زندگینامه شهید
فانوس قلبم را خاموش نتوانند کرد،
چرا که عشق به شما آن را برافروخته داشته است
مجاهد شهید محمدرضا بختیاری هفت لنگی در سال ۱۳۳۷ در خانوادهای تنگدست در تهران بدنیا آمد. و تحصیلات ابتدایی و متوسطهاش را در محلات جنوبی تهران ادامه داد. در سال ۵۶ و با شروع قیام ضدسلطنتی با موج انقلاب مردم، چشم بر دنیای مجاهدین گشود. او که با خواندن کتابهای سازمان اولین گامهای آشنایی خود را با مجاهدین برداشته بود، با فروپاشی رژیم شاه جذب مجاهدین شده و با پیمانی تا پایان با آنان همراه شد. پیمانی که بر سر آن ماند و عهدی که تا به آخر جان بر سر آن نهاد.
مجاهد شهید محمدرضا بختیاری در سال۶۱ از ایران خارج شد و در سال ۶۳ به منطقه مرزی اعزام گردید و از آن پس در بخشهای مختلف سازمان به ایفای مسئولیت پرداخت. سالهای پر نشیب و فراز، جوهره انسانی مجاهدین را آنچنان صیقل زده و آنانرا به گوهران بیبدیلی بدل ساخته است که مواجهه با توفانهای سهمگین را در تحقق اهداف والای خدایی خود، به جان و دل پذیرایند.
محمدرضا در نامهیی به برادر مسعود نوشت:
«برایم باعث افتخار و سرفرازی است که بهعنوان یک اشرفی در این شرایط حساس به پرچمداری سردار اشرف خواهر مژگان و در رکاب شما هستم با شما رهبران خود برادرمسعود و خواهر مریم پیمان میبندم که تا آخرین نفس از هیچگونه تلاش برای به ثمر رساندن آرمان و اهدافمان که همانا آزادی مردم ایران از چنگال رژیم ضدبشری آخوندی است دریغ نکنم. با عزم واراده خود دربهای اشرف را در سال جدید باز خواهیم گشود».
محمدرضا بختیاری مجاهدی فروتن و همواره بیچشمداشت بود. هیچ رنگی نداشت و فارغ از خود میزیست روحیه سرشار و خستگیناپذیر محمدرضا، از او یک اشرفی پایدار ساخته بود.
سالهای اخیر، سالهای دگرگونی در روحیات او بود. سالهایی که به اذعان خودش عشق به اشرف را در تکتک یاختههای وجود خویش حس و لمس داشت. همین عشق او را تا آخرین مدارج وارستگی انسانی رساند. آخرین روزهای پربار حیاتش گویای همه آن آتشی است که در مصاف با دشمن از جان خویش برافروخت.
روحیه شاد و پر نشاط او در آخرین روزهایش بیاد ماندنی است. با حمله مزدوران به سرعت خود را به درب شمال رساند، هر جا شکافی برای رخنه این دشمن جنایتپیشه حس میشد، محمدرضا همان جا حاضر بود. هنگامی که لودر مزدوران عراقی نزدیک شد محمدرضا با رشادت به سمت لودر رفت تا مانع از تجاوز دشمن به خاک اشرف شود. در همان زمان بود که مزدوران شقاوتپیشه رژیم با ناخنهای لودر او را مورد حمله قرار داده و به شکلی فجیع بهشهادت رساندند. خون پاک محمدرضا سند دیگری از مظلومیت مجاهدین و توحش مزدوران رژیم آخوندی است.
مجاهد صدیق محمدرضا بختیاری با دستهای خالی و روحی پر و مالامال از عشق به مردم و میهن خویش، سر به راه دفاع از اشرف نهاد و در این راه پرافتخار بهشهادت رسید.
راهش جاودانه باد!
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید