زندگینامه شهید
علی جامع بیبالانی در سال ۱۳۴۳، در بیبالان رودسر بهدنیا آمد. تحصیلاتش را تا کلاس سوم دبیرستان در مدارس بیبالان و رودسر ادامه داد.
در سال ۱۳۵۷، در حالیکه ۱۴ ساله و دانشآموز سال اول دبیرستان بود، در قیام و تظاهراتهای مردم ایران علیه نظام سلطنتی شرکت داشت.
در همان زمان بود که وی با خواندن دفاعیات مجاهدین در بیدادگاه شاه خائن و زندگینامه شهدای مجاهد خلق از جمله گل سرخ انقلاب، مهدی رضایی، با راه و آرمان رهائیبخش سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد.
علی پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی، همراه با چندین نفر از هواداران سازمان، انجمن جوانان مسلمان را در بیبالان رودسر راهاندازی کردند و ضمن جذب جوانان زیادی به انجمن موفق شدند که مردم بیبالان را نسبت به اهداف مردمی سازمان و ماهیت مرتجعین حاکم، آگاه نمایند.
علی بهدلیل اخلاق، رفتار و منش انقلابی که داشت در میان مردم از محبوبیت خاصی برخوردار بود.
وی در سال ۱۳۵۹به تشکیلات سازمان در رودسر منتقل شد. در اواخر پاییز ۱۳۵۹، در حال فروش نشریه مجاهد در مقابل بانک ملی رودسر دستگیر و بعد از چند روز آزاد شد.
او به همراه تعدادی از همرزمان مجاهدش در روز ۲۷ خرداد ۱۳۶۰، در تظاهرات مردمی بر علیه سیاستهای سرکوبگرانه دیکتاتوری مذهبی، با مزدوران بسیجی رژیم درگیر شده و آنها را بهشدت گوشمالی دادند. رژیم برای سرکوب تظاهرات، و دستگیری آنها، نیروی زیادی وارد کرد.
به همین دلیل علی به ناچار همراه با تعدادی از همرزمانش از شهر خارج شد و به جنگل رفت و پس از روز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ و آغاز مبارزه مسلحانه انقلابی به عضویت واحدهای عملیاتی سازمان در جنگل در آمد.
وی در چندین عملیات موفق بر علیه ارگانهای سرکوب رژیم از جمله نیروهای سپاه و بسیج شرکت داشت.
دادستانی رودسر در پاییز۱۳۶۰، برای علی حکم تیر صادر کرد و خطاب به نیروهای جنایتکار سرکوب اعلام نمود که هرکجا وی را دیدند، بدون دادن هشدار، مورد هدف قرار دهند.
وی در سال ۱۳۶۲ بعد از شهادت یارانش در جنگل، به تهران رفت و در بهمنماه همان سال، محل اقامتش لو رفت و مورد تهاجم پاسداران خمینی ملعون قرار گرفت و دستگیر شد و روانه شکنجهگاه اوین گردید.
وی ماهها در سلول انفرادی تحت شدیدترین شکنجههای وحشیانه قرار داشت و طی مدت ۷ ماه هیچیک از خانواده و فامیل از وی خبر نداشتند.
مأموران جانی زندان تنها یک روز قبل از اعدام، به خانواده وی اطلاع دادند که به زندان اوین بروند و فرزندشان را ملاقات کنند. این مجاهد پاکباز در ملاقات با پدرش گفته بود: «هر چقدر که مورد شکنجه قرار گرفتم، هیچ اطلاعاتی ندادم. این راهی است که خودم انتخاب کردم و تا آخرش هم میایستم».
یکی از همبندیهای علی در رابطه با شکنجههای مستمر وی اینطور نوشته است: «او جیره روزانه شلاق و شکنجه داشت و مأموران جنایتکار بند، در حالیکه دستان علی در سلول انفرادی بسته بود، مستمراً او را زیر ضربات مشت و لگد و کثیفترین توهینها قرار میدادند. شکنجهگران حتی اجازه غذا خوردن به او نمیدادند... اما علی با وجود همه فشارها و شکنجهها آنچنان آرامشی داشت که اعصاب شکنجهگران را درهم میریخت و آنها که از آرامش علی زیر آنهمه فشار هیستریک میشدند با شکنجه بیشتر از او انتقام میگرفتند».
این همبند مجاهد در خاطره دیگری از علی نوشته است: «در تابستان ۱۳۶۳، یکبار که ما را برای بازجویی برده بودند، در بازگشت از بازجویی، ما را بهصورت فشرده در یک خودرو روی هم ریخته بودند. برخی از زندانیان غرق در خون بودند و بهطور خاص یک زندانی شکنجه شده در کف خودرو قرار داشت و مرا روی او انداختند و سپس سایر زندانیان را روی ما ریختند. و من در زیر بدن چند زندانی دیگر قرار داشتم. در این حال یکی از زندانیان دهانش را نزدیک گوش من قرار داد و با صدایی آرام گفت: «من علی جامع از بچههای رودسر هستم و ۱۲ روز دیگر اعدام میشوم». من در حالیکه از این حرف او بهشدت بههم ریخته بودم، متوجه شدم که وی همان زندانی همبند خودم است که روزانه توسط پاسداران وحشی، مورد ضرب و شتم و شکنجههای وحشیانه و توهین و ناسزا قرار میگیرد.
پس از پیاده شدن از خودرو و به ردیف شدنمان، برای برگشت به داخل زندان و بند، علی بهطور اتفاقی نفر جلو من قرار گرفت، من دستم را روی دوش او گذاشتم و او متوجه شد که من همان زندانی همبند او هستم، دستش را روی دستم گذاشت و فشار داد و با صدایی آرام و قاطع گفت: «وقتی آزاد شدی به مسعود سلام برسان و بگو که تا آخر ایستادم».
همبند سابق علی در ادامه نوشته است: «از آن پس من لحظات و ساعتها و روزها را با ناراحتی و نگرانی میشمردم تا روز دوازدهم رسید. پاسداران به داخل بند ریخته و تعدادی از زندانیان را از سلولها خارج کرده و با خود میبردند. وقتی به سلول علی رسیدند با توهین و ناسزا او را با خود بردند»
بهاین ترتیب علی این مجاهد سر موضع در روز ۲۵ شهریور ۱۳۶۳، سربدار شد و به خیل عظیم شهدای مجاهد خلق پیوست
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید