728 x 90

با یاد مجاهد شهید عباس محسن‌زاده کاشانی

مجاهد شهید عباس محسن زاده کاشانی
مجاهد شهید عباس محسن زاده کاشانی

محل تولد: مشهد
شغل: دانشجوی مهندسی
سن: 41
تحصیلات: -
محل شهادت: شوش
تاریخ شهادت: 7-1-1367
محل زندان: -

زندگینامه شهید


نیمه‌شب یکشنبه ۷فروردین۱۳۶۷، ارتش آزادیبخش ملی ایران، با شرکت ۱۵تیپ رزمی، از جمله تیپهای رزمی شیرزنان قهرمان مجاهد خلق، با یک تعرض عظیم و بی‌سابقه علیه قوای جنگ‌افروز و سرکوبگر رژیم خمینی، در جبهه‌یی به‌طول ۳۰کیلومتر در غرب شوش در استان خوزستان، به‌لشکر۷۷خمینی حمله کرد، و آنرا با ضربات کمرشکن و خردکننده‌یی در‌هم شکست.

نبردهای دلاورانه رزمندگان ارتش آزادیبخش با نیروهای دشمن، برای اولین بار در طول روز بعد ادامه یافت.

رژیم خمینی که فکر می‌کرد با بسیج نیروهای کمکی از محورهای مختلف می‌تواند، پاسخی به ارتش آزادیبخش بدهد، در تمام طول شب و صبح روز بعد یکانهای کمکی خود را به‌منطقه نبرد اعزام می‌کرد که کلیه آنها توسط شیرزنان و کوهمردان ارتش آزادی تار‌و‌مار شدند و باقیمانده آنها مجبور به عقب‌نشینی شدند.

در این نبرد حماسی که تمامی لحظاتش سرشار از رشادت، جنگاوری و فداکاری رزمندگان ارتش آزادیبخش ملی و صحنه درخشش گوهر ناب عنصر مجاهد خلق بود، ۳۲تن از رشیدترین فرزندان خلق سرفرازانه به‌شهادت رسیدند و خون پاکشان را فدیه صلح و آزادی و رهایی مردم ایران از ظلمات رژیم خمینی کردند. یکی از این شهدا مجاهد شهید عباس محسن‌زاده کاشانی بود.

مجاهد قهرمان عباس محسن‌زاده کاشانی در فروردین‌ماه ۱۳۲۶ در مشهد بدنیا آمد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در آن شهر گذراند.

او طی مدت تحصیلات طی مطالعات کتاب‌های سیاسی و مذهبی مترقی از جو سنتی و ارتجاعی حاکم بر محیط دور شد و با درک غنی‌تر از قرآن و نهج‌البلاغه به افکار خود سمت‌وسو داد.

عباس پس از اتمام دوره سربازی در سال۱۳۴۸ جهت ادامه تحصیل در رشته مهندسی مکانیک به آلمان رفت، و در ارتباط با تشکل‌های سیاسی و به‌اصطلاح اسلامی آن دوران قرار گرفت.

اما دیری نگذشت که به‌دلیل اختلاف ماهوی ایدئولوژیک و خط مشی سیاسی از آنها جدا شد، و با افرادی مرتبط با سازمان مجاهدین خلق ایران که تازه در داخل کشور اعلام موجودیت کرده بود آشنا گردید.

مدت کوتاهی بعد جهت برقراری ارتباط مستقیم با سازمان تحصیل در آلمان را رها کرد، و در سال۵۱ به ایران بازگشت.

بازگشت او همزمان بود با ادامه ضربه پلیسی ساواک شاه خائن به سازمان و دستگیری گسترده کادرها، اعضا و هواداران مجاهدین.

از سوی دیگر ساواک شاه دانشجویان فعال ضد رژیم در خارج کشور را که شناسایی کرده بود، به هنگام مراجعتشان به کشور دستگیر می‌نمود.

عباس نیز در این رابطه دستگیر شد، و ساواک با این سوءظن که وی حلقه ارتباطی مجاهدین با خارج کشور است، او را به زیر وحشیانه‌ترین شکنجه‌ها کشاند.

عباس این دوران زندانش را همواره جزو تعیین‌کننده‌ترین سرفصل‌های زندگی مبارزاتی‌اش می‌دانست.

چرا که طی این مدت تحت آموزش برخی کادرها و مسئولان سازمان در زندان مشهد قرار گرفت و به عضویت سازمان مجاهدین خلق ایران درآمد.

اواخر سال۵۳، عباس از زندان آزاد شد و در کسوت یک رزمنده مجاهد خلق به خانه‌های تیمی سازمان منتقل گردید.

در سال۵۴ به‌دنبال ضربه خائنانه اپورتونیست‌های چپ‌نما بر پیکر سازمان، عباس که در آنموقع در تهران فعالیت می‌کرد، به‌دنبال لو رفتن پایگاهها و ارتباطات تشکیلاتی در اثر خیانت اپورتونیست‌ها، ناگزیر به مشهد رفت.

اما در آنجا مجدداً به دام ساواک افتاد و در بیدادگاه شاه خائن به ۱۵سال زندان محکوم گردید، او دوران محکومیت خود را در زندانهای تهران، مشهد، اصفهان سپری کرد، و سرانجام همزمان با اوجگیری قیام ضدسلطنتی خلق در سال۵۷، از زندان آزاد گردید و در قیام سراسری مردم برای دفن رژیم منفور سلطنتی شرکت نمود.

پس از قیام، مجاهد شهید عباس محسن‌زاده کاشانی در شاخه سازمان در مشهد به فعالیت‌های انقلابی‌اش ادامه داد و مسئولیت‌های مختلفی را عهده‌دار گردید.

وی در بهار سال۵۹ از طرف سازمان جهت انجام یک مأموریت به خارج کشور رفت اما پس از مدت کوتاهی به کشور بازگشت، و در تهران در کنار سایر خواهران و برادران مجاهدش به مبارزه ادامه داد.

عباس در ادامه فعالیت‌های خود، در بهار سال۶۱ به خارج کشور اعزام گردید و تا اوایل تابستان۶۳ مسئولیت‌های مختلفی را که برعهده داشت.

وی اوایل تابستان۶۳ به نوار مرزی ایران و عراق اعزام گردید و در پایگاههای سازمان در منطقه به وظایف انقلابی خود همت گماشت.

انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین تأثیر به‌سزایی روی عباس گذاشت و تحولات چشمگیر ایدئولوژیک و انقلابی در او ایجاد نمود.

پس از انقلاب ایدئولوژیک درک عمیق‌تری از رهبری عقیدتی مجاهدین پیدا نمود، و در دیماه سال۶۶ طی نامه‌یی به ضمیمه وصیتنامه‌اش خطاب به خواهر مجاهد مریم رجوی، نوشت: "ایکاش که می‌توانستم هزاران بار زنده می‌شدم و می‌سوختم و دوباره زنده می‌شدم و می‌سوختم، تا شعله‌ای باشم که بر دودمان خمینی و خمینی‌صفتان بشورم.

تا دودمان آنها را خاکستر کنم و خاکستر آنها را به باد دهم که اثری از آثار آنان در میهن عزیز مان نماند، تا مردم و خلق قهرمان ایران آزادی و استقلال را در سایه‌ٔ رهبری شما درک کنند و طعم آزادی را بعد از سالیان سال بچشند. "

 

پس از تشکیل ارتش آزادیبخش ملی، مجاهد شهید عباس محسن‌زاده کاشانی نیز به صفوف رزمندگان صلح و آزادی پیوست.

عباس شهید چند روز قبل از موعد "عملیات بزرگ آفتاب" طی نامه‌یی به همسرش مجاهدش آخرین پیام‌های انقلابی و انگیزاننده‌اش را چنین بیان نمود:

... راستی وقتی توانستم مفهوم واقعی کلمه نفی استثمار را درک کنم، توانستم مفهوم واقعی و هدایت‌کننده نفی استثمار انسان از انسان و هدف مبعوث‌شدن و برگزیده‌شدن حضرت محمد را در آن دوران تاریک و ظلمانی تاریخ، درک کنم...

آری امروز مسعود... با بیان این مفهوم نفی استثمار به‌معنی واقعی کلمه و به مفهوم ایدئولوژیک آن. (ما). را به سوی جامعه‌ٔ بی‌طبقه‌ٔ توحیدی سوق داد... کلمه «رجوی» نه به‌عنوان یک کلمه «رجوی» بلکه به مفهوم واقعی آن، سمبلی است از فـدا و ایثـار، صداقت، رهـایی و آزادگی، سمبـل خون شهـدا و رنج اسـرا و درد تمـام خلقمان»...

سرانجام عباس قهرمان روز هشتم فروردین‌ماه در جریان عملیات بزرگ آفتاب به‌شهادت رسید و به دیدار معبود شتافت.

عباس در وصیتنامه کوتاه اما پربار و عرفانی‌اش نوشت: "بار خدایا مرا یاری رسان تا به شناخت درستی از توحید نایل شوم، و در پرتو آن از نعمت شناخت و درک واقعی از پیامبرت بهره‌مند گردم.

بار خدایا در شناخت و درک پیامبرت، که لازمه هدایت آگاهانه انسان است، مرا یاری کن و شناخت عمیق نبوت را نصیبم ساز، که در سایه آن بتوانم رهبری زمان خود را شناخته و با تبعیت و اطاعت انقلابی از آنان در راه ایدئولوژی توحیدی و انقلابی اسلام گام بردارم.

بار خدایا در نیل به شناخت و درک واقعی از رهبری زمانم مرا یاری فرما، که در سایه آن بتوانم راه توحید انقلابی را بپیمایم. "

او پس از شرکت در یک نشست آموزشی با حضور مسعود و مریم طی گزارش مفصلی به مسئولش، احساساتش را با این جملات شروع کرده بود: "هر مرحله‌ای که سازمان پشت سر گذاشته و پا به مرحله بعدی انقلاب می‌گذارد، خورشید تابان انقلاب، «رهبری انقلاب» مسعود و مریم می‌تابد، و در پرتو نور خود چشمه‌ای از چشمه‌های توحیدی ناب را به رویمان می‌گشاید.

طعم آب چشمه زلال توحید را می‌چشاند و نیرو می‌دهد، نیروی محرک تکامل، خلوص و پاکی نشانمان می‌دهد. صلابت و برندگی می‌آموزد، درس فدا و ایثار، (زدودن فردیت‌ها) را در مکتب خود به ما می‌دهد و از این رهگذر ما را به صداقت انقلابی رهنمونمان می‌کند. تا از این مکتب توشه‌ای برداریم، برای حرکت به سوی جامعه‌ٔ بی‌طبقه‌ٔ توحیدی».

مجاهد شهید عباس محسن‌زاده کاشانی

شعری از مجاهد کبیر حمید اسدیان برای مجاهد شهید عباس محسن‌زاده

دلی که پرعسل بود

فطرت آمیخته‌ٔ گل و زنبور را دریافت

*

در کوچه بوی گلاب می‌آمد

افشان در خم راه

و زنبورها

کاکل زعفرانی باد بودند

پریشان

بر طاق باغ

 

دل می‌گفت

کسی از کوچه‌باغ گذر کرده‌ست

که جاپای شبنم‌ها را

در گریه‌های صبح کودکی‌اش می‌جست

و دلش

از عسل بود

وقتی که باد را

با کاکل پریشان

به کندوها می‌برد.

*

در کوچه‌باغ

بوی فطرت عسل می‌وزد.

 

۱۹/اردیبهشت/۱۳۶۷

 

 

خاطرات


 

 

تصاویر یادگاری


 

 

تصویر مزار شهید


 

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/37865795-5dc8-44f5-9361-0bb300432ed9"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات