728 x 90

معصومه شادمانی؛ قهرمان مقاومت در برابر دژخیمان

مجاهد شهید معصومه شادمانی
مجاهد شهید معصومه شادمانی

قهرمان مقاومت در برابر دژخیمان شاه و شیخ

پنجم دیماه مصادف است با سالروز شهادت معصومه شادمانی (مادر کبیری) در سال ۱۳۶۰. مادری مجاهد که در مبارزه با شاه و شیخ همواره پیام‌آور شور و استقامت بود. معصومه شادمانی در ۴۰سالگی با داشتن ۵ فرزند مبارزه را انتخاب می‌کند
معصومه شادمانی در سال ۱۳۱۰ به دنیا آمد. او تا سن ۴۰ سالگی با ۵ فرزند به‌عنوان یک زن خانه‌دار به زندگی عادی مشغول بود. معصومه شادمانی در سال ۱۳۵۰ از طریق مجاهد شهید مصطفی جوان خوشدل، از اقوامشان بود، با ایدئولوژی مجاهدین آشنا شد.
او پس از دریافت پیام رهایی‌بخش ایدئولوژی توحیدی سازمان مجاهدین خلق ایران با فداکاری و قاطعیت تحسین‌برانگیزی پا در مسیری نهاد که در ظاهر جز شکنجه و زندان و از دست دادن تنی چند از جگر گوشگانش نصیبی برایش نداشت اما بعدها خود نیز به برگ زرینی از تاریخچه آن تبدیل شد. حماسه‌یی شگفت‌انگیز که بیانگر عمق اصالت عنصر مجاهد خلق است. معصومه شادمانی (مادر کبیری) در زمان شاه از حامیان جدی مجاهدین بود و در این مسیر دست از همه چیز خود شست و تمامی امکاناتش را به خدمت مبارزه‌یی که برگزیده بود گرفت.


مبارزه معصومه شادمانی در زمان شاه

خانه معصومه شادمانی محل اختفای مجاهد قهرمان محمود شامخی، از کادرهای ورزیده و سابقه‌دار مجاهدین بود. محمود بعد از ضربه ۱۳۵۰ از فلسطین به داخل آمده و در کار سازماندهی مجدد سازمان بود. مادر کبیری به اتفاق فرزندان خود به‌صورتی فعال در خدمت جنبش مسلحانه بود.
معصومه شادمانی با جسارتی انقلابی در عرصه‌های مختلف همزمان چندین مأموریت سازمانی را پیش می‌برد. از یک‌سو در کار سازماندهی خانواده‌ها و مادران زندانیان سیاسی بود، از سوی دیگر در کار فعال کردن اعتراضات اجتماعی به نفع زندانیان سیاسی بود. او یکی از سازماندهندگان تظاهرات در قم در صحن حرم حضرت معصومه بود. در این تظاهرات معصومه شادمانی با طراحی هوشیارانه‌اش توانست ضمن اجرای موفق تظاهرات همهٔ مادران شرکت‌کننده را از چنگ مأموران ساواک فراری دهد.
معصومه شادمانی همزمان حمایت و پشتیبانی از تیمهای عملیاتی را نیز به عهده داشت. او در وصل ارتباط اعضای سازمان با رهبری آن در در داخل زندان نیز فعال بود.
معصومه شادمانی در سال ۱۳۵۳ حین تردد در یک مأموریت سازمانی، زمانی که مشغول نقل و انتقال یک چمدان اسلحه و مهمات تیمهای عملیاتی مجاهدین بود دستگیر شد و بلافاصله تحت وحشیانه‌ترین شکنجه‌های ساواک قرار گرفت. دژخیمان می‌دانستند که معصومه شادمانی اخبار زندان را به بیرون منتقل می‌کرده و دنبال اطلاعات او بودند. اما سینهٔ راز دار این مادر قهرمان، در برابر شکنجه‌های قرون وسطایی ساواک شاه، گشوده نشد. و اسرار مبارزات خلقش را حفظ کرد. از همین رو در بیدادگاه شاه، اول به اعدام محکوم شد، ولی این حکم در بیدادگاه دوم به حبس ابد تقلیل یافت.


معصومه شادمانی قهرمان مقاومت در زندان شاه

مزدوران ساواک معصومه شادمانی را پس از دستگیری به زیر شدیدترین شکنجه‌های رذیلانه بردند. اما مقاومت قهرمانانه معصومه شادمانی بر تمامی رذالتها و سفاکی‌های مزدوران ساواک پیروز شد و او با سرفرازی دوران شکنجه و بازجویی را پشت سر گذاشت. به هرحال مادر مجاهد معصومه شادمانی پس از پشت سرگذاشتن یک دوره سخت شکنجه به زندان قصر منتقل شد و مدت ۵سال را در آنجا به‌سر برد. دوران زندان سرفصل دیگری بود تا معصومه شادمانی (مادرکبیری) با آزمایشهای دشوارتری رو‌به‌رو شود. فتنه جریان اپورتونیستی در سال ۱۳۵۴ که سازمان پیشتاز مبارزه مسلحانه، یعنی مجاهدین خلق را متلاشی کرد و زمینه را برای روی کارآمدن دجالی چون خمینی فراهم نمود یکی از این آزمایشهای دشوار بود. اما معصومه شادمانی در پیمودن راهی که برگزیده بود تردیدی به خود راه نداد و همواره بر استواری خود افزود. عاقبت در زمستان سال۱۳۵۷ پس از تحمل چهار سال و شش ماه زندان و شکنجه مادر کبیری از جمله آخرین دسته زندانیان سیاسی بود که به همت خلق قهرمان ایران دروازه زندانها به رویشان گشوده شد و به میان مردم بازگشت.


ارزش ایستادگی معصومه شادمانی در زمان شاه

درک ارزش کاری که مادر کبیری در آن زمان انجام داد در آن موقع جز برای معدودی فرزندان مجاهدش که از نزدیک با او در ارتباط بودند مقدور نبود. زیرا در آن شرایط سرکوب و اختناق دیکتاتوری سلطنتی به میدان کشیدن زن مجاهد خلق به مبارزه‌یی خونین و دشوار، آن هم با داشتن ۵ فرزند، نه معمول زمانه بود و نه بسیاری از اذهان ساده توان هضمش را داشت. اما مادر قهرمان مجاهد خلق در چنان شرایط دشوار، نقشی پیشتاز ایفا کرد و بذر آگاهی انقلابی و ایمان به رهایی را در ضمیر توده‌های مردم افشاند. چیزی که ثمرش را در سالهای بعد در شرکت پرشور و فعال میلیونی زنان میهنمان در انقلاب ضدسلطنتی خود داد و ریشه استبدادی دیرینه را از بنیان برکند.



معصومه شادمانی پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی

معصومه شادمانی بلافاصله پس از آزادی از زندان مبارزات سیاسی خود را از سر گرفت و این بار با تجربه‌یی پربارتر و درکی بسیار عمیق‌تر از گذشته به پیمودن راه فرزندان مجاهد خود ادامه داد. او بی‌درنگ به‌صورت حرفه‌یی مبارزه علیه دیو ارتجاع، که با فرصت‌طلبی و دجالیت، رهبری مبارزات مردمی را دزدیده بود، آغاز کرد. معصومه شادمانی علاوه بر آن‌که خودش تمام وقت در انجمن‌ها و ستادهای متعلق به سازمان مشغول مبارزه بود، خانه‌اش را نیز به‌عنوان یکی از پایگاههای مخفی برای پیشبرد امر مبارزه با آخوندها در اختیار سازمان قرار داده بود. خانه او محل انتشار نشریه مجاهد بود که در آن زمان به‌صورتی مخفی منتشر می‌شد.


خاطره‌یی از مبارزه پرشور معصومه شادمانی

یکی از برادران مجاهد که در دوره چاپ مخفی نشریهٔ مجاهد از نزدیک با مادر کبیری ارتباط داشته خاطره‌یی نقل می‌کند که گویای روحیه تهاجمی و پرشور اوست: «ما مجبور بودیم نشریه مجاهد را در محل امنی تحریر و صفحه‌بندی و آماده چاپ کنیم. برای این کار چند پایگاه در نظر گرفته شد که مقر اصلیمان خانه «مادر کبیری» در خیابان مبارزان بود. ناشناخته ماندن این خانه برایمان بسیار مهم بود. اما به‌علت ترددهای ناگزیری که داشتیم عاقبت این پایگاه مورد شک واقع شد و یک روز پاسداران کمیته مرکزی به آن حمله کردند. ما برای از بین نرفتن اموال و دستگاههایی که با هزار دردسر تهیه کرده بودیم مجبور به مقاومت بودیم. در این میان مادر کبیری مثل شیر می‌غرید و یک لحظه آرام و قرار نداشت. او آن چنان به مزدوران کمیته‌چی حمله می‌کرد که آنان کاملاً در لاک دفاعی فرو رفته بودند. مادر کبیری برای جمعیت انبوهی از اهالی محل که در حمایت از ما جمع شده بودند، سخنرانی کرد و آن‌چنان آبرویی از مزدوران برد که حمله آنان تبدیل به یک افشاگری بزرگ سیاسی شد. در پرتو افشاگریهای مادر کبیری بود که ما نیز موفق شدیم با استفاده از فرصت، دستگاههای چاپ نشریه را از معرکه خارج کنیم. پس از آن نیز معصومه شادمانی با شجاعت غیرقابل وصفی به کمیته مرکزی رفت و با فرمانده آنجا به نام عزت شاهی ـ با نام مستعار مطهری ـ که از زمان شاه او را می‌شناخت برخورد کرد. برخورد مادر کبیری طوری بود که فردایش مجبور شدند کلیه اموالی را هم که به غارت برده بودند برگردانند».
معصومه شادمانی کاندید اولین دوره انتخابات مجلس شورای ملی
به این ترتیب معصومه شادمانی قهرمان به‌مثابه یک مجاهد پیشتاز و شکافنده در تمام دوران مبارزه سیاسی با ارتجاع در تلاش و تکاپو بود. به یمن فعالیت‌های معصومه شادمانی بود که بسیاری مادران دیگر در انجمن مادران مسلمان سازماندهی شدند و در مبارزه با ارتجاع راههای بس دشواری را پیمودند. معصومه شادمانی به‌علت شناخته‌شدگی و محبوبیتی که در میان مردم داشت در اولین دوره انتخابات مجلس شورای ملی به‌عنوان یکی از کاندیداهای مجاهدین معرفی شد.


پس از آغاز مبارزه مسلحانه در ۳۰خرداد ۱۳۶۰

پس از آغاز مبارزه مسلحانه در ۳۰خرداد ۱۳۶۰، مادر کبیری با رشادت و قاطعیت تمام در صحنه مقدم نبرد حضور یافت. او با شوری انقلابی در مأموریتهای سازمانی شرکت می‌کرد. عاقبت در جریان یکی از همین مأموریتها بود دستگیر و به شکنجه‌گاه اوین منتقل شد. لاجوردی جلاد که مادر را به‌خوبی می‌شناخت و از مواضع قاطع او علیه ارتجاع خبر داشت کینه عمیقی از او به دل داشت. به همین دلیل با شقاوت و رذالت بی‌مانندی به شکنجه معصومه شادمانی پرداخت. کسانی که در زندان با معصومه شادمانی بوده‌اند از مقاومتهای حماسی او خاطره‌ها دارند. یکی از آنها نوشته است: «شدت شکنجه‌ها به حدی بود که بر اثر شلاقها گوشت و پوست هر دو پای مادر معصومه شادمانی از ساق به پایین ریخته بود و استخوانهای کف پایش دیده می‌شد. او به حدی لاغر شده بود که عینک او بر صورتش قرار نمی‌گرفت». اما معصومه شادمانی قهرمان با همان شجاعت و قاطعیت همیشگی خود تمامی شکنجه‌ها را تحمل کرد. هم‌چنان که در ادامه همین گزارش آمده است: «معصومه شادمانی در هر جا که فرصتی به دست می‌آورد، سایرین را به مقاومت تشویق می‌کرد. او بارها فریاد برآورده بود: ”بچه‌ها مقاومت کنید. پیروزی از آن ما و مردم است. خمینی رفتنی است“».


شهادت مادر کبیری

سرانجام مجاهد خلق معصومه شادمانی (مادر کبیری) را در روز پنجم دیماه ۱۳۶۰، به میدان تیر بردند. به این ترتیب در سن ۵۰ سالگی، خود نمونه‌یی از مقاومت سترگ زنان مجاهد خلق در برابر دیکتاتوری ضدبشری حاکم و برگی زرین از تاریخچه سراسر رزم و فدای مجاهدین گردید.
در برخی گزارشها آمده است که لاجوردی سردژخیم پلید که خود زمینه‌ساز و شکنجه‌گر مادر شادمانی بود در ساعت تیرباران نیز حضور داشت و تیر خلاص را خود به او زده است. شبی که معصومه شادمانی (مادر کبیری) و شکرالله پاک‌نژاد را اعدام می‌کردند، بچه‌ها از لای پنجره طبقه سوم زندانی که به آن آموزشگاه می‌گفتند، دیده بودند که لاجوردی تیر خلاص را به هر دوی آنها زده است.


حضور افتخار‌آفرین مادران در صحنه‌های نبرد با شاه و شیخ

یکی از فرازهای افتخارآفرین مقاومت مردم و سازمان مجاهدین خلق ایران در برابر رژیم آخوندی، حضور جانانه مادران سالخورده در صحنه نبرد و خلق حماسه‌های فراموش‌ناشدنی توسط آنان است. هم‌چنان‌که شکنجه و اعدام مادران یکی از ننگین‌ترین جنایتهای آخوندها و مایه لعن و نفرین ابدی برای ارتجاع به گور سپرده شده است. حماسه‌های شگفت‌انگیزی که بیانگر عمق اصالت عنصر مجاهد خلق است که توانسته است در هولناکترین شرایط آن‌چنان بذر آگاهی و ایمان انقلابی را در ضمیرها بپرورد که حتی مادران کهنسال که پاره‌یی چون مادر ذاکری در ۷۰سالگی و مادر کبیری، چه در متن مبارزه انقلابی مسلحانه و چه در زیر شکنجه دژخیمان خمینی و چه در برابر جوخه‌های اعدام، قهرمانانه بجنگند و مقاومت کنند و سرانجام نیز خون پاکشان را نثار راه آزادی و رهایی خلق نمایند.

سمبل زن انقلابی مجاهد خلق، مجاهد شهید اشرف رجوی، پیرامون این حماسه‌ها گفته بود:
«به راستی برای سازمان ما، مایه افتخار است که مربی نسلی بود که در آن زن قهرمان ایرانی به درجه‌یی از تکامل و رشد و آگاهی و ایمان ارتقا یافته که با درک تفاوت عظیم بین تفاله‌ها و پس‌مانده‌های قرون‌وسطایی که خمینی جلاد به نام اسلام و قرآن عرضه می‌دارد و اسلام انقلابی و توحید ناب، در مقابل او می‌ایستد و در این راه بار شکنجه و اسارت و شهادت را قهرمانانه می‌پذیرد».

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/cbcaf25f-0b57-4385-9633-2a6d27f7f4aa"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات