728 x 90

با یاد مجاهد شهید فریده کریم زاده

مجاهد شهید فریده کریم زاده
مجاهد شهید فریده کریم زاده

محل تولد: سنندج
شغل: دبیر زبان انگلیسی
سن: 34
تحصیلات: لیسانس زبان انگلیسی
محل شهادت: کرمانشاه
تاریخ شهادت: 5-5-1367
محل زندان: -

 

 

زندگینامه شهید


فریده کریم‌زاده

تاریخ تولد: ۱۳۳۳

محل تولد: سنندج

تحصیلات: لیسانس ادبیات انگلیسی

شغل : کارمند مخابرات و دبیر زبان خارجه

سابقه مبارزاتی: ۱۰سال

مجاهد شهید فریده کریم‌زاده:

برای این‌که زمستان را زودتر به بهار برسانیم باید فدایی صورت بگیرد

 

« جهش ایدئولوژیک مریم در راستای توحید بوده و از خدا می‌خواهم که بتوانم از آن درس و الهام بگیرم و در مسیر مبارزه و حرکتی علیه جهل و نادانی و علیه هرآن‌چه نشانی از شاه و خمینی دارد، جرقه‌یی از آن را در خودم متبلور کنم و رستگار شوم. من با درک و شناخت و ا عتقاد کامل به ایدئولوژی ناب توحیدی سازمان مجاهدین خلق ایران و با گواهی و تأیید انقلاب ایدئولوژیک سازمان. با این وصیتنامه آمادگی کامل خود را برای یک انقلاب ایدئولوژیک بیرونی یعنی علیه ایدئولوژی ارتجاع، اعلام می‌کنم» (از وصیتنامه، ۲۵فروردین۶۴).

سطور بالا را مجاهد شهید فریده‌کریم‌زاده حدود یک‌ماه بعد‌از اعلام انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین نوشته است. از اواسط اسفند سال۶۳ و هنگامی که موضوع انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین اعلام شد، او بی وقفه برای فهم و تعمیق آن تلاش نمود و هر‌روز در پرتو پیوند با انقلاب تغییر کرد و مسئولیتهای بیشتری به‌عهده گرفت. فریده برای تمام کسانی که او را می‌شناختند، در انجام کارها و مسئولیتهایش و فدای تمام‌عیار در راه آرمان انقلابیش و مبارزه با رژیم، یک الگو و مثال همیشه‌زنده و فراموشی‌ناپذیر است. شور و اشتیاقی که برای شرکت در عملیات نظامی داشت، به‌او چهره‌یی بسیار شاداب و روحیه‌یی توانمند و خستگی‌ناپذیر داده بود. او که برای شرکت در صف مقدم نبرد بیتاب بود، سرانجام با همین روحیه در نبرد آخرینش علیه دشمن ضدبشری حماسه‌یی را رقم زد و فروغی جاودانه یافت.

مجاهد شهید فریده کریم‌زاده در سال ۱۳۳۳ در یک خانواده متوسط مذهبی در سنندج به دنیا آمد. پدرش کارمند پست و تلگراف و تلفن بود و به‌طور مداوم به شهرهای مختلف کردستان و آذربایجان منتقل می‌شد، فریده از کودکی در شهرهای مختلف این مناطق با مردم محروم و رنجدیده میهنش از نزدیک آشنا شد و خودش نیز فقر و تنگدستی را تجربه کرد.

با انتقال خانواده فریده به تهران، افزایش مشکلاتی از قبیل تهیه هزینه ادامه تحصیل و گذران امور خانواده، ایجاب می‌کرد که فریده کار و تحصیل را با‌هم پیش ببرد. او با پشتکار و سخت‌کوشی، بر این مشکلات غلبه کرد و تحصیلاتش را در رشته زبان و ادبیات انگلیسی در مدرسه عالی پارس ادامه داد و در سال۱۳۵۶ فارغ‌التحصیل شد.

در دوران دانشجویی‌با اندیشه‌های انقلابی و توحیدی مجاهدین از طریق مطالعه زندگینامه و دفاعیات پیشگامان جنبش انقلابی، به‌ویژه بنیانگذاران شهید مجاهدین آشنا شد و در فعالیتهای سیاسی و مذهبی دانشجویی آن دوران فعالانه شرکت کرد.

وی از مهرماه سال۵۶ در مدارس شهرکهای صنعتی اطراف کرج مشغول تدریس شد. مدارسی که شاگردانش همه از فرزندان کارگران بودند، فریده با جسارت و شور فراوان از هر‌فرصتی در کلاس های درس استفاده می‌کـرد و بر‌دانش سیاسی شاگردانش می‌افزود. با گسترش تظاهرات مردمی علیه دیکتاتوری شاه، او به بسیج و سازماندهی تظاهرات دانش‌آموزان مدرسه پرداخت.

فریده از فردای سقوط رژیم شاه با تمام امکانات مالی و شغلی خود به‌حمایت از مجاهدین شتافت و به‌سرعت مسئولیتهای مختلفی را در انجمن معلمان مسلمان کرج (هواداران مجاهدین) بر‌عهده گرفت. از‌جمله در سازماندهی معلمان و دانش‌آموزان هوادار در دبیرستان ها و توزیع انتشارات بخش کارگری سازمان و مبارزه افشاگرانه با تبلیغات ارتجاعی در کارخانه‌ها و محیطهای کارگری اطراف کرج فعالانه شرکت کرد.

پس از ۳۰خرداد۶۰ و آغاز مبارزه  مسلحانه با ارتجاع خون‌آشام خمینی، فریده نیز شغل خود را ترک کرد و به زندگی مخفی روی آورد و تا تیرماه ۶۱ در بخش اجتماعی سازمان در تهران فعالیت کرد. پس از آن مدتی در منطقه کردستان و کشورهای ترکیه، یونان، اسپانیا و فرانسه مسئولیتهای مختلفی را عهده‌دار شد. انقلاب ایدئولوژیک درونی سازمان در سال۶۴، انگیزه‌های انقلابی و شور مبارزاتی او را به‌طور کیفی ارتقا داد و چشم‌اندازهای نوینی را دربرابرش گشود، چنان‌که خودش نوشته بود:  «گواهی می‌دهم که این انقلاب دقیقا صف‌آرایی دو‌ایدئولوژی است، یکی ایدئولوژی ناب توحیدی سازمان مجاهدین خلق ایران و دیگری ایدئولوژی ارتجاع و شرک خمینی و تمامی آثارآن.»

خواهر مجاهد فریده کریم‌زاده پیش از آن‌که در اثر اصرارهای مکررش به صفوف ارتش آزادیبخش ملی بپیوندد، مسئولیت امور پایگاه «شکری»، دفتر شورای ملی مقاومت را در حومه پاریس، بر‌عهده داشت.

در نخستین روزهایی که اعتصاب غذای هواداران مقاومت در اعتراض به اخراج پناهندگان ایرانی از فرانسه به گابن آغاز شده بود، فریده برای شرکت در اعتصاب غذا سر از پا نمی‌شناخت و بارها درخواست شرکت در اعتصاب غذا را مطرح کرد و از‌جمله در یکی از درخواست هایش، پیشنهاد کرد که به او اجازه داده شود تا دست به خودسوزی بزند.

 پرکاری و استقامت و صبر و پشتکار او را بسیاری از همرزمانش در سازمان و شورای ملی مقاومت به‌یاد دارند. ویژگیهایی که شگفتی و تحسین همه مسئولان و‌همکارانش را بر‌می‌انگیخت و برای افراد تحت مسئولیتش نیز همواره آموزنده و خاطره‌انگیز بوده است.

 از‌جمله شهید سرفراز مقاومت محمدحسین نقدی طی مقاله‌یی که چند‌ماه پیش از شهادت فریده در اردیبهشت۱۳۶۷ با عنوان «انتخاب بین صلح یا جنگ: شرافت یا خیانت»چاپ شد، به صبر و سخت‌کوشی او اشاره کرده و نوشته بود، «سال هاست که مجاهدین را از نزدیک می‌شناسم. سال هاست با زنان مجاهدی که در رده‌های مختلف صاحب مسئولیت بوده‌اند، سر‌و‌کار داشته‌ام. توانایی، زیرکی، صبر و حتی طاقت جسمی آنها دیگر برایم ایجاد شگفتی نمی‌کند.

به‌عنوان مثال اشاره کنم که پس از سال ها هنوز نتوانسته‌ام به فهمم، آن خواهر مجاهدی که مسئولیت رتق و فتق امور "شکری" (دفتر شورا در پاریس) را بر‌عهده دارد، کی استراحت می‌کند. دیگر برایم عادی شده است که در هر‌ساعتی از شبانه‌روز، او را با لبخند مهربان و صبورش مشغول انجام کاری ببینم. عدم حضورش هم هیچ وقت به معنی استراحت نبوده است، برای انجام کاری از "شکری" خارج شده است.»(*).

فریده با شور و شوق و اصرارهای فراوانی که برای شرکت در عملیات و صفوف رزمندگان ارتش آزادیبخش به‌خرج داده بود، بالاخره مسئولانش را متقاعد کردکه قبل‌از هر‌عملیات او را به منطقه مرزی بفرستند و بعد از شرکت در عملیات دوباره برای مدیریت پایگاه شکری به‌پاریس برگردد. ‌بار اول در فروردین سال‌و‌بار دوم در خرداد همان سال به‌منطقه مرزی آمد و در امور پشتیبانی از دو‌عملیات بزرگ آفتاب و چلچراغ شرکت کرد و سپس به‌پاریس بازگشت.

 هنگامی که برای شرکت در صفوف تیپهای رزمی زنان مجاهد خلق در عملیات آفتاب از پاریس به منطقه مرزی آمده بود، در یادداشتی نوشت: «می‌خواستم یک‌بار دیگر به خلق قهرمان ایران، به پدر و مادر عزیزم که ۶سال است آنها را ندیده‌ام و دلم برایشان خیلی تنگ شده و به‌خواهران و برادرانم بگویم که من هم مثل هر‌عنصر مجاهد خلق به طبیعت عشق می‌ورزم، بهارش را و گلهای رنگینش را دوست دارم، من هم از تنفس هوای بهاری و گلهای خوشبوی آن لذت می‌برم و به‌خاطر عشق و عاطفه بزرگتر و عمیقتر به‌خلقم، یعنی عشق به همه پدرها و مادرها و عشقشان به‌فرزندانشان است که به راه سازمان مجاهدین خلق قدم گذاشتم که با خمینی ضدبشر که دشمن همه این عشقها و عاطفه‌هاست، بجنگم. در این سازمان است که هر‌فرد به‌مفهوم واقعی همه‌چیز پی می‌برد و می‌فهمد که انسان کیست و چه موجود لایتناهی است و تا کجا می‌تواند برود».

آخرین‌بار‌اما سفر سرنوشت و جاودانگی بود. در اواخر تیرماه۶۷، برای شرکت در عملیات فروغ جاویدان راهی منطقه مرزی شد و روز سوم مرداد۶۷ در صفوف تیپهای رزمی ارتش آزادیبخش به میدان رزم شتافت.

شیرزن مجاهدی از میان مردم محروم کردستان ایران و معلم جسور و مهربان مناطق کارگری کرج؛ سرانجام پس از ۱۰سال مبارزه فعال سیاسی حرفه‌یی، در‌جریان یکی از نبردهای حماسه کبیر فروغ جاویدان در تنگه چهارزبر به‌شهادت رسید.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

*) «راه آزادی» نشریه جمعیت دفاع از آزادی و استقلال ایران، شماره۳۱، صفحات۱۵ و۱۶‌.

 

خاطرات


 

 

تصاویر یادگاری


 

 

تصویر مزار شهید


 

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/d202033e-b3b9-4db3-8283-84b103c92ccc"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات