728 x 90

با یاد مجاهد شهید سعید منبری

مجاهد شهید سعید منبری
مجاهد شهید سعید منبری

محل تولد: تفرش
شغل: دبیر -مسئول نشریه بازوی انقلاب
سن: 31
تحصیلات: دانشجوی دانشکده معماری
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: 12-2-1361
محل زندان: زمان شاه در زندان اوین

زندگینامه شهید


زندانی زمان شاه: ۱۳۵۴ / ۳سال

نحوه شهادت: تهاجم پاسداران که به پایگاهشان حمله کرده بودند

سعید منبری سال۱۳۳۰ در شهرستان «تفرش» در خانواده‌ای متوسط متولد شد و پس از گذارندن دوران ابتدایی و متوسطه برای ادامهٔ تحصیل به تهران آمد و در سال۵۳ همزمان با ورود به دانشکدهٴ معماری، فعالیت‌های خود را در راستای اهداف و آرمانهای سازمان مجاهدین خلق ایران گسترش داد.

وی همزمان با آن برای تأمین هزینه زندگی خود در هنرستان کارآموز تهران به تدریس پرداخت. چیزی نگذشت که گسترش فعالیت‌های سیاسی «سعید» جایی برای ادامهٔ درس و تحصیل باقی نگذاشت و در تضاد بین درس و مبارزه، قاطعانه مبارزه را برای سرنگونی رژیم وابسته و مزدور شاه را برگزید.

تأثیر «سعید» در این دوران بر روی کارآموزان هنرستانی که در آن به تدریس می‌پرداخت آن‌چنان بود که گروهی از آنان را نیز به مبارزه کشانید. او پس از مدتی مبارزه مخفی، در سال۵۵ لو رفته و توسط ساواک شاه دستگیر و زندانی گردید.

با آن که مدتها زیر شکنجه و بازجویی بود و پاهایش تا زانو سیاه شده و عفونت کرده بود ولی معتقد بود و می‌گفت که انسان مبارز در سختی و قیمت دادن ساخته می‌شود و برای من که مبارزه علیه شاه مستبد را انتخاب کردم این مینیمم است.

سرانجام سعید قهرمان بعد شکنجه‌های زیاد و بازجوییهای بی‌شمار در یکی از بیدادگاههای نظامی رژیم شاه به ده سال زندان محکوم گردید.

دوران زندان «سعید» که عمدتاً در زندان اوین سپری شد و با آشنا شدن مستقیم با مجاهدین و اهداف انقلابی و توحیدی آنان همراه بود، موجب شد تا انگیزه‌های انقلابی و پاک وی هر چه بیشتر صیقل خورده و کارآیی یابد. سرانجام سعید در سال۵۷ همراه با اوجگیری انقلاب از زندان آزاد شد.

وی ابتدا در نهاد دانش‌آموزی سازمان به‌عنوان یکی از مسئولان نشریهٔ «نسل انقلاب» مشغول به کار شد و پس از مدتی به نهاد کارگری سازمان انتقال یافت و مسئولیت یک شاخه از کارگران کارخانه‌های تهران و نیز مسئولیت شاخه‌های از زنان کارگر، را عهده‌دار گردید و علاوه بر این در نشریهٔ «بازوی انقلاب» (نشریهٔ کارگری سازمان) نیز عهده‌دار مسئولیتهایی گردید. سعید از صدای گرم و دلنشینی برخوردار بود و همواره در جمع دوستانش ـ چه در زندان و چه در خارج از زندان گرمی و شادی می‌آفرید. او در جریان انتخابات مجلس نیز به‌عنوان کاندید‌ای سازمان در تفرش انتخاب شد و توانست با فعالیت‌ها و سخنرانی‌هایش، هر چه بیشتر ماهیت ارتجاع را در تفرش برملا کند.

پس از ۳۰خرداد۶۰ سعید قهرمان یکی از دلاوران پاکباخته‌ای بود که رزمی بی‌امان با رژیم ضدبشری خمینی را پیش می‌بردند، و سعید به هر پایگاهی وارد می‌شد چهره آنرا دگرگون می‌کرد و روحیه مقاومت در آنرا بالا و بالاتر می‌برد.

یکی از مادران مجاهد که مدتی را با مجاهد شهید سعید منبری در یکی از پایگاهها به‌سر برده، در خاطرات خود از او، آشنایی بهتری از سعید و روحیاتش به‌دست می‌دهد. در بخشی از این گزارش آمده است:

«صدای گرم و زیبا و لبریز از عاطفهٔ او همه را تحت تأثیر قرار داده بود. «سعید» برای انجام مأموریتی سلاح و نارنجک و قرصش را برداشت و از پایگاه بیرون رفت ولی دو ساعت بعد برگشت و گفت باید پایگاه را تخلیه کنیم. بلافاصله پایگاه را تخلیه کردیم و به پایگاه دیگری رفتیم».

یکی دیگر از خاطراتی که در گزارش این مادر مجاهد آمده، چنین است: «در یکی از شب‌هایی که در پایگاه بودیم، حدود ساعت ده شب زنگ بصدا درآمد. برادری که صاحبخانه بود اسلحه‌اش را برداشت و به‌طرف در رفت. سعید هم اسلحهٴ کمریش را کشید و به‌حالت آماده ایستاد. من مدتی مبهوت و بی‌حرکت ماندم. سعید راه فرار را چک کرد و گفت: مادر مگر نگفته بودم راه فرار از اینطرف است. من گفتم:

ــ منتظر دستور تو بودم.

سعید گفت: دشمن که خبر نمی‌کند. یک مجاهد خلق نباید منتظر بنشیند تا دشمن حمله کند. تو باید همواره حالت تهاجمی داشته باشی. و بعد اشاره‌یی به یکی از فرازهای نهج‌البلاغه کرد. البته آن‌روز مسئلهٔ مهمی پیش نیآمد ولی برخورد سعید با مسأله هیچوقت از خاطرم نمی‌رود».

سرانجام روز دوازده اردیبهشت فرا رسید. او تا ساعت ۵/۱ بعدازظهر در پایگاه مسئولیتش بود و طبق برنامه می‌بایستی شب‌هنگام پایگاه را ترک کند ولی چون غروب همان روز قرار بود با اتومبیل او، یکی از یارانش را به پایگاه بیاورند تصمیم گرفت که زودتر به پایگاهش بازگردد تا شب بتوانند قرار را اجرا کنند. یکساعت بعد از ورود سعید به پایگاهش، همزمان با تهاجم به پایگاه فرمانده والا مقام محمد ضابطی، به پایگاه آنها نیز حمله شد.

در مورد چگونگی شهادت ۵مجاهد خلق مستقر در این پایگاه یکی از همرزمان سعید نوشت: «روز ۱۲اردیبهشت سال۶۱همزمان با هجوم پاسداران ارتجاع به تعدادی از پایگاهها مجاهدین، پایگاه مجاهد شهید سعید منبری و همرزمانش در ۲۱متری کوچه رازیانه نیز مورد تهاجم سنگین مزدوران تا دندان مسلح ارتجاع قرار گرفت.

از یک‌طرف گله‌های هار پاسداران خمینی بودند و از طرف دیگر ۵مجاهد خلق که سر تسلیم نداشتند و این نبرد ساعتها به طول انجامید.

حدود ساعت ۶ بعدازظهر بود که این پیام روی شبکه بیسیمی دشمن شنیده شد. «هیچ‌کدام زنده دستگیر نشدند، هر ۵نفر تا آخرین گلوله مقاومت کردند و کشته شدند»

بدین‌سان مجاهد قهرمان سعید منبری به همراه دیگر یارانش پس از نبرد و مقاومتی حماسی به پیمانش با خدا و خلق وفا کردو در راه تحقق آرمان رهایی‌بخش مجاهدین - جامعه بی‌طبقه توحیدی - در خون پاکش غلطید و نام و خاطره‌اش برای همیشه زیب پرچم سرخ‌فام مجاهدین خلق ایران گردید.

مسعود رجوی رهبر انقلاب در پیام خود به‌مناسبت آغاز بیستمین سال بنیانگذاران در مورد شهید سعید منبری گفت:

«… صدای رسا و گرم و انگیزندهٴ سعید منبری نیز که گاه در آن سال‌های شاه سلول‌های اوین را چه در هنگام نیایش و چه در موقع سرود و آواز به وجد و شور می‌آورد هنوز در گوشم طنین‌انداز است. به‌خصوص وقتی که صدای پرطنین خود را به توصیف «ستارهٴ خونینی» اوج می‌داد و می‌خواند:

آخر روم یک نیمه‌شب همراه یاران

بر لب نهم بس نغمه از گلبانگ قرآن

ای ناخدا، ای ناخدا هان بادبان‌ها را برافراز

کاینک منم در انتظار موج طوفان

از بس ستاره شد نهان در خاک تیره

دیگر زمین دریای نور و کهکشان شد

راهی نمانده تا شهادت پایمردی

اینک سلام ای صبح خون ای فجر فردا

آری تمام این «کلمات» بر «مسئولیت» مجاهدین خلق ایران می‌افزاید…»

 

یادش گرامی باد و راهش پر رهرو باد

 

خاطرات


 

 

تصاویر یادگاری


 

 

تصویر مزار شهید


 

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/0b539614-7c02-4492-93ff-2b0a05532139"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات