728 x 90

با یاد مجاهد شهید ایرج لشکری

مجاهد شهید ایرج لشکری
مجاهد شهید ایرج لشکری

محل تولد: کرمان
شغل: افسر ارتش
سن: 22
تحصیلات: دانشجو
محل شهادت: کرج
تاریخ شهادت: 0-5-1367
محل زندان:

 

زندگینامه شهید


خاطرات


یکی از شهیدان روز 8‌مرداد ایرج لشگری بود. او در سال66 پس از یک برخورد شدید با رئیس زندان گفت: «حالا دیگر وقت تماشا نیست. وقت تصمیم‌گیری است و من تصمیم خود را گرفته‌ام. من تا به آخر خواهم ایستاد».

ایرج را از سال60 درزندان قزلحصار می‌شناختم، دانشجوی رشته حقوق و بورسیه ارتش بود.

اهل کرمان و یک کشتی‌گیر زبده با همه ویژگیهای جوانمردی بود، همه کسانی‌که او را دیده‌اند می‌دانند که برجسته‌ترین ویژگی او متانت، فروتنی و خونسردی‌اش  در مواقع فشار بود.

در سال60 دستگیر شده بود، و  ‌سال61 چون اطلاعاتی از او نداشتند آزاد شد، پس از آزادی از زندان دوباره فعالیتش را ادامه داد. در سال62  برای بار دوم  دستگیر و  این‌بار به 10سال زندان محکوم شد.

در سال66 رژیم باهر بهانه‌یی بچه‌ها را به زیر شکنجه می‌برد، یک‌روز ایرج داشت میخی را به‌دیوار می‌کوبید، پاسداری کار ایرج را دید و او را   به جرم تخریب دیوار زندان  به دادگاه برد.

او دراین بیدادگاه محکوم به 100ضربه شلاق شد، فردای آن‌روز ایرج را به راهروی بند1 (آموزشگاه) برده و روی تخت خواباندند.

100ضربه   شلاق به کمر او زدند. اما صدای ایرج درنیامد، طوری که بچه‌ها در سلولهایشان گمان کرده بودند به‌خاطر ترساندن آنها، صحنه‌یی ترتیب داده و پاسداران کابل را به زمین می‌زنند.

پاسدارها شگفت زده ازمقاومت ایرج به او گفته بودند: «خیلی طاقت‌داری باید به تو یک مدال بدهیم».

در تمام مدتی که در سال66 بچه‌ها با پاسداران به خاطر  ورزش درگیری داشتند، ایرج مسئول ورزش و همیشه جلودار صف بود.

یک‌شب با ایرج درباره انقلاب ایدئولوژیک صحبت می‌کردیم، او در حال و هوای دیگری بود و گفت: «باید تمام پلها را خراب کرد و به این نسیم تن داد، این نسیم آدم را دیوانه می‌کند. اگر تن به آن ندهیم نابود می‌شویم».

ویژگی زندان این بود که هرکس حرفی می‌زد برای اثبات آن، زمان زیادی طول نمی‌کشید. فردای آن شب ایرج را صدا کردند، اسم او در لیست بچه‌هایی بود که باید به انفرادی می‌رفتند.

ساعت 9شب او را بیرون بردند و قرار بر‌این بود که آن‌شب نشستی برگزار شود تا ایرج حرفهایش را بزند.

ساعتی گذشت اما ایرج نیامد  نگران شدیم، و می‌خواستیم بفهمیم ایرج چرا نیامده، لذا سکوت کردم نکند او را زیر شکنجه برده‌اند.

همان زمان  معلوم شد ایرج را زیر شکنجه برده، و آن شب از ساعت9 تا 12شب یک سره و بدون وقفه او را زدند اما او  کوتاه نیامد.

او را به سلول انفرادی بردند و دیگر هرگز  او را ندیم اما  پیغام فرستاد  حالش خوب است و گفته بود: «من عهد خود را با مسعود و مریم بسته‌ام و دیگر چیزی ندارم از دست بدهم که نگران آن باشم».

 

تصاویر یادگاری


 

 

تصویر مزار شهید


یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org

 

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/9d79e758-7c01-4b81-8a68-f51e64624f76"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات