728 x 90

با یاد مجاهد شهید احمد (رسول) کلالی نصرآبادی مکه‌ای

مجاهد شهید احمد (رسول) کلالی نصرآبادی مکه ای
مجاهد شهید احمد (رسول) کلالی نصرآبادی مکه ای

محل تولد: -
شغل: دانشجو
سن: 31
تحصیلات: دانشجو
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: 16-2-1361
محل زندان: -

زندگینامه شهید


احمد کلالی نصرآبادی، در سال ۱۳۳۳۰ به‌دنیا آمد. پس از سپری کردن تحصیلات ابتدایی و متوسطه، وارد دانشگاه صنعتی شریف شد.
او فعالیت‌های سیاسی‌اش را با مبارزات دانشجویی علیه حاکمیت فاسد و وابسته شاه، در دانشگاه صنعتی شریف آغاز کرد.
وی که در جریان همین مبارزات با نام و آرمان سازمان مجاهدین آشنا شده بود، پس از ضربه‌ٔ خائنانه‌ٔ اپورتونیستهای چپ‌نما به سازمان در سال ۱۳۵۴، از طریق مجاهد شهید علیرضا الفت با سازمان مجاهدین در ارتباط بود و همراه با یاران همرزمش یک هسته فعال دانشجویی تشکیل داد که از خط و خطوط مجاهدین، در برابر خطوط انحرافی حمایت می‌کردند.
وی از سال ۱۳۵۵ به زندگی مخفی روی آورد، در حالی‌که هم‌چنان رابطه‌ٔ فعالش با دانشجویان مجاهد دانشگاه صنعتی شریف را حفظ کرد و در تدارک و هدایت تظاهرات خیابانی دانشجویان علیه رژیم شاه که در ایام عاشورای سال ۱۳۵۷ در خیابانهای تهران به اوج رسیده بود. نقش بسیار فعال و ارزنده‌ای ایفا کرد.
احمد قبل از انقلاب ضدسلطنتی در قسمت انتشارات سازمان عهده‌دار مسئولیت بود و پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی، در بخش کارگری سازمان به فعالیت پرداخت. او با حضور در کارخانجات و برخورد مستقیم و روشنگرانه با کارگران و هم‌چنین تنظیم مقالات و گزارشات متعدد کارگری برای نشریهٔ (بازوی انقلاب) در ارتقا‌‌‌‌ی آگاهی کارگران نقش به‌سزایی داشت.
وی پس از تظاهرات مسالمت‌آمیز و بزرگ سازمان در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، در اعتراض به سرکوب آخرین قطرات آزادیها، و سرکوب آن به فرمان خمینی ملعون و آغاز مبارزه مسلحانه انقلابی، به مبارزه مخفی روی آورد و در بخش کارمندی سازمان در مسئولیت تهیه پایگاههای این بخش و حفاظت از آنها ایفای مسئولیت کرد.
احمد در روز ۱۵ اردیبهشت ۱۳۶۱ در منطقه یوسف‌آباد تهران، کنار یک کیوسک تلفن توسط گشتی‌های رژیم دستگیر شد. وی در زمان دستگیری با عادیسازی که داشت، هویتش مخفی ماند، بنابراین وقتی به زندان اوین برده شد، حتی مورد بازرسی بدنی دقیق قرار نگرفت.
وی که به همراه خود قرص سیانورش را به سلول برده بود، در نیمه‌شب روز ۱۶ اردیبهشت ۱۳۶۱ در حالی‌که هنوز رژیم به هویت وی پی نبرده بود، با خوردن آن، به‌شهادت رسید و هیچ چیز برای رژیم خمینی، جز پیکر بی‌جانش باقی نگذاشت.
احمد قهرمان، در بخشی از وصیتنامه‌ی پرشور و انگیزاننده‌اش در سال ۱۳۶۰ چنین نوشته بود: «به‌راستی در کدامین صحنه‌ٔ تاریخ هزاران انسان انقلابی برای حراست از حریم مقدس آزادی و استقلال اینچنین دلاورانه شکنجه و اعدام را پذیرا شده‌اند و بر فرومایگی و حماقت جلادان خود ریشخند زده‌اند. بیچاره ارتجاع! چه خام و کوردل است که می‌خواهد سجاده‌ٔ ریا و فریب خود را بر این خونهای سرخ و جوشان گسترده نگه دارد. و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون... ... . .
من احمد کلالی افتخار می‌کنم که برگی از این درخت شکوهمند هستم و بار دیگر با خدای خویش پیمان می‌بندم که تا جان در بدن دارم در راه آرمانهای انقلابی و مقدس این سازمان که در پرورش انسان انقلابی و برپایی جامعه‌یی توحیدی و عاری از طبقات خلاصه می‌شود. مبارزه کنم، من در این راه خد را به‌یاری می‌طلبم و بر او توکل می‌کنم».
مجاهد دلیر احمد کلالی نصرآبادی، از قریحه‌ای شاعرانه برخوردار بود. او بعد از شهادت همرزم مجاهدش سارا مختارزاده که در زیر شکنجه‌های جلادان خمینی، قهرمانانه جان‌باخته بود، شعر کوتاه و شورانگیزی سرود:
بار دیگر ز شاخه‌‌‌ی پر بار انقلاب
این باد هرزه گرد -کفتار پیر شوم-
خونین گلی ربود
غافل که رنگ و بور گل
- نشات گرفته ز خون مجاهدین-
در ذهن سبز جنگل مردم
درقامت بلند همت یاران
در هر زمین و زمان
جاودانه است

 

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org

 

خاطرات


 

 

تصاویر یادگاری


 

 

تصویر مزار شهید


 

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/9e42f90d-23c6-4fb0-83a3-45ced7b9f51d"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات