728 x 90

با یاد مجاهد شهید محمدجعفر سمسارزاده

مجاهد شهید محمدجعفر سمسارزاده
مجاهد شهید محمدجعفر سمسارزاده

محل تولد: تهران
شغل: کارگر کیف سازی
سن: 27
تحصیلات: متوسطه
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: 0-5-1367
محل زندان: -

زندگینامه شهید


جعفر سمسارزاده در سال۱۳۴۰ در تهران متولّد شد. وی تحصیلات متوسطه را در تهران گذراند و در شغل کارگری کیف سازی مشغول بکار شد. به‌رغم این‌که وی به‌طور مستقیم فعالیت تشکیلاتی با سازمان مجاهدین نداشت و در سال۶۰ در جریان دستگیری تعدادی از جوانان او نیز دستگیر و به زندان اوین منتقل شد. شکنجه‌گران و بازجویان از او رابطه‌های تشکیلاتی از جمله اسم سرتیم و اسامی مسئولان و شبکه ارتباطی مجاهدین را می‌خواستند در حالیکه او هیچ نمی‌دانست و ارتباط نداشت. اما شکنجه‌گران به خیال این‌که او از دادن اطلاعات خودداری می‌کند. مستمر به‌شدت شکنجه وحشیانه افزودند بعد هم که فهمیدند که اطلاعاتی ندارد اما دست از سر او برنداشتند اما از مقاومت جانانه‌ای که در برابر شکنجه داشت بازجویان از شکست خود در برابر مقاومت جعفر، او را در بیدادگاههای ضدخلقی و ناعادلانه در حالیکه بیگناه بود به ۱۵سال زندان محکوم کردند.

در سال۶۱ بعد از شکنجه‌های وحشیانه او را به بند ۲ اتاق یک پایین زندان اوین آوردند او را آن‌قدر شکنجه کرده بودند که گوشتهای پایش متلاشی شده و کابل دیگر به استخوان پایش می‌خورد. او بعد ها نیز هرگز نتوانست به‌راحتی راه برود. اما به‌رغم همه این شکنجه‌ها همواره روحیه بالایی داشت و می‌گفت: «من شغلم کیف سازی بود و یک هوادار بدون ارتباط تشکیلاتی بوده‌ام. اما این‌که رژیم از امثال من هم نمی‌گذرد و این طور شکنجه‌ام می‌کند. این به من قبل از هر چیز این را نشان میدهد که آخوندها چقدر از مجاهدین وحشت دارند».

هیات مرگ رژیم ضدبشری خمینی وقتی با جعفر روبه‌رو می‌شود به جعفر می‌گوید تو آثار زیادی (شکنجه) با خودت داری. نمی‌خواهیم این آثار را با خودت بیرون ببری. سر انجام بعد از سال‌ها شکنجه و مقاومت و ایستادگی در برابر دژخیمان در مردادماه سال۶۷ او را حلق‌آویز کردند.

 

 

خاطرات


دست‌نوشته‌هایی از همبندان جعفر:

واقعیت اینه جعفر هنگام دستگیری در خانه‌یی بود که طبقه بالای آن خانه تیمی تعدادی از مجاهدین مستقر بودند و جعفر از این موضوع اطلاع نداشت. هنگام هجوم پاسداران و دستگیری کلیه جوانانی که در این خانه بودند جعفر هم دستگیر می‌شود. وقتی همه را به زندان اوین منتقل کردند و جعفر را زیر بازجویی بردند از او رابطه تشکیلاتی و نام آنها را می‌خواستند. اما جعفر چنین اطلاعاتی نداشت. شکنجه‌گران و بازجویان از او قبول نکردند و می‌گفتند مقاومت می‌کند چون نمی‌خواهد اطلاعات بدهد و به‌طور وحشیانه‌ای او را زیر شکنجه برده و شلاق زدند. به‌طوری‌که نمی‌توانست راه برود و بعد مجبور شدند از گوشت رانش به کف پایش بخیه کنند. بعد از حدود ۶سال در زندان، هنوز آثار این شکنجه در پهلو و و کمر و پایش بود و از مشکلات آن رنج می‌برد. دیگر هرگز نتوانست به‌راحتی راه برود با وجود این، جعفر همواره روحیه بالایی داشت و می‌گفت: ”من یک هوادار بدون ارتباط تشکیلاتی بوده‌ام. اما این‌که رژیم از امثال منهم نمی‌گذرد و اینطور شکنجه‌ام می‌کند این به من قبل ازهر چیز اینرا نشان می‌دهد که آخوندها چقدر از مجاهدین وحشت دارند.

دوران زندان فصل جدیدی از زندگی انقلابی جعفر را تشکیل می‌دهد. او باید از پس آزمایشهای بسیار دشوارتری بر می‌آمد. این مجاهد پاکباز رسم وفا و سنت رادمردی را به وجه احسن اثبات کرد و سقف بالا بلندی از فداکاری را ارائه داد. در این دوره جعفر یکی از فعالترین مجاهدین اسیر در زندان شد و ارتباط تشکیلاتی را در زندان با سایر همرزمان و مجاهدین سرموضع برقرار کرد و در نزدیکترین ارتباطات تشکیلاتی زندان نقش داشت. در کارهای جمعی و اعتراضی علیه دشمن به‌صورت فعال شرکت می‌کرد و از آنجا که خود شاهد قساوت و بی‌عدالتی و جنایت رژیم توسط پاسداران و شکنجه‌گران در زندان بود. این بر تصمیم و ارادهٴ خلل‌ناپذیرش افزود و بدینصورت با ایستادگی تمام‌عیار و تسلیم‌ناپذیری در برابر ارتجاع غدار هویت مجاهد خلق را نشان داد.

سال۶۶ تئاتری به راه انداختیم. بچه‌ها تمرین کرده بودند و همه چیز آماده بود، اما درست نیم ساعت به شروع نمایش بیشتر نمانده بود که یکی از نفرات اصلی را پاسداران صدا زدند و بردند. نزدیک بود همه چیز بر باد برود که جعفر نجاتمان داد و او یک شعر ۸ صفحه‌یی را با تسلط کامل در عرض ۲۰دقیقه با نمایش اجرا کرد. ما در ا‌بتدا سعی داشتیم این توانایی را به میزان هوش و ذکاوت جعفر ربط بدهیم ولی واقعیت این بود که چنین توانی از یک اراده ایدئولوژیک برای انجام کارها و یک روحیهٔ جمعی عمیقاً مسئول می‌جوشید.

جعفر به‌خاطر روحیه بالا و منش انقلابیش همواره سعی داشت این موضوع از چشم دیگران پنهان بماند. یعنی اگر کسی توجه‌اش به این موضوع جلب نمی‌شد، اصلاً متوجه نمی‌شد که در دوران بازجویی چه بلاهایی سر او آورده بودند و چه شکنجه‌هایی شده است.

بیشتر اوقات که جعفر را در اتاقشان می‌دیدم در حال مطالعه بود. زمانهایی هم که در بند کارجمعی داشتیم و تیم‌هایی برای انجام برخی کارها ترتیب می‌دادیم، جعفر همواره با شوخی و روی باز سرتیم آن‌ کار می‌شد و با هم تیمش با هم بگو بخند آن کار را دنبال کرده و تمام می‌کردند.

یکروز که با او سر انتخاب مسئول بند صحبت می‌کردم، با خنده می‌گفت، این مقدار که من در زندان درباره مجاهدین یاد گرفتم بیرون از زندان نمی‌دانستم.

در نمایشنامه‌ای که داشتیم شعر آرش کمانگیر شعری بلند است. قرار بود راوی داستان حدود یک دهم آنرا حفظ کرده و در ابتدای برنامه بخواند. اما با کمال تعجب، وقتی موقع اجرای برنامه شد، دیدیم که جعفر در آن زمان کم، همه شعر را به‌راحتی از حفظ کرده بود. این موضوع چنان برایمان جالب بود و خودش هم آنرا به‌خوبی اجرا می‌کرد که وقتی قسمت مورد نظر را تمام کرد، همه بچه‌ها گفتند ادامه بده ادامه بده. جعفر هم تمام شعر آرش کمانگیر را با تسلط کامل و لحن حماسی زیبایی تا آخر خواند. با این‌که زمان کمی داشت همه آنرا از بهر کرده بود.
از دیگری خاطراتی که از جعفر به یاد دارم، زمانی بود که در سال۶۵ در بندمان اپیدمی آنفولانزا آمد. به‌طوری‌که در عرض دو روز، بیش از سه چهارم بند مریض شد. بیشتر اتاقهای بند را برای استراحت بیماران و رسیدگی به آنها اختصاص داده بودیم. در این میان تعدادی از بچه‌ها هم کار پرستاری را به‌عهده گرفته و رسیدگی می‌کردند. جعفر هم یکی از این پرستاران بود که نوار درجه تب سنج را به پیشانی افراد می‌گذاشت و تب‌ها را چک می‌کرد. اما اینکارش همواره با شوخی و روحیه دادن به مریض بود. مهربانی و عطوفت از جمله خصوصیات بارز جعفر بود که در لحظه‌های سخت می‌شد به‌راحتی آنرا در چهره و رفتار جعفر مشاهده کرد.

به این ترتیب جعفر پا به پای سایر برادران و همرزمانش، مبارزه با جلادان را داخل زندان پیش برد. مقاومت قهرمانانه جعفر ۷سال ادامه یافت و در مرداد ۱۳۶۷، زمانی که پیرکفتار خون‌آشام جماران فتوای قتل‌عام مجاهدین اسیر را داد، جعفر در زمره‌۳۰ هزار شهید از جنایت ضدبشری ارتجاع حاکم قرار گرفت و سرفرازانه و با رادمردی تحسین‌برانگیز بر سر دار رفت و ننگ تسلیم و سازش را بر دل دشمن باقی گذاشت.

 

تصاویر یادگاری


 

 

تصویر مزار شهید


یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/1847f64c-6478-4dcb-aa5e-6d3a9b7965e4"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات