زندگینامه شهید
شهرام اسماعیلی متولد ۱۳۳۶ از هواداران سازمان و دیپلم بیکار بود. او مدتی در مغازه قنادی پدرش در جاده هراز مشغول به کار شد ولی در آنجا نیز از طریق پخش اعلامیه و نشریه به تبلیغ اسلام انقلابی و آرمانهای توحیدی مجاهدین پرداخت. در جمعآوری کمکهای مالی و تبلیغ آرمانهای مجاهدین در همه حال کوشا بود. بدین خاطر مرتجعین چندین بار شیشههای مغازه را شکستند اما او هیچگاه تسلیم مرتجعین نشد.
در تاریخ ۴ شنبه ۲۰ اردیبهشت سال ۱۳۶۰ نزدیک ظهر در حوالی کوچه ژاندارمری یک پاسدار مسلح که تعدادی از فالانژها نیز حول و حوش او بودهاند به برادر شهرام اسماعیلی فرمان ایست میدهد. شهرام بلافاصله متوقف میشود ولی هنگام توقف متوجه میشود که پاسدار مزبور قصد شلیک به او را دارد که در این موقع شهرام میگوید شلیک نکن، ولی آن پاسدار صریحاً میگوید: میزنم، که در این موقع شهرام سعی میکند از تیررس او دور شود که موفق نشده و پاسدار جنایتکار، ناجوانمردانه او را به رگبار مسلسل میبندند که در نتیجه شهرام اسماعیلی مورد اصابت گلوله واقع شده و شدیداً مجروح میگردد و به زمین میافتد که در این هنگام حدود ۲۰ ـ ۲۵نفر از چماقدارانی که در محل بودهاند بهرغم خون ریزی شدید شهرام با وحشیگری تمام و با نقض بدیهیترین اصول انسانی بر سر او ریخته و او را در همان حال مورد ضرب و شتم قرار میدهند، سپس تعدادی از مردم به کمک چند پاسبان شرافتمند، شهرام را از دست چماقداران نجات داده و به بیمارستان میرسانند. اما مرتجعین در بیمارستان هم شهرام را رها نکرده و با گماردن مأموران مانع از انتقال وی به تهران میشوند. سرانجام شهرام در۸ اردیبهشت۶۰ بهشهادت میرسد.
در شرایطی که موج جدید تهاجمات گسترده چماقداران و مزدوران مسلح ارتجاع در آن ایام به هواداران و مردم قهرمان قائمشهر که منجر بهشهادت دو میلیشیای قهرمان خواهران مجاهد فاطمه رحیمی و سمیه نقره خواجا شد، در روز چهارشنبه دوم اردیبهشت۶۰ نیز مزدوران مسلح ارتجاع با ترور ناجوانمردانه برادر مجاهد میلیشیای قهرمان شهرام اسماعیلی جنایت دیگری آفریدند. و بدین ترتیب مرتجعین برگ سیاه دیگری بر پرونده جنایات ضدخلقی خود افزودند.
در وصیت نامهاش در آخرین لحظات حساس در بیمارستان، چنین آمده است.
بنام خدا و بهنام خلق قهرمان ایران
من شهرام اسماعیلی این راهی را که رفتم آگاهانه و با افتخار قبول کردم
تا آخرین لحظه مرگم معتقد به آرمانم وفادار میمانم
در ضمن به مادرم بگوئید مثل تمام مادران مجاهد خلق استوار و محکم باشد و مبادا گریه کند چون اجر مادرم کم خواهد شد
تمام
به برادران مجاهد خلقم بهخصوص برادر کوچکم سعید میگویم تا آخرین لحظه راه مجاهدین را ادامه دهد.
چون خودم قادر به نوشتن این متن نبودم توسط برادر گرامیم که عین کلمات من است، نوشته شد.
پیش بسوی جامعه بیطبقه توحیدی
تمام پولهای نقد و دارایی مرا به سازمان بدهید.
امضاء
شهرام اسماعیلی
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید