زندگینامه شهید
شهلا احمدی
تاریخ تولد: ۱۳۳۶
محل تولد: تبریز
تحصیلات: دیپلم
شغل: آموزگار
یکی از همرزمان مجاهد شهید شهلا احمدی نوشته است: «هر هفته دو روز نوار ویدئویی سخنرانیهای رهبری مجاهدین و سایر نوارهای مربوط به مراسم و برنامههای سازمان را در توریست کمپ دهلی (پاتوق ایرانیان جدیدالورود) پخش میکردیم.
برنامه مورد استقبال شدید ایرانیان قرار گرفت و هر بار چند ایرانی به ما مراجعه میکردند. یک روز بعد از اتمام برنامه خواهر و برادری که بهتازگی از ایران آمده بودند مراجعه کردند و خواهان فعالیت شدند. بچهها راهنماییشان کردند و بعد از چند روز من برای اولین بار علی و شهلا را همراه پسر خردسالشان دیدم.
از همان ابتدای ورودشان آن چنان برخورد عاطفی و صمیمانهیی کردند که لحظات آن را هرگز فراموش نمیکنم.
آنها اصلاً غریبه نبودند و گویا سالهای سال است که همدیگر را میشناختیم، احساس راحتی میکردند و لبخند از لبانشان محو نمیشد.
هنوز چند لحظه از نشستن آنها نمیگذشت که علی رو به من کرد و گفت: «میخواهیم در دانشگاه ثبت نام کنیم، منظورش را نفهمیدم و با تعجب نگاهش کردم، وقتی حالت مرا دید، دوباره خندید و گفت: منظورم دانشگاه بزرگ سازمان در منطقه است، ما میخواهیم دانشجوی این دانشگاه باشیم، بهایش را هر چه لازم باشد میپردازیم.
میدانم بهایش گذشتن از مال و جان است، چه باک، ما میخواهیم به صدای مسعود و مریم پاسخ مثبت بدهیم و راه فلاح ما از ورود به این دانشگاه میگذرد، ما از این لحظه نفرات شما هستیم.
در ادامه صحبتهای علی، شهلا گفت: خمینی همه چیز را نابود کرد، دیگر عشق و امید معنی ندارد، باید برویم تا بار دیگر لبخند را بر لبان کودکان بنشانیم.
بساط دار و درفش آخوندی را برچینیم، پرچم مقاومت را در جای جای میهن برافرازیم و... و بعد این شعر را خواند:
حسرت مبرم به خواب آن مرداب
کارام درون دشت شب خفته است
دریایم و نیست باکم از توفان
دریا همه عمر خوابش آشفته است
همینطور هم شد. بلافاصله شروع به کار کردند وبا جان و دل و از صمیم قلب تا قبل از اعزام به منطقه با صلابت و پشتکار چشمگیری فعالیت کردند.
آنها در توزیع نشریه، افشاگری علیه رژیم آخوندی و هر کار دیگر به راستی سر از پا نمیشناختند. بالاخره با تقاضای اعزامشان موافقت شد و در اواخر سال۶۶، به منطقه اعزام و در یگانهای رزمی سازماندهی شدند.
مجاهد شهید بخشعلی صالحی در تقاضانامهاش نوشت:... من مبرمترین وظیفه خود را حضور در صفوف رزمندگان ارتش آزادیبخش ملی ایران دانسته، و نبرد با خمینی این شرورترین دشمن ایران و ایرانی را خواهانم... .
علی و همسر قهرمانش شهلا احمدی، در عملیات کبیر فروغ جاویدان قدم به میدان نبرد با ستمگر دوران نهادند و در یکی از نبردهای حماسی آن، دلاورانه بهشهادت رسیدند.
مجاهد شهید شهلا احمدی در وصیتنامهاش نوشته بود:... بنابه حکم و وظیفه انسانی و با الهام از رهبران عقیدتیم مسعود و مریم و اعتقاد کامل به ایدئولوژی ناب توحیدی مجاهدین، این راه را با آگاهی کامل برای زیستن و جنگیدن در کنار رزمندگان دلیر مجاهد انتخاب کردهام... .
یادشان گرامی و راهشان پررهرو باد.
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org