تقدیم به روان مجاهد بزرگوار صمد ساجدیان و با تعظیم در برابر صبر و پایداریاش
اولین روز که او را دیدم
معنی آینه را فهمیدم
خندهای کرد و من از چهرهٔ او
گلی از عزم وفا را چیدم
بعد در حادثهها میرفتیم
از سر فاجعهها میجستیم
راه را خوب نشانی میداد
دل به خلق و به خدا میبستیم
هر چه کم داشت دلت، میدیدی
خوب از این آینه میفهمیدی
از دلش نور کسی میتابید
او که بود آینهٔ خورشیدی
راه خورشید نشانت میداد
دل پرشور و جوانت میداد
عشق او در همهٔ سختی رزم
سپر و تیر و کمانت میداد
بعد در خاطرههایم میماند
آنچه آن چهره برایم میخواند
وه چه آسان و صبور این همه سال
زورق رنج به دریا میراند
گلی از صبر و صفا بود صمد
سروی از صدق و فدا بود صمد
هر چه در آینهها گشتم من
بهترین آینهها بود صمد
م. شوق