زندگینامه شهید
زندانی زمان شاه: ۱۳۵۴ / ۳سال اوین و قصر
نحوه شهادت: در درگیری ای که به کوهستان کشید بشهادت میرسد
مجاهد شهید مجید رهبر حکم آبادی سال۱۳۳۵ در ده حکم آباد تبریز در خانوادهای متوسط بدنیا آمد. سال اول دبستان بود که همراه خانوادهاش به تهران منتقل شد. وی که بهشدت به مردم محروم علاقه داشت، اکثر اوقاتش را به دیدن محلات جنوب شهر میرفت و زندگی آنها تأثیر زیادی روی او داشت.
از سالهای اول دبیرستان بود که وارد مطالعات و فعالیتهای سیاسی شد و از آنجا که دریافت منشأ تمامی بدبختیهای مردم در رژیم ضدخلقی شاه خائن است، وارد فعالیت بر علیه نظام سلطنتی شد؛
وی بهدلیل این فعالیتها در سال آخر دبیرستان در اوایل سال۵۴ توسط ساواک دستگیر شد و تحت شکنجه ساواک قرار گرفت آنچنانکه که بعد از آزادی از زندان از اثر دردهای ناشی از شکنجههای ساواک بهرغم چند بار جراحی روی پاهایش رنج میبرد.
مجید در رابطه با این شکنجهها میگفت، مبارزه خون، فداکاری و سختی، از جمله تحمل شکنجه میخواهد و این مینیممی است که ما هم پرداختیم. اگر زندان و آموزشهای ایدئولوژیک تشکیلاتی و فهم ارزشهای مبارزاتی نبود من این نبودم و انسانیت حامی و مدافعانی فداکار نمیداشت و من به این همه نعمت افتخار میکنم».
وی مدتی را در زندان اوین بهسر برد و سپس به زندان قصر منتقل گردید. در زندان مستقیماً با مجاهدین ارتباط پیدا کرده و تحت تعلیمات و آموزشهای مجاهدین قرار گرفت؛ و با افکار انقلابی مجاهدین از نزدیک و بیشتر آشنا شد.
مجید همراه با باز شدن فضای سیاسی جامعه یعنی اواخر سال۵۶ از زندان آزاد شد و بلافاصله پس از آزادی به فعالیت انقلابی خود با سازمان ادامه داد و فعالانه از هر فرصت و امکانی جهت ترویج افکار انقلابی سازمان استفاده میکرد. از ویژگیهای بارز مجید نظم و قاطعیت و دقت در کارها بود. با مشکلات و تضادها سازش نمیکرد.
پس از پیروزی انقلاب و بهدنبال تشکیل ستاد مرکزی سازمان در تهران، مجید ابتدا در قسمت اطلاعات و سپس نهاد دانش آموزی به فعالیت پرداخت. او مسئولیت دانش آموزی مدارس مناطق غربی تهران را بهعهده داشت و نقش زیادی در سازماندهی و آموزش آنان ایفا نمود.
با تشکیل اتحادیه انجمنهای دانشآموزان مسلمان مدارس و هنرستانهای تهران در سال۵۹، مجید بهعنوان مسئول کانون تبلیغات اتحادیه، دورهی پر ثمر و پر تلاشی از فعالیتها انقلابی خود را آغاز کرد. کار این کانون، سازماندهی تیم های پخش و فروش نشریهی مجاهد متشکل از هزاران میلیشیای خواهر و برادر دانشآموز بود که در مناطق وسیعی از تهران مسئولیت توزیع نشریه، اعلامیهها، تراکت ها و سایر انتشارات سازمان را در ارتباطاتی کاملاً منظم و پیچیده اما به شکل نیمه مخفی بهعهده داشتند. در آن دوران بهعلت اعلام ممنوعیت انتشار نشریهی مجاهد از جانب رژیم خمینی، رساندن هر شماره نشریهی چاپ شده در چاپخانههای مخفی بهدست تیم های میلیشیا و حل مشکلات حمل و نقل و تقسیم آنها و... نیازمند طرحها و برنامههای دقیق و حساب شدهای بود که مسئولیت سنگینی را بر عهدهی مجید، بهعنوان مسئول کانون تبلیغات اتحادیهی انجمنهای دانشآموزان مسلمان تهران قرار میداد. مسئولیتی که مجید در انجام آن توانایی و شایستگی بسیاری در حل تضادها و مشکلات و ارتقاء مداوم و روزافزون شیوهها و تاکتیکهای کار از خود نشان داد.
مجاهد شهید مجید رهبر مدتی نیز مسئولیت کانون تدارکات اتحادیه را بهعهده داشت.
پس از ۳۰خرداد و با آغاز دوران نبرد انقلابی مسلحانهٔ مجاهدین با رژیم ضدبشری خمینی جلاد، مجید در ارتباط با نهاد کارمندی، مسئولیت هایی در زمینهی امنیتی و نظامی بهعهده گرفت و فرماندهی پایگاه محل استقرار مسئولان این نهاد بود.
یک بار در اوایل فاز نظامی و در خیابان توسط یک فالانژ شناسایی میشود و با داد و فریاد آن فالانژ، تعداد زیادی از فالانژها جمع میشوند. که مجید توسط فالانژها محاصره شده و پس از ضربوشتم فراوان دستگیر میشود و به کمیته منتقل میشود ولی با تسلط و هوشیاری بهموقع مدارکش را از بین میبرد. و نهایتاً با محمل سازی هوشیارانه پس از ۴۰روز آزاد شده و دوباره به صفوف مجاهدین میپیوندد
در شهریور ۶۱مجاهد شهید مجید رهبر به بخش نظامی سازمان منتقل شد و در سه ماه آخر حیات انقلابیاش درخشش چشمگیری در رابطه با مسئولیتهای گوناگون و بعضاً خطیر و حساسی که در این مدت بهعهده داشت، از خود نشان داد، از جمله او بهطور فعال در طرح دقیق و متهورانهای که در جهت متلاشی کردن شبکهی تعقیب و مراقبت رژیم موسوم به «عبدالله پیام» از سوی رزمندگان مجاهد بهعمل آمد، شرکت داشت و خود فرماندهی مستقیم قسمتی از طرح را بهعهده داشت. جسارت انقلابی و قاطعیت مجید در این جریان بیتردید یکی از فرازهای چشمگیر زندگی انقلابی او بهشمار میآید.
علاوه بر این باید به زحمات بیدریغ و فداکاریها و از خود خود گذشتگیهای او در انجام مسئولیت سخت و سنگینی که طی آخرین ماه زندگی انقلابیاش بهعهده داشت، اشاره کنیم. در آن روزها او بهدلیل مسئولیت ویژهاش، دائماً در حال تردد بین شهرستانهای مختلف بود و طی آن علاوه بر رویارویی با مشکلات متعددی از قبیل سرما و نداشتن امکانات کافی و... با خطرات امنیتی بسیاری نیز روبهرو میشد. اما با شور و عشقی وصف ناپذیر که بیانگر عمق اعتقاد و ایمان او نسبت به آرمانهای انقلابیاش بود، مشکلات را از پیش پا بر می داشت و به بهترین نحوی مسئولیتهای خود را به
انجام میرساند. یاران مجاهد مجید هرگز خاطرهی فداکاریها و زحمات بیدریغ او را در ا ین دوران فراموش نخواهند کرد.
روز ۲۴آبان، مجید از تهران به تبریز رفت و فردای آن روز در جریان تهاجم پاسداران به پایگاهی که در آن مستقر بود، به همراه ۴ خواهر و برادر همرزمش به مقاومت قهرمانانه در برابر مزدوران پرداخت و سرانجام پس از کشیده شدن دامنهی درگیری به ارتفاعات اطراف شهر، پس از ۲۰ساعت مقاومت قهرمانانه در کوهستان بشهادت رسید. طنین فریادهای «مرگ بر خمینی، زنده باد آزادی، درود بر مجاهدین» مجید و یارانش در کوههای سر به فلک کشیدهی آذربایجان، پر طنین و پر خروش همواره یاران و همرزمان او را به تلاش و کوشش سختتر فرا میخواند. تلاشی که تا روز رهایی خلق و نابودی همهی دشمنان سعادت و بهروزی آن بیامان ادامه خواهد یافت.
همیشه میگفت، در درگیری با مزدوران خمینی باید نشان بدهیم که رودررو شدن با مجاهد خلق یعنی چه، و اینرا در درگیری حماسی یکروزه در کوههای پر برف اطراف تبریز نشان داد و قهرمانانه تا آخرین نفس و تا آخرین فشنگ همراه با ۴همرزم دیگرش جنگیدند و بسیاری از مزدوران جنایتکار سپاه و از جمله فرمانده عملیاتی سپاه تبریز را که آنها را محاصره کرده و راه خروج نداشتند، بهلاکت رسانده و پس از نبردی طولانی بشهادت رسیدند و مجید مجاهد گونه به عهدش با خدا و خلق وفا نمود.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org