زندگینامه شهید
من به آرزویم رسیدم این راهی بود که من آنرا آگاهانه انتخاب کردم و ترسی از مردن ندارم
نقل قول: با چشمانی باز او را به تیرک اعدام بستند و پس از ۲ساعت شکنجه روحی او را به رگبار بستند و تا هنگام شلیک گلولهها مرتب شعار مرگ بر خمینی، درود بر مجاهد را فریاد میزد.
عباسعلی متولد سال۱۳۳۵ در خانوادهای کارگری در شهر گچساران بود. پس از قیام تبریز به اتفاق چند تن از دوستانش فعالیت سیاسی خود را شروع کرد و گروه مقداد را بهوجود آورد که با تهیه یک دستگاه چاپ و تعدای سلاح کمری اقدام به تکثیر دفاعیات شهدای مجاهدین نمودند ولی محور اصلی کارشان حول مسائل نظامی بود و چون دامنه فعالیت آنها گسترش پیدا کرد این گروه برای ساواک لو رفت.
عباس و دوستانش با حفظ ارتباط با شهر به کوه پناه میبرند و با استفاده از مسائل نظامی چگونگی حمله به مراکز دشمن را طرحریزی میکردند، یکی از بزرگترین عملیات آنها که عباس فرماندهی آنرا بهعهده داشت حمله به پاسگاه حفاظت انبار دینامیت شرکت نفت، واقع در دژ سلیمان بود که در این حمله سه قبضه سلاح و مقدار زیادی فشنگ را مصادره کرده و سالم به پایگاه خود بازگشتند.
این گروه در قیام ۲۲بهمن نقش فعالی داشت و بعد از قیام از افراد تشکیل دهنده کمیته امنیت شهر بود و با اینکه مسئول کمیته بود اما بهدلیل اینکه دفاعیات مجاهدین در بیدادگاههای شاه خائن او را تحت تأثیر قرار داده بود با مطالعه بیشتر برای شناخت سازمان مجاهدین سرانجام با انجمن هواداران مجاهدین ارتباط برقرار کرد و بهدلیل تجربیات نظامی و تحرکات فوقالعادهای که داشت، مسئول آموزش نظامی هواداران شد.
یکبار در سال۵۹ در سیل خوزستان به کمک مردم رفته بود که متوجه دزدی سران رژیم میشود پس از اعتراض او را دستگیر و به زندان اهواز منتقل میکنند و بهدلیل شکنجههایی که شده بود دچار خونریزی معده میشود.
اما اوایل سال۵۹ بهعنوان دبیر فنی هنرستان به کار مشغول میشود ولی عباس در هنرستان محل کارش سازمان مجاهدین را تبلیغ میکرد. اما چون رژیم نتوانست تحمل کند او را از هنرستان اخراج کرد. بعد از آن عباس بهعنوان یک عنصر حرفهیی در تشکیلات به فعالیت ادامه داد و مسئول مالی و تدارکاتی تشکیلات در گچساران بود اما بهدلیل تجربیات نظامی و اینکه توسط حزباللهیها شناخته شده بود به شیراز منتقل شد و تا مرداد سال ۶۰ در شیراز مشغول فعالیت بود که پایگاه آنها مورد شناسایی پاسداران خمینی قرار گرفت و به این پایگاه حمله کردند اما هنگام تهاجم پاسداران عباس موفق به فرار میشود. پس از مدتی حین ورود به فسا پاسداران جنایتکار او را شناسایی و دستگیر میکنند. دژخیمان عباس را پس از شکنجه فراوان در شیراز به گچساران منتقل میکنند و او را تحت شدیدترین شکنجهها قرار میدهند.
جلادان خمینی با اعمال شدیدترین شکنجهها نتوانستند خللی در اراده آهنین عباس بهوجود بیاورند. پس از اینکه حکم اعدامش را به او ابلاغ کردند در آخرین ملاقاتش با خانواده روحیهای بسیار قوی داشت و به خانوادهاش گفت که محکوم به اعدام شده است.
بهنقل از یکی از دوستانش هنگام شهادت با چشمانی باز او را به تیرک اعدام بستند و پس از ۲ساعت شکنجه روحی او را به رگبار بستند و تا هنگام شلیک گلولهها مرتب شعار مرگ بر خمینی، درود بر مجاهد را فریاد میزد.
عباس در شهریورماه ۱۳۶۰ با شقاوت و قساوت پاسداران جهل و جنایت که از پایداری این مجاهد شکستخورده بودند او را تیرباران کردند. پس از شهادت وی یکی از بیسابقهترین تشییع جنازهها در سطح شهر توسط دوستان و همفکران برایش برگزار میشود و هنگام بردن جنازه او برای خاکسپاری حدود ۳ تا ۴ کیلومتر ماشین او را همراهی میکردند، و در قبرستان یکی از روستاهای گچساران (پشهکون در حومه گچساران) به نام شاهزاده محمد به خاک سپرده شد. سپاه ضدخلقی پس از تشییع جنازه تعدادی را دستگیر و تعدادی را از کار برکنار کرد تا از مردم زهر چشم بگیرد ولی با شرکت فعال مردم در هفتم و چهلم شهید تودهنی محکمی به رژیم جلاد زدند که نشاندهنده عمق پایگاه تودهیی بودن مجاهدین بود.
عباس با مقاومت و ایستادگی در برابر تمامیت رژیم جلاد آخوندی بر عهد و پیمانش ایستاد و با شعار مرگ بر خمینی و درود بر رجوی به پیمانش تا آخرین لحظه وفا کرد و جانش را فدیه راه آزادی مردم ایران نمود. خونی که همچنان در رگان جوانان شورشگر بر علیه نظام ولایت فقیه در جریان است و عزم جزم کردند که بند از بند این رژیم شکنجه و اعدام بگسلند و جامعهیی عاری از اعدام و شکنجه بسازند.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org
خاطرات
تصاویر یادگاری
وصیت نامه مجاهد شهید عباس علی احمدزاده
تصویر مزار شهید