زندگینامه شهید
مجتبی فرشید در سال ۱۳۳۸ در کنگاور بهدنیا آمد. دوره تحصیلات ابتدایی را در همان شهر گذراند و سپس به تهران رفت و دوره متوسطه را در تهران سپری کرد و در سال ۱۳۵۶ وارد دانشگاه پلیتکنیک تهران شد.
وی در دوران دبیرستان بهدلیل جو سیاسی خانواده و مطالعاتی که داشت با مسایل سیاسی آشنا شد.
پس از ورود به دانشگاه در مبارزات دانشجویی شرکت فعال داشت و با توجه به مهارتش در رشته کاراته، در مقابله با حملات گارد شاه به دانشجویان، موفق عمل میکرد.
یکبار که گارد وی را تعقیب کرده و در یک سالن دربسته در دانشکده بهدام میاندازند، عناصر گارد بهدستور فرمانده خود به وی حملهور شده و با ضربات باتوم، او را بهشدت از ناحیه سر مصدوم میکنند، ولی بهرغم این، در همین صحنه نیز موفق به فرار از دست آنها میشود.
مجتبی که در قیام و تظاهراتهای مردم علیه نظام شاه خائن شرکت فعال داشت، در شهریورماه ۱۳۵۷ در خیابان نظامآباد تهران بر اثر تیراندازی مزدوران رژیم شاه از ناحیه دست و سینه مجروح شد که بلافاصله توسط مردم به بیمارستان منتقل گردید و پس از ۷ ساعت جراحی و رسیدگی توسط پزشکان از جمله برادرش، مجاهد شهید دکتر محسن فرشید، از مرگ نجات یافت.
وی اگر چه پس از بهبودی، بهدلیل نداشتن قسمتی از ریه و ماهیچه بازو و کمخونی شدید، دیگر نتوانست نیروی جسمی از دسترفتهاش را باز یابد، اما همواره بشاش و پرتحرک بود و حتی دست از کوهنوردی بر نمیداشت.
پس از پیروزی انقلاب، با شناختی که در جریان مبارزات دانشجویی پیدا کرده بود، هوادار مجاهدین شد.
مجتبی تا قبل از باز شدن دانشگاهها در سال ۱۳۵۷، بههمراه تعدادی از همرزمانش به کمک مردم محروم حلبیآباد تهرانپارس شتافتند و با کار شبانهروزی برای آنها، در همان محل اتوبوسهای اسقاطی، شرکت تعاونی راهاندازی کردند و در همان اتوبوسها، کلاسهای درس را برای کودکان آنها دایر نمودند.
پس از آن وی بهعنوان میلیشیایی پرشور، ابتدا به انجمن دانشجویان مسلمان پلیتکنیک پیوست و پس از مدت کوتاهی در ستاد سازمان در قسمت تهیه بولتن خبری مشغول به کار شد و مدتی هم در قسمت نشریه کار کرد.
پس از تعطیلی ستاد در سال ۱۳۵۹، وی در همین مسئولیت در محل دیگری ایفای مسئولیت کرد.
مجتبی در فروردین سال ۱۳۶۰، ضمن نوشتن وصیتنامهاش و دادن آن به سازمان، هر آنچه را که داشت فروخت و پولش را به سازمان داد.
پس از تظاهرات مسالمتآمیز و بزرگ سازمان در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ و سرکوب آن به فرمان خمینی و شروع مبارزه مسلحانه انقلابی، مجتبی قطع شد و به همین دلیل مجبور بود که از شهری به شهر دیگر تردد کند تا آن که در ابتدای مهر ۱۳۶۰ توسط برادرش، مجاهد شهید محسن فرشید به سازمان وصل شد و وارد همان پایگاهی شد که برادرش محسن مستقر بود.
این پایگاه در روز ۸ مهر ۱۳۶۰ مورد تهاجم پاسداران خمینی قرار گرفت و زیر رگبار مسلسلها و شلیک آرپیجیها، به آتش کشیده شد. مجاهدان حاضر در پایگاه بهشهادت رسیدند و مجبتی که بهشدت زخمی شده بود، زنده به دست دشمن افتاد.
مجتبی بهرغم جراحت سنگین و بازجویی و شکنجه مستمر، حتی نام خود را به دژخیمان نداد تا آن که یک بریده خائن، وی را در اتاق بازجویی شناسایی کرد و لو داد.
سرانجام در روز ۱۹ مهر ۱۳۶۰، دژخیمان این مجاهد پاکباز، که حتی اسم خود را به دشمن نداد، بهشهادت رساندند و به این وسیله مجتبی قهرمان به خیل عظیم شهدای مجاهد خلق پیوست.
وی در قسمتی از وصیتنامه خود که در فروردین ۱۳۶۰ تحویل سازمان داد، اینچنین نوشته است:
«بنام خدا و بهنام خلق قهرمان ایران
انا لله و انا الیه راجعون... ... من با اتکا به تکاملبخش هستی و خدای واحد، تجلی توحید راستین را در آرمان انقلابی سازمان مجاهدین خلق ایران دانسته و این سازمان را حامل واقعی ارزشهای توحیدی میدانم...» .
مجاهد خلق دکتر محسن فرشید برادر مجتبی روز ۸ مهر ۱۳۶۰ در همان پایگاه بهشهادت رسید.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید