زندگینامه شهید
پروین نیک نیا در سال ۱۳۲۰ در قزوین به دنیا آمد. وی پس از اخذ مدرک دیپلم به تهران نقل مکان کرد.
روحیات و خلق و خوی والای انسانی وی باعث شده بود که اهالی محل برای مشکلاتشان به وی مراجعه کنند. به همین دلیل مورد احترام آنها بود بهخصوص که فرزندان یتیم یک خانواده در همان محل را مانند فرزندان خودش رسیدگی میکرد.
وی در جریان انقلاب ضدسلطنتی علیه شاه خائن فعال بود.
پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی، از طریق برادر و خواهر و نیز فرزندش نوجوانش که هوادار مجاهدین بودند با سازمان و آرمان آنها آشنا شد.
پروین با دیدن خیانتها و جنایتهای خمینی در حق مردم ایران و بهویژه در حق زنان، بیشازپیش به حقانیت آرمان رهاییبخش سازمان پی برد و بهدنبال آن در انجمن مادران مسلمان هوادار سازمان وارد فعالیت شد. او هیچ فرصتی را برای دفاع از سازمان از دست نمیداد.
از سال۶۰ و شروع موج دستگیریها و اعدامها، پاسداران چندین بار برای دستگیری فرزند مجاهدش به منزل پروین حمله کردند. همچنین در همین سال سپاه خمینی به خانه برادر، خواهران و مادرِ پروین حمله کردند.
پروین با اقدامات و کمکهای امکاناتی و جابهجایی وسایل، بارها جان برادر و خواهر و فرزند مجاهدش را از دستیابی سپاه جنایتکار خمینی به آنها نجات داد.
یکبار که فرزندش در خانه خوابیده بود و مأموران سپاه برای دستگیری او وارد خانه شدند، مادر با هوشیاری بالا، خطاب به افراد سپاه، با صدای بلند گفت: «اینکه خوابیده برادر من است! اسمش قلی است! کارگر است از سر کار آمده و خسته بوده و خوابیده!». بدین ترتیب همزمان پسرش را هم در جریان قرار داد تا او هم بداند که چه جوابی باید بدهد. روی برگهای که در دست مأموران سپاه بود نوشته بود: «در صورتیکه سوژه قصد فرار داشت اجازه شلیک دارید». اما مادر با هوشیاری، موجب شد فرزند مجاهدش به سلامت از آن صحنه خارج شود.
مادر پروین در فاز نظامی با جسارتی بیمانند که از ایمان و اعتقادش به راهی که انتخاب کرده بود برمیخاست، بارها توانسته بود اسناد و مدارک و حتی سلاح را از پایگاههای سازمان که مورد شک واقع و تخلیه شده بودند خارج سازد.
بعد از خروج پسر، برادر و خواهرش از ایران برای پیوستن به سازمان، فشارهای زیادی از طرف رژیم و همسرش که تودهیی بود به وی وارد شد. پروین پس از مدتی به اصرار همسرش از تهران به سلمان شهر مازندران نقل مکان کرد.
مادرپروین، بعد از حماسه بزرگ فروغ جاویدان تصمیم گرفت برای دیدن پسر، برادر و خواهر مجاهدش به اشرف در عراق سفر کند.
او پس از این دیدار اصرار داشت که در اشرف بماند و لباس رزم ارتش آزادیبخش را به تن کند و در کسوت یک رزمنده مجاهد خلق به نبردش برای آزادی خلق و میهن ادامه دهد.
اما مسئولان سازمان در پاسخ به درخواست او برای پیوستن به صفوف ارتش آزادیبخش، به او گفتند که با توجه به وضعیت خانوادگی او و برای اینکه سایر اعضای خانواده و از جمله خواهرش که در تهران زندگی نیمه مخفی داشت مورد تهدید و انتقام احتمالی دشمن قرار نگیرند به ایران برگردد و در همانجا در ارتباط با سازمان فعالیتهایش را ادامه بدهد.
روز وداع مادر با قرارگاه اشرف به فرزند مجاهدش گفت: «من دلم اینجاست، من مال اینجا هستم ولی به من دستور دادند برگردم چرا که برای ارتش باید کاری بکنم...» او در ادامه خطاب به فرزند مجاهدش گفت: «مأموریت تو اینجاست مأموریت منهم در داخل ایران!» و سبکبال و سبکبار به سوی مأموریتش در داخل میهن پر گشود و رفت.
پس از بازگشت این مادر قهرمان به تهران روز ۲۹ اسفند ۱۳۶۸، مزدوران سپاه، همزمان به خانه خواهر و مادرش در تهران و خانه پروین در سلمان شهر یورش بردند. در این حمله، پروین، مادر، خواهر و همسر خواهرش دستگیر شده و به زندان منتقل شدند. دژخیمان وحشی خمینی، پروین، این مادر دلیر و فداکار را زیر شکنجههای وحشیانه بردند اما او با تمام عزم و اراده و ایمانش به مجاهدین و راه آنها در برابر این شکنجهها مقاومت کرد تا آن که نهایتاً یک هفته بعد یعنی در روز ۷ فروردین ۱۳۶۹، خبر شهادت او را به خانوادهاش دادند. بازجویان و شکنجهگران، مادر دلیر و شجاع را زیر شکنجه بهشهادت رسانده و پیکر پاک او را بدون اطلاع خانوادهاش در تنکابن به خاک سپردند.
مزدوران حتی محل دفن مادر را به خانواده نگفتند. مأموران قضاییه جلادان، بهدلیل پیگیریهای مستمر خانواده، مدتی بعد، محلی را در بیابانهای سلمانشهر بهعنوان محل دفن مادر معرفی کردند اما در زلزلهای که در همان سال در شمال ایران واقع شد، آن محل بهطور کامل از بین رفت.
همسر خواهر پروین، مجاهد خلق غلامعلی فاطمی هم یکسال بعد اعدام و به خیل شهدای مجاهدین پیوست
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید