زندگینامه شهید
مجاهد شهید عفت اسماعیلی ایوانکی در سال۱۳۳۸ در تهران متولد شد. او دانشجوی سال آخر رشته حقوق بود و فعالیتهای سیاسی را قبل از انقلاب ضدسلطنتی با شرکت در تظاهرات دانشجویی علیه رژیم شاه آغاز کرد.
بعد از انقلاب سال۵۷ به انجمن دانشجویان مسلمانِ هوادار سازمان مجاهدین پیوست و فعالیت خود را در ارتباط با مجاهدین خلق ایران آغاز کرد و در تمامی فعالیتهای سیاسی سازمان پس از انقلاب ۲۲بهمن ۱۳۵۷ تا مقطع ۳۰خرداد ۶۰ شرکت داشت.
عفت قهرمان در تاریخ ۲۶فروردین سال۱۳۶۰ در وصیتنامهاش نوشت: «بهنام خدا و بهنام خلق قهرمان ایران و بهنام تمامی شهدای در خون طپیدهٔ تاریخ بشریت. شهدایی که با خون پاک خود قسط را برپا میدارند و بساط ظلم و ستم را از حیات انسانها برمیچینند.
بیشک راه آنان راه خدا و خلق است... آنان حاملان بر حق قسط و آزادیاند حاملان خون حسین، خون حنیف، خون نسرین و... و بالاخره به نام سازمان مجاهدین خلق ایران، سازمانی که حقانیتش را در میدانهای اعدام و زندان و شکنجه به اثبات رساند نه در گوشهٔ خانه و کنجِ اتاقها.
مثل همان کاری که مرتجعین کردند. آنان (مجاهدین) پرچم سرخ و خونین حسین را بر دوشهای زخمی اما پرتوان خود کشیدند تا آنرا تقدیم نسلی که ادامهدهندگان راه آنان باشند...
نسل عباس عمانی، ناصر محمدی و مصطفی و نسرینها و اینک این پرچم سرخ در دست ماست و این دست از سختیها باکی ندارد. چون این دست، دست یک مجاهد خلق است.
دستی که با خدا و خلق پیمان بسته و تا پای جانش بر سر این پیمان که آزادی و رهایی است ایستادگی خواهد کرد و من با الهام از آرمانهای این سازمان بود که اسلام انقلابی را در عمل یافتم و تا پای جانم که هیچ ارزشی ندارد برای این سازمان و آرمانهای توحیدی و انقلابی آن مبارزه خواهم کرد.
زیرا شهادت دریچهای است بسوی روشنایی، بسوی آزادی، بگذار مرتجعین باز هم ما را به زندان اندازند، شکنجه کنند، اعدام کنند، اما در عزم ما خللی وارد نخواهد شد. آنان محکوم به فنا هستند و ما پیروزیم. مجاهد پیروز است.
هر چه برافراشتهتر باد پرچم پرافتخار سازمان مجاهدین خلق ایران، زنده باد خلق و زنده باد آزادی
عفت اسماعیلی فرزند یوسف متولد۱۳۳۸
۲۶/۱/۱۳۶۰
عفت در روز ۳۰خرداد در تظاهرات عظیم مردم شرکت کرد و در شب ۳۰خرداد سال۶۰ پس از اینکه تظاهرات مسالمتآمیز ۵۰۰هزار نفرهٔ مردم با فرمان خمینی دجال به خاک و خون کشیده شد، بعد از چند بار فرار از دست پاسداران جنایتکار در ساعت ۱۱شب در نزدیکی کمیتهٔ عشرتآباد در حالی که منتظر ماشینی بود که بتواند از آن محل دور شود دستگیر و به زندان اوین منتقل شد.
زندان و مقاومت برای عفت دوران جدیدی بود و تا لحظهٔ شهادت در قتلعام سال۶۷، اسارت در زندان اوین، قرنطینهٔ واحد یک و اتاقهای دربسته، زندان قزلحصار و بندهای مختلف آن و نیز زندان گوهردشت و سلولهای انفرادی آنرا تجربه کرد.
یکی از خواهران همرزم و همبندش در رابطه ویژگیهای این شیرزن قهرمان مجاهد خلق مینویسد: «من اولین بار عفت را در زندان گوهردشت دیدم. در بندهای ۳، ۴ و ۸ با او بودم. او دانشجوی سال آخر رشتهٔ حقوق بود. دختری بسیار منطقی و اهل مطالعه و امکان نداشت یک روز برای کارهایش برنامهریزی نداشته باشد.
قرآن، نهجالبلاغه و کتابهای پرتوی از قرآنِ پدر طالقانی را چندین بار خوانده بود و خیلی از آیات و خطبهها را از حفظ داشت. عفت عاشق مبارزه و اندیشهٔ انقلابی سازمان مجاهدین بود.
خواهری بانشاط و با چهرهیی همیشه خندان، او با چنان عشقی از سازمان و برادر مسعود صحبت میکرد که من همیشه دوست داشتم پای صحبتش بنشینم و به حرفهایش گوش بدهم...
زمانی که از زندان گوهردشت به اوین منتقل شدیم مدتی در قرنطینه واحد۱ با هم بودیم. یادم هست در آنجا با وجود و حضور عفت فضای بسیار خوبی حاکم بود. عفت یک فرد آگاه، سیاسی و با پرنسیب بود و برای همهٔ بچهها قابل احترام بود.
به ورزش و شعر علاقهٔ زیادی داشت. هیچوقت ندیدم با تضادی مواجه بشود که از پس حل آن بر نیاید. فرد بسیار منظم و مرتبی بود و در مناسباتش جدیت و دوستداشتن دیگران توأم با هم دیده میشد و من هیچوقت ندیدم که عفت از چیزی ناراحت و بهمریخته باشد».
عشق و محبت سرشار به همهٔ مظاهر زندگی و عواطف انسانی، نوری است که در سطر سطر نامههای کوتاه عفت اسماعیلی که از زندان به برادرانش نوشته و از او به یادگار مانده میتابد.
فرازی از نامهٔ مجاهد شهید عفت اسماعیلی ایوانکی از زندان – ۳۱ شهریور ۶۶
«بنام خدا، هستیبخش و کمالآفرین... رنج دوری سخت است اما میتوانیم دریچههای قلبمان را به روی خاطرات گذشته بازگشاییم تا نسیم عشق و محبت آن دوباره از مشام ما گذرد.
من عطر دلانگیز شما را از این راه دور میشنوم و وجودم را سرشار از حیات میسازد. شب است این نامه را مینویسم و تنها صدای جیرجیرکها سکوت شب را در هم میشکند.
من وجود شما را در کنارم حس میکنم زیرا وجودم با شما پیوند نزدیک دارد و صدایم با صدای شما آشناست. عزیزانم یاد خدا را همواره در قلبتان زنده و جاوید نگهدارید و در تنگناها و سختیها تنها از او مدد گیرید که او بهترین یاور ماست و آن هنگام که اندوه بر ما روی میآورد تنها یاد او تسلیبخشمان خواهد بود... به امید روزی که همه در کنار هم باشیم و خنده شادیبخش شما فضای خانه را به لرزه درآورد.
روی ماهتان را میبوسم- خواهرتان عفت – امضا- اوین بند ۲۰۹
عفت قهرمان درفرازی از نامه دیگرش به خانواده در تاریخ ۴ آبان سال۶۵ مینویسد: «
تاریخ: ۴/۸/۶۵
بنام پروردگار هستی بخش... همواره یاد خدا را در قلبهای خود زنده نگاه دارید چرا که خداوند بندگان خویش را در سختیها میآزماید و خوشا به سعادت آنانکه بتوانند از بندگان خوب خدا باشند. دلم برایتان تنگ شده... از لحظات زندگیتان کمال استفاده را بنمایید و بدانید گاهی در زندگی هر کس لحظاتی پیش میآید که با یک غفلت تمامی هستی انسان از بین میرود و او را به سقوط میکشاند.
امیدوارم شما از آن دستهای باشید که بتوانید از این لحظات سرنوشتساز موفق و پیروز بیرون آیید و انسانهای مفیدی برای جامعه باشید. دلم میخواست بیشتر برایتان مینوشتم. روی ماه هر دوی شما را میبوسم و دستهاتان را به گرمی میفشارم.
خواهرتان عفت – اوین بند ۴ بالا
عفت قهرمان در تابستان سال۱۳۶۷ در برابر هیأت مرگ خمینی قرار گرفت که از او خواستند هویت مجاهدی خودش را انکار کند اما این شیرزن قهرمان مجاهد خلق دست رد برسینه آنها زد و قاطعانه از هویت مجاهدی خود دفاع کرد و به آنها گفت مجاهد سرموضع است.
در این این رابطه خواهر همرزم او میگوید: «زمانی که من از زندان آزاد شدم به عفت عفو خورده بود و حکمش کم شده بود. موقع ابلاغ حکم از او خواسته بودند که چیزی علیه سازمان بنویسد و خلاصه اینکه از کارهایش ندامت کند. اما عفت قبول نکرده بود. حکمش ۱۵سال بود و قرار بود با بهاصطلاح عفو خمینی دجال به ۷سال کاهش پیدا کند. اما عفت انکارِ هویتِ مجاهدیش را نپذیرفته بود. من بعدها در جریان قتلعام زندانیان سیاسی مجاهد و مبارز در تابستان ۶۷ خبر شهادتش را شنیدم».
خاطرات
تصاویر یادگاری
مجاهد شهید عفت اسماعیلی ایوانکی
عفت اسماعیلی ایوانکی
تصویر مزار شهید
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org