زندگینامه شهید
سحرگاه روز دوشنبه ۲۷خرداد ماه سال۶۴ شش تن از فرماندهان و اعضای هستههای مقاومت مجاهد خلق در سیاهچال اوین، بهدستور مستقیم خمینی جلاد تیرباران شدند.
این شهدای سرافراز در زمرهٔ پاکباختهترین فرماندهان و رزمندگان هستههای مجاهد خلق بودند که طی فعالیتهای انقلابی چند ضرباتی بر پیکر پوسیده رژیم خمینی وارد ساختند، و سرانجام با کارنامه درخشان انقلابی خود را با خون خود امضا نمودند و به عهد و پیمانشان با خدا و خلق وفا کردند.
همهٔ این رزمندگان دلاور خلق که از سوابق درخشان مبارزاتی برخوردار بودند، از اوایل سال۶۴ در اسارت بهسر میبردند و تحت شدیدترین شکنجههای وحشیانهٔ دژخیمان خمینی قرار داشتند. اما سنیههای پر رازشان هرگز برای دشمن خدا و خلق گشوده نشد.
مفهوم شهادت قهرمانانه این جنگاوران و دلاوران مجاهد خلق که با عشقی بیپایان به مردم و سازمان و بهویژه به رهبری آن به میدان مبارزه شتافته بودند، چیزی جز استمرار و گسترش مقاومت و استواری و پایداری برای سرنگونی دشمن ضدبشری نبود.
یکی دیگر از شهدای قهرمانی که در سحرگاه ۲۷خرداد سال۶۴ بهدست جلادان سفاک خمینی تیرباران گردید، مجاهد شهید رضا دستبس از اعضای هستههای مجاهد خلق در تهران بود.
رضا در تاریخ ۱۷بهمن سال۶۳ پس از یک مأموریت انقلابی در خیابان آپادانا دستگیر شد، مدتها تحت شکنجههای وحشیانهٔ دژخیمان خمینی در زندان اوین قرار داشت، و سرانجام نیز عاشقانه بر تیرک اعدام بوسه زد و به کاروان عظیم شهدای مجاهد خلق پیوست.
مجاهد شهید رضا، در نامهیی به یکی از فرماندهان سازمان، فرازهایی از زندگی انقلابیاش را چنین توصیف نموده است:
«من… و دیگر هموطنانم در دورانی زندگی میکردیم که اختناق حاکم بود، دورانی که چیزی جز ظلم و ستم شنیده و احساس نمیشد. دورانی که سیاهی، ستارگان رهایی را درخود پنهان کرده بود و از درخشش آنها جلوگیری میکرد، دورانی که هر نغمهٔ آزادی در گلو خفه میشد.
… من در دوران انقلاب (ضدسلطنتی) دوش بدوش مردم و در کنار آنها به مبارز خود علیه رژیم شاه ادامه میدادم.
در راهپیماییها شرکت میکردم و در درگیری با مزدوران شاه در کنار خلقم بودم، میدانستم که در مسیر مقدسی به پیش میروم و بعدها خواهم رفت که همیشه آرزوی من بود.
اما در اوایل شناخت کافی از این هدف نداشتم، اما میدانستم که سرانجام سرنوشت مرا به این مسیر راه خواهد برد.
بههرصورت بعد از پیروزی انقلاب در۲۲بهمن۵۷ که افراد دیگر اداره کشور را بهدست گرفتند من هم فکر میکردم که دیگر آزادیم و میتوانیم آیندهای خوب در کنار خلق قهرمان داشته باشیم.
مجاهد شهید رضا بعد از اشاره به دوران آشناییاش با اهداف و آرمانهای توحیدی مجاهدین نوشته است:
«… در کنار این فعالیتها آگاهی من به انقلاب و افرادی که اداره امور کشور را در دست دارند بیشتر میشد، و در ضمن سازمان نیز با آن اهداف مقدس بیشتر برایم شناخته میشد.
من با افتخار میگویم که همین سازمان بود که مرا از تاریکی بسوی نور و روشنایی و حقیقت هدایت کرد، و هر کدام از رهبران و هواداران سازمان برایم سمبل آزادی و صلح و عدالت هستند.
من با افتخار فریاد میزنم... سازمان بود که روش مبارزه و زندگی کردن را با ایدئولوژی و هدف مقدس به من آموخت.
بعدها مبارزهام علیه رژیم خمینی علنیتر شد و در هر کجا بهخاطر مجاهد بودن به ما حمله میکردند...
بعد از سی خرداد ارتباطم با سازمان قطع شد و در ضمن بهعلت شناخته شدنم توسط رژیم در مورد هواداری من و فعالیتم در سازمان نتوانستم در شهر (خودمان) بمانم و به همین خاطر به تهران آمدم و بعد از مدتی با تعدادی از دوستانم هستهیی تشکیل دادیم و دوباره فعالیتم را شروع کردم… در هفته انتخابات و هفته صلح و زندانیان سیاسی با پخش اعلامیه، نوشتن شعار و نصب پرده در هفته سی خرداد و با انجام فعالیت غیر رودررو فعالیتم را ادامه دادم... قسم یاد میکنم که تا زنده هستم با خمینی و خمینی خواهان خواهم جنگید.
مجاهد شهید رضا دستبس سرانجام پس از دستگیری در ۲۷خرداد ماه بشهادت رسید و به عهد و پیمان خونین خود با خدا و خلق وفا کرد.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
شهادت شش تن از فرماندهان و اعضای هستههای مقاومت مجاهد خلق در سیاهچال اوین
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org