با روی کار آمدن دیکتاتوری آخوندها، زنان بلافاصله در خط مقدم نبرد با رژیم زنستیز آخوندی قرار گرفتند و این پیشتازی را تاکنون حفظ کردهاند. این مهم البته به آسانی بهدست نیامده است. بهای آن خون هزاران تن از زنان مجاهد و مبارزی است که در مبارزه با دیکتاتوری شاه و بهطور خاص در زمان خمینی جلاد جانانه به نبرد با ارتجاع پرداختند. آنان که در زمان تسلیم و وادادگیها، پرچم مقاومت به هر قیمت را در زندانها و میدانهای اعدام و صحنههای نبرد و بهویژه در صفوف انبوه ارتش آزادیبخش برافراشته نگاه داشتند و پرده از چهره پلید خمینی و رژیمش برکشیدند. همانها که امروز امتداد نامشان در کانونهای شورشی آتش به جان دیکتاتوری فاشیستی خامنهای میکشد. بیشک تاریخ ایران به وجود این نسل از زنان قهرمان و امتداد آنان تا همیشه خواهد بالید.
مجاهد شهید زهره عینالیقین ستارهای درخشان از همین نسل زنان پیشتاز است.
زهره در سال ۱۳۳۳ در یک خانواده متوسط و فرهنگی در شهر اصفهان بدنیا آمد. مادرش از معلمان معروف اصفهان بود به همین علت در پرورش زهره و دیگر فرزندانش توجهی ویژه مبذول میداشت. زهره تحصیلاتش را تا پایان دوره دبیرستان با رتبه ممتاز به پایان رساند. سپس به دانشگاه نفت در رشته حسابداری راه یافت. مدرک کارشناسی خود را از همین دانشگاه دریافت کرد. وی سپس برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و در سال ۱۳۵۷ تحصیلاتش را به پایان رساند و همزمان با انقلاب ضدسلطنتی به ایران بازگشت. او با سطح تحصیلاتش میتوانست یک زندگی آرام و بیدغدغه داشته باشد اما او از آن جنس انسانهایی بود که تنها به خودشان فکر نمیکنند.
زهره در جریان انقلاب ضدسلطنتی با آرمانها و اهداف مجاهدین خلق آشنا شد و دید که ارتجاع چگونه بهدنبال نابودی تمامی دستآوردهای انقلاب بزرگ مردم ایران است. پس مجاهدین را انتخاب کرد و فعالیتهای خود را با سازمان مجاهدین آغاز نمود. وی همزمان بهعنوان دبیر ریاضی در دبیرستانهای اصفهان شروع به تدریس کرد.
زهره بهعلت مسئولیتپذیری و دلسوزیاش خیلی سریع در مناسبات مجاهدین رشد کرد. در اولین دوره انتخابات مجلس شورا بعد از ا نقلاب در سال ۱۳۵۸ او بهعنوان کاندیدای سازمان مجاهدین خلق ایران از اصفهان برگزیده شد. زهره در بین کاندیداهای زن مقام اول را کسب کرد.
با شروع ۳۰خرداد او همانند تمامی مجاهدین نبرد با حکومت فاشیستی خمینی را به انتخاب کرد. پس ا ز ۳۰خرداد ارتباطش با سازمان قطع شد و ناگزیر مخفی گردید اما کمی بعد به تهران نزد خواهرش رفت و از طریق او مجدداً به سازمان وصل شد.
اما زهره در سال ۱۳۶۱ شناسایی و توسط پاسداران در تهران دستگیر و در زندان اوین به زیر شکنجه برده شد.
زهره قهرمان در زیر شدیدترین شکنجهها پاسخش به دژخیم و شکنجهگر مقاومت به هر قیمت بود و همه آنها را مستاصل و ناامید کرد. این توان مقاومت کمنظیر بهخاطر اعتقادش به آرمان آزادی مردم ایران بود، چرا که هر کسی که کابل و تمامی شکنجههای ضدبشری رژیم را تجربه کرده باشد میداند مقاومت در زیر شکنجه چه معنایی دارد.
زهره در بیدادگاههای رژیم آخوندی به ۱۲سال زندان محکوم شد. دوران زندان فراز دیگری از زندگی پرشکوه و قهرمانانه این مجاهد است. زندان برای او صحنه نبرد جدید بهشمار میآمد. او عنصر تاثیرگذار و دلسوز و الهامبخشی برای تمامی زندانیان بود. به همین علت پاسداران روی او حساس بودند و مدام او را زیر شکنجه گرفته و به سلول انفرادی میبردند. با شروع قتلعامهای سال ۶۷ که دژخیم، او را بین تسلیم و مرگ مخیر کرده بود، او همچون تمامی مجاهدین، راه بنیانگذاران سازمانش را انتخاب نمود و به عهدش با خدا و مردم ایران وفادار ماند.
زهره در شمار اولین زندانیانی بود که سربدار شد.
زهره همیشه به مادرش نامه مینوشت و او را به صبر و بردباری دعوت کرده و افق آینده روشن را برای او ترسیم میکرد. او در یکی از نامههایش گفته بود:
«دلم برای روزهایی تنگ است که شب قدر را پشت سر گذاشتهایم و من میکوشم در این شبها چگونه زیستن و چگونه ماندن را در مکتب پیشوایمان علی(ع) بیاموزم. فکر میکنم هر کس در صحنه زندگی نغمه خود را میخواند و میرود، ولی آنچه میماند انسانیتی است که پاک و بیشائبه همچنان پابرجاست».
اوین – آموزشگاه- سالن ۱– اتاق ۲- زهره عینالیقین
تاریخ: ۶۶/۲/۱۸