غزلی تقدیم به پایداران و شهیدان روزهای ۶و ۷مرداد ۸۸اشرف
منم زدیم که ما شب شکنترین صبحیم
بیا کنون شب دنیا! ببین طلوع ما
تو ای شبی که به پایان خویش نزدیکی
در آخرین دم مرگت، ببین شروع ما
هزار سجده نمودیم پیش آزادی
به پیش خصم ندیده کسی رکوع ما
گرسنه در پی یک لقمه نان آزادی
کدام فخر بود ارجدارتر ز جوع ما؟
منم زدیم جهان را به کام خود سازیم
بهای این منم است آن که سر به ره بازیم
براین سریم که طرحی نوین دراندازیم
بر این اراده و این عزم و عشق مینازیم
هزار بار درین صفحه کیش داد حریف
ولی هموست که مات است و ما نمیبازیم
در آن سرود که از فتح میهنی خوانند
به این خوشیم که ما آن هجای آغازیم
درون کوله پشتی خود پر کن از شعار و بیا
که لرزه بر تن کون و مکان دراندازیم.
م.شوق