728 x 90

با یاد مجاهد شهید مسعود علایی

مجاهد شهید  مسعود علایی
مجاهد شهید مسعود علایی

محل تولد: -
شغل: ستوان شهربانی
سن: 35
تحصیلات: -
محل شهادت: مشهد
تاریخ شهادت: 10-5-1361
محل زندان: -

زندگینامه شهید


سروان علایی را غالب زندانیان سیاسی رژیم شاه که در زندانهای تهران بودند، به‌خوبی می‌شناسند. او یکی از افسران شریف شهربانی بود که مدتها در بند زندانیان سیاسی زندان قصر کار می‌کرد.

وی ضمن تماس و برخورد نزدیک با زندانیان سیاسی و به‌ویژه اسرای مجاهد خلق، تحت تأثیر افکار و آرمانهای توحیدی، روابط انقلابی و مقاومت و استواری آنها قرار گرفته بود.

او ضمن این‌که تلاش می‌کرد تا از طریق آنها به شناخت کامل‌تری از سازمان برسد، در برخورد با جریانهای روزمره زندان نیز از رساندن هر گونه کمک و همراهی که در محدوده‌ امکاناتش بود، دریغ نمی‌کرد.

بعد از آزادی زندانیان سیاسی و پیروزی قیام خلق، سروان علایی هم‌چنان ارتباط خود را با مجاهدین حفظ کرد.

او این بار فرصت یافته بود تا با شرکت در مراسم و سخنرانی‌ها و مطالعه کتاب‌ها و نشریات سازمان آشنایی بیشتری با مجاهدین پیدا کند، این آشنایی بیشتر بر عمق اعتقاد و ایمان او نسبت به سازمان می‌افزود.

در جریان کاندیداتوری برادر مجاهد مسعود رجوی در انتخابات ریاست‌جمهوری و اوجگیری حملات رذیلانه دار و دسته مرتجع خمینی بر علیه مجاهدین و به‌ویژه برادر مجاهد مسعود رجوی، سروان علایی نامه‌یی برای نشریه مجاهد ارسال کرد و ضمن آن با شرح مشاهدات خود از مقاومت قهرمانانه مجاهدین اسیر به‌ویژه برادر مجاهد مسعود رجوی، به کینه عمیق دژخیمان شاه نسبت به او اشاره کرد.

سروان علایی در این نامه که در نشریه مجاهد شماره ۲۱ به چاپ رسید، نوشت:

٬٬... اخیراً اعلامیه‌هایی مشاهده شده است که در آن به سازمان انقلابی مجاهدین و به‌خصوص مجاهد حماسه‌آفرین و تحسین‌برانگیز مسعود رجوی که با مقاومت قهرمانانه خود در داخل زندان نشان داد که چگونه یک مسلمان می‌تواند با نیروی ایمان به خداوند یکتا، تمام نیروهای اهریمنی را درهم بشکند، حمله‌هایی شده است.

از آن جمله که چرا مسعود رجوی اعدام نشده است و یا در داخل زندان شکنجه نشده است. من به‌عنوان یک زندانبان زندان سیاسی که به هیچ دسته و گروهی بستگی ندارم، آنچه را که به چشم خویش در زندان قصر دیده‌ام و بنا بر اصل دفاع از حقیقت تصمیم گرفتم تا صحنه‌های فراموش نشدنی که جزو لحظات خوب و بد زندگیم می‌باشد و خود شخصاً نظاره‌گر آن صحنه‌ها و لحظات بودم و آنرا حقیقت می‌دانم، به اطلاع عموم برسانم... ».

سروان علایی رئیس کلانتری «آبکوه» مشهد بود و به‌دلیل ویژگی‌های مردمی ارزنده‌اش، محبوبیت گسترده‌یی در بین مردم محل داشت.

یکی از برادران مجاهد که مدتی رابط سروان علایی با سازمان در مشهد بود، در قسمتی از خاطرات خود راجع به وی می‌نویسد: «... . . اواخر فروردین ۵۹ و در روزهایی که ستاد سازمان در مشهد زیر حملات وحشیانه ایادی مرتجع خمینی و پاسداران قرار داشت، سروان علایی برای بررسی پیرامون چگونگی قضایا، از طرف اداره شهربانی به محل اعزام شد.

او پس از مدت کوتاهی به خانه‌اش رفت و با لباس‌شخصی به ستاد آمد و در میان صفوف میلیشیا و خواهران و برادران مجاهد به دفاع از ستاد سازمان پرداخت.

علاوه بر جریان آن روز که خودش در دفاع شرکت داشت، بعداً در کلانتری نیز از موضع شغلی‌اش کمک زیادی در آزاد ساختن میلیشیا دستگیر شده نمود.

او همیشه حداکثر امکانات خود را برای کمک به سازمان در اختیار می‌گذاشت، در غالب درگیریهای بین میلیشیا و مزدوران مرتجع خمینی، قاطعانه در برابر فشارهای مزدوران رژیم ایستادگی می‌کرد، و از راههای مختلف سعی می‌نمود تا مانع از زندانی شدن «پیک‌های انقلاب» و خواهران و برادران مجاهد شود.

او مرتب در جلسات سخنرانی و کلاس‌های آموزشی که از سوی ستاد سازمان در مشهد برگزار می‌شد، شرکت می‌کرد و علاقه زیادی به کسب آموزش‌ها و اطلاعات بیشتر در رابطه موضع‌گیریهای سیاسی سازمان از خود نشان می‌داد.

وی با احترام و علاقه خاصی با خواهران و برادرانمان برخورد می‌کرد و همیشه از خاطرات خود راجع به برادران مجاهدی که زندانی رژیم شاه بودند یاد می‌کرد.

او علاقه و احترام ویژه‌یی برای برادر مجاهد مسعود رجوی قایل بود و همیشه از او به‌عنوان «سمبل مقاومت» نام می‌برد.

یکبار هنگامی که در رابطه با موضوع خاصی مرتباً از من در مورد چگونگی نظر سازمان سؤال می‌کرد، من به شوخی به او گفتم: نکند نسبت به سرسختی و استواری مجاهدین شک کرده‌ای؟ او بلافاصله با قاطعیت جواب داد که: «من مجاهدین را و مقاومتشان را زیر شکنجه‌های ساواک به چشم دیده‌ام و اصلاً همان مقاومت بود که مرا دگرگون کرد و لذا هیچوقت کوچکترین تردیدی نسبت به حقانیت سازمان و ایمان و اعتقاد عمیق و عزم راسخ افراد آن نداشته و ندارم... ».

وی پس از شهادت مجاهد خلق شکرالله مشکین‌فام و پس از خاتمه درگیریهای بهار ۵۹، یکروز با لباس فرم به ستاد آمد و ضمن گفتگو با بچه‌ها، به آنها گفت: «تا بن استخوان به حقانیت راهتان ایمان دارم»، و آرزوی موفقیت و پیروزی برایمان کرد.

سروان علایی فردی بسیار متواضع، خونگرم و مردمی بود، او قاطعانه به تعهدات خود پای‌بند بود و موردی بیاد نمی‌آورم که از او «خلف وعده» و یا «عدم پیگیری» و بی‌توجهی و اهمال‌کاری دیده باشیم.

واقع‌بینانه با مسائل برخورد می‌کرد و اگر مسئولیت انجام کاری را می‌پذیرفت با جان و دل در جهت انجام آن مایه می‌گذاشت.

وی یکی از صمیمی‌ترین و فداکارترین هواداران سازمان بود و خود نیز همیشه با افتخار از عشق و علاقه‌اش به سازمان یاد می‌کرد».

پس از ۳۰خرداد ۶۰ و آغاز موج اعدامها و کشتارهای وحشیانه‌ٔ رژیم، سروان علایی بی‌تابانه تلاش می‌کرد تا بیش از‌ پیش به یاران مجاهدش کمک و یاری برساند. او اسلحه و ماشین شخصی‌اش را در اختیار سازمان قرار داد.

پس از مدتها استفاده این امکان یکبار هنگام یک درگیری شماره ماشین او برای مزدوران دشمن لو رفت، و از آنجا که سوابق او نیز برای دشمن روشن بود بنا‌ به رهنمود مسئولان مخفی شد.

اما بعد از مدتی دستگیر شد و وحشیانه تحت شکنجه قرار گرفت، دژخیمان خمینی او را از سایر زندانیان مجاهد جدا و دور نگهداشتند، و با اعمال وحشیانه‌ترین شکنجه‌های جسمی و روحی تلاش داشتند علاوه بر کسب اطلاعات از او، مقاومت او را در هم شکسته و وی را به پای میز مصاحبه و ابراز ندامت بکشانند.

اما او قهرمانانه مقاومت کرد و هیچگاه حاضر نشد تن به ننگ تسلیم و سازش با رژیم خمینی بدهد.

مجاهد شهید مسعود علایی سرانجام در سال۶۱ پس از تحمل شکنجه‌های فراوان به جوخه اعدام سپرده شد، و با خون خود بر عهد و پیمان گسست‌ناپذیرش با خدا و خلق مهر تأیید زد.

یادش گرامی باد

 

خاطرات


 

 

تصاویر یادگاری


 

 

تصویر مزار شهید


 

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/267ca19d-93f2-4288-ad97-80311704a1f6"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات