداشتها رو که معمولاً دورشون رو با نوارهایی پیچیده بود، جاسازی میکرد و به من میداد تا برای سایر همرزمانش ببرم. چند بار پیش اومده بود که من در حالیکه پیامهای او رو میبردم در خیابان با پاسدارها روبهرو شدم و جاسازی پیام فرح رو از بین بردم. وقتی برمیگشتم و به او میگفتم که زحماتش رو از بین برده ام اصلاً ناراحت نمیشد و با خوشرویی دوباره همه اون مطالب رو از اول مینوشت و مدتی طول کشید تا فرح به من یاد داد که نترسم و هر وقت با پاسدارها روبهرو میشم چه کار کنم؟
تصاویر یادگاری
فرح اسلامی
تصویر مزار شهید
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org