728 x 90

با یاد مجاهد شهید نعمت الله خرم دل

مجاهد شهید نعمت الله خرم دل
مجاهد شهید نعمت الله خرم دل

محل تولد: برازجان
شغل: دانشجو
سن: 29
تحصیلات: -
محل شهادت: بهبهان
تاریخ شهادت: 18-10-1360
محل زندان: -

زندگینامه شهید


نعمت‌الله خرمدل در سال۱۳۳۰ در دهکده‌ای از توابع شهرستان برازجان در استان بوشهر، به دنیا آمد. وی دوران ابتدایی و متوسطه را در برازجان گذراند و پس از گرفتن دیپلم وارد دانشگاه شیراز شد.
وی در دانشگاه با مسایل سیاسی آشنا شد و از آنجا که با فقر و محرومیت مردم از کودکی آشنا بود، انگیزه زیادی برای مبارزه با این بی‌عدالتی اجتماعی داشت و از آنجا که علت این وضعیت را در حاکمیت فاسد سلطنتی زمان شاه می‌دانست و وارد فعالیت‌های دانشجویی علیه نظام دیکتاتوری سلطنتی حاکم شد.
وی در جریان همین مبارزات بود که با مجاهدین آشنا شد و آرزوهای خود را در آرمان آنها پیدا کرد. نعمت به همراه سایر دانشجویان مبارز در قیام مردم و سازماندهی و هدایت تظاهرات آنها علیه شاه خائن در سال۵۷ فعالانه شرکت داشت.
پس از پیروزی انقلاب به صفوف مجاهدین پیوست.
وی در دوران فاز سیاسی به‌صورت حرفه‌یی و تمام وقت در مسئولیت‌های مختلف ایفای مسئولیت کرد. از جمله در زمستان ۵۹ پس از انتقال به استان بوشهر مسئولیت تشکیلات شهرستان دشتستان را به عهده گرفت، ضمن این‌که همزمان مسئولیت‌های مختلفی در بهبهان از جمله مسئولیت نشریه مجاهد را دنبال می‌کرد.
نعمت بعد از سی خرداد و شروع مبارزه قهرآمیز انقلابی ضمن برعهده داشتن مسئولیت تشکیلات در تیمهای عملیاتی مجاهد خلق به مجاهدتش ادامه داد و از جمله، مأموریتهایی را در استان خوزستان با موفقیت انجام داد.
وی در اواخر پاییز سال۶۰ در پایگاه خود با هجوم پاسداران مواجه شده و دستگیر و به زندان سپاه بهبهان منتقل گردید. از آنجا که مزدوران رژیم می‌دانستند وی اطلاعات زیادی از منطقه دارد برای گرفتن اعترافات وی در همان ۴۸ساعت اول و نسوختن این اطلاعات، وی را زیر شدیدترین شکنجه‌ها قرار دادند.
نعمت قهرمان در طول دوره زندان و اسارت یکی از مقاوم‌ترین زندانیان در بهبهان بود آن‌چنان‌که مقاومت او در برابر شکنجه‌های وحشیانه دژخیمان، در عین روحیه بخشی به سایر زندانیان، تعجب زندانبانان رژیم را نیز برانگیخته بود.
در همین رابطه پاسدار جنایتکاری به‌نام جعفر در حضور تعدادی از زندانیان دیگر گفته بود: «کابلها و چماق‌هایی که به کمر و پای نعمت زدیم اگر به من می‌خورد اسم هفت پشتم را می‌گفتم. او مهدی رضایی زمان ماست! این‌قدر او را زدیم که شاید کلمه‌ای از اطلاعاتش را روی کاغذ بنویسد تا شاید کمتر بخورد ولی او هر بار کاغذ را پس می‌زد و کمرش را خم می‌کرد که یعنی بزنید»
جسم نعمت در اثر این شکنجه‌ها بسیار تکیده و پشتش خمیده شده و قوز پیدا کرده بود و تا موقع شهادت هرگز صاف نشد. او در یک نوبت ۷۰۰ضربه شلاق را تحمل کرد و حسرت یک فریاد را هم بردل دژخیمان گذاشت. او در پاسخ به دژخیمان که در برابر اراده او به عجز و التماس افتاده بودند گفته بود: «من همه چیز را می‌دانم ولی هیچ چیز به شما نخواهم گفت». او در اثر این شکنجه‌های وحشیانه چندین بار تا سرحد مرگ پیش رفت اما از چنان مقاومت و روحیه بالایی برخوردار بود که دژخیمان را به زانو درآورد و آنها بعد از ناامیدی از دست یافتن به اطلاعات او، این مجاهد دلیر را برای فشار بیشتر و به‌زعم خود در هم‌شکستن او، در حالی‌که به دست و پایش زنجیر بود در زندان انفرادی رها کردند.
 
بارها آخوند دژخیم خرم‌آبادی حاکم ضد شرع بهبهان تلاش کرد که با تطمیع و تهدید این مجاهد پاکباز را به تسلیم وا دارد اما هر بار شکست خورد.
سرانجام دژخیمان درهم شکسته خمینی، در برابر به زانو درآوردن این فرزند دلیر مردم برازجان، در استیصال او را در سحرگاه روز هجدهم دیماه۱۳۶۰ قبل از طلوع آفتاب به جوخه تیرباران سپردند و خون پاکش را بر زمین ریختند. هنگامی که دژخیمان او را برای اعدام می‌بردند، نعمت قهرمان فریاد می‌زد: «زنده باد مجاهدین، الله اکبر، مرگ بر خمینی، درود بر رجوی»
 

 

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org

 

خاطرات


 

 

تصاویر یادگاری


 

 

تصویر مزار شهید


 

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/2f8c4e28-800c-4fb2-a3d1-897f324ad3bf"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات