زندگینامه شهید
امیرهوشنگ هادیخانلو، در سال ۱۳۰۵ در ارومیه به دنیا آمد. وی تحصیلاتش را تا حد سیکل ادامه داد.
پیش از کودتای ۲۸ مرداد علیه حکومت ملی دکتر مصدق، بهعنوان یک افسر شهربانی در شهرستان میانه در استان آذربایجان شرقی خدمت میکرد و از هواداران فعال دکتر مصدق بود. پس از کودتا، کودتا چیان در روند تصفیه ارتش و پلیس از هواداران دکتر مصدق، امیرهوشنگ را نیز خلع لباس و اخراج کردند. وی بهناچار میانه را ترک کرد و با خانوادهاش به تهران نقل مکان کرد.
در تهران مدتی بیکار و سرگردان بود چرا که بهدلیل سابقه سیاسی ضد شاه و اخراج از ارتش، بسادگی او را استخدام نمیکردند. تا آن که نهایتأ با کمک دوستانش در بهداری ارتش، بهعنوان کارمند بیمارستان شماره ۱، اما بدون درجه مشغول به کار شد. امیر هوشنگ در سال ۱۳۵۲ بهدلیل سوابق سیاسیاش زودتر از موقع بازنشسته شد و پس از آن در شرکت قرقره زیبا بهعنوان حسابدار مشغول کار شد.
وی در جریان انقلاب ضدسلطنتی بسیار فعال بود و همراه با پسر بزرگش مجاهد شهید چنگیز در تمامی تظاهراتها و راهپیماییها شرکت داشت.
پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی از طریق فرزند مجاهدش با راه و آرمان مجاهدین آشنا گردید. او که شیفته مرام و جوانمردی حضرت علی بود تجلی همان ارزشها را در اخلاق و رفتار مجاهدین یافت.
وی در ارتباط با سازمان شورای کارگران را در شرکت قرقره زیبا راه انداخت که بعد از مدت کوتاهی به همین دلیل وی را از کارخانه اخراج کردند.
امیرهوشنگ که در تمامی میتینگها و فعالیتهای سازمان شرکت داشت، با تمام توان و امکاناتش یار و پشتیبان مجاهدین و میلیشیای مجاهد خلق بود. خانهاش به کانون هواداران سازمان تبدیل شده بود و بهدلیل سابقهاش در بهداری ارتش و تسلطی که به امدادپزشکی داشت بارها میلیشیاهای مجاهدین را که توسط پاسداران مصدوم یا مجروح شده بودند در خانه درمان کرد و اجازه نداد که با مراجعه به بیمارستان دستگیر شوند.
در نزدیکی خانه آنها یک حلبی آباد بزرگ قرار داشت و او مستمرا به خانوادههایی که در آنجا مستقر بودند کمک میکرد و در میان آنها عزت و احترام بسیاری داشت.
این مجاهد پاکباز پس از سی خرداد ۱۳۶۰ نیز از هیچ تلاشی برای پشتیبانی از مجاهدین فرو گذار نکرد.
مداوای مجاهدان مجروح شده در درگیریها و عملیاتها و جابهجایی سلاح و مهمات بین پایگاهها از جمله فعالیتهای انقلابی وی بود.
از سال ۶۵ بهعنوان پیک سازمان در اعزام مجاهدان و بهخصوص زندانیان از بند رسته به قرارگاه اشرف از جان مایه گذاشت.
بارها و بارها با توجه به سنی که داشت، با عادیسازی و البته ریسکپذیری بالا آنها را تا شهرهای مرزی همراهی میکرد و پس از عبور سالم آنها، برای مأموریت بعدی به تهران باز میگشت.
در ۸ فروردین ۶۷ بنا به درخواست خودش برای زیارت کربلا و مجاهدان اشرف به عراق آمد و پس از یک و نیمماه، در خرداد ۱۳۶۷ در جریان بازگشت به میهن، هنگام عبور از مرز زاهدان دستگیر و به شکنجهگاه کمیته مشترک سابق در تهران برده شد و بعد از چند روزی به زندان بدنام اوین منتقل گردید و زیر شکنجههای وحشیانه قرار گرفت.
امیر هوشنگ قبل از ترک اشرف و بازگشت به میهن به فرزندش مجاهد شهید چنگیز هادیخانلو گفته بود: «یک وصیتی دارم... . در طول این یکماه من بهترین روزهایم را گذراندم و شناخت زیادی از مسعود و مریم پیدا کردم... اگر کسی به اینها پشت کند روی خوش نخواهد دید نه در این دنیا و نه در آن دنیا». بعد در حالیکه اشک چشمانش را گرفته بود، ادامه داد «خدایا این دو را به آرزوهایشان برسان».
سرانجام این مجاهد قهرمان در جریان قتلعام ۱۳۶۷ همراه با هزاران مجاهدی سرموضع سربدار شد.
وقتی مردم محل خبر شهادت وی را شنیدند همه مغازهها را بستند و برای سوگواری، روانه خانه او شدند و تا ۴۰ روز سوگواری برپا بود.
مجاهد شهید چنگیز هادیخانلو فرزند این مجاهد وارسته در سال ۷۶ توسط مزدوران خمینی هنگام تردد در نزدیکی شهر اشرف بهشهادت رسید.
مجاهد شهید بیژن هادیخانلو برادر زاده وی در قتلعام ۶۷ سربدار شد.
همچنین مصطفی ایگهای داماد و مجتبی ایگهای برادر داماد شهید چنگیرهادیخانلو از شهیدان مجاهد خلق هستند که مصطفی در قتلعام سال ۱۳۶۷ و مجتبی در جریان اعدامهای سال ۱۳۶۰ اعدام شدند
خاطرات
تصاویر یادگاری
امیر هوشنگ
امیر هوشنگ هادیخانلو در کنار کتابخانهاش
تصویر مزار شهید
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org