728 x 90

با یاد مجاهد شهید کلثوم (سکینه) الله‌وردی

مجاهد شهید کلثوم (سکینه) الله وردی
مجاهد شهید کلثوم (سکینه) الله وردی

محل تولد: خرمدره
شغل: دانش آموز
سن: 18
تحصیلات: متوسطه
محل شهادت: کرمانشاه
تاریخ شهادت: 18-7-1360
محل زندان: -

زندگینامه شهید


کلثوم الله‌وردی در سال ۱۳۳۷، در خرمدره از استان زنجان، در خانواده‌ای محروم به دنیا آمد. وی به‌دلیل محدودیت‌های اقتصادی خانواده، بعد از تحصیلات ابتدایی، مدتی ترک‌تحصیل کرد و سپس با جدیت و پشتکار خودش توانست دوره راهنمایی را طی یک‌سال به شکل شبانه، پشت سر بگذارد. اما تحصیلات دبیرستانی وی به‌دلیل فعالیت‌های حرفه‌یی سیاسی‌اش نیمه تمام ماند.
کلثوم تحت تأثیر برادر بزرگترش که از زمان حاکمیت فاسد شاه، هوادار سازمان مجاهدین خلق ایران و زندانی سیاسی بود، با موضوعات سیاسی و هم‌چنین با نام و آرمان سازمان مجاهدین آشنا شده و هوادار سازمان بود. او در سال‌های قبل از انقلاب، کتابخانه‌یی را در خانه راه‌اندازی کرده بود که علاوه بر کتاب‌های علنی، تعدادی از کتاب‌ها و نشریات سازمان را که ممنوعه بود، به‌صورت مخفیانه برای مطالعه به دوستان مورد اعتمادش می‌داد.
کلثوم در قیام ضدسلطنتی در سال ۱۳۵۷، شرکت فعال داشت. وی برای حضور در تظاهرات‌های مهم در تهران از جمله تظاهرات ۱۷ شهریور ۱۳۵۷، یا راهپیمایی تاسوعا و عاشورای همان‌سال، به تهران می‌رفت.
وی پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی مسئولیت انجمن دانش آموزی هواداران سازمان را در دبیرستانی که تحصیل می‌کرد، به عهده گرفت. در حالی‌که همزمان مسئولیت تشکیلات مادران مجاهد را در خرمدره دنبال می‌کرد.
او به‌دلیل دارا بودن انگیزه‌های بالای مبارزاتی و اخلاق و منش انسانی و انقلابی، تأثیر به‌سزایی در رشد و ارتقاء شبکه مادران مجاهد داشت، به‌نحوی که این شبکه با پایه‌های مستحکم، تا چند سال پا برجا بود و پس از آغاز مقاومت مسلحانه انقلابی در سال ۱۳۶۰، به مجاهدینی که قصد رفتن به منطقه مرزی برای وصل به سازمان را داشتند کمک می‌نمود.
کلثوم تا زمستان ۱۳۵۹، در خرمدره به فعالیت خودش در ارتباط با سازمان ادامه داد. به‌دلیل فعالیت گسترده‌یی که داشت مزدوران چند بار قصد دستگیری او را داشتند، اما به‌دلیل هوشیاری وی موفق نشدند. تا این‌که مزدوران کمیته‌چی به همراه پلیس در نزدیکی خانه آنها کمین کردند تا وقتی کلثوم از دبیرستان به خانه برمی‌گردد وی را دستگیر کنند. زمانی که یکی از مأموران پلیس در خانه را می‌زند، کلثوم خودش در را باز می‌کند. مأمور مربوطه که کلثوم را نمی‌شناخته می‌گوید؛ ما با کلثوم الله‌وردی کار داریم، تا چند سؤال از او بپرسیم. کلثوم با جسارت و در کمال خونسردی به وی می‌گوید که او هنوز از مدرسه نیامده است، چند دقیقه همینجا بایستید تا بیاید. وی سپس به‌دنبال بستن در، از طریق پشت‌بام از منطقه خارج می‌شود. مزدوران رژیم که پس از مدتی متوجه می‌شوند که چه فریبی خورده‌اند با وحشیگری پدر وی را بازداشت کرده، با خود می‌برند و به‌عنوان گروگان نگاه می‌دارند تا بتوانند کلثوم را دستگیر کنند.
وی پس از خروج از خانه و منطقه، به کرمانشاه رفته و به تشکیلات سازمان در این شهر وصل می‌شود.
کلثوم در تظاهرات بزرگ ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ که اتمام‌حجت تاریخی با خمینی جنایتکار از سوی سازمان بود، فعالانه شرکت داشت. از فردای ۳۰ خرداد و شروع مبارزه مسلحانه انقلابی، به زندگی و مبارزه مخفی روی آورد و فعالیت‌هایش را در ارتباط با تشکیلات سازمان در کرمانشاه ادامه داد. وی در روز ۱۹ شهریور ۱۳۶۰، در حین انجام یک مأموریت سازمانی، در کرمانشاه دستگیر و به زندان دیزل‌آباد کرمانشاه منتقل گردید. دژخیمان خمینی در زندان، بلافاصله وی را زیر ضرب و شتم و شکنجه‌های سنگین قرار دادند.
کلثوم، در دادگاه نمایشی چند دقیقه‌ای، وجه دیگری از ایمان و اعتقاد یک مجاهد خلق را به جانیان رژیم نشان داد.
قاضی ضد شرع از او خواسته بود که توبه کند و سپس از وی پرسیده بود که اگر الآن سلاح داشتی چه می‌کردی؟، کلثوم با شجاعت تمام گفته بود: شما جانیان را آماج گلوله قرار می‌دادم. قاضی جنایتکار در برابر این تهاجم قهرمانانه این مجاهد پاکباز، بلافاصله حکم اعدام او را صادر کرد.
سرانجام دژخیمان خمینی، تنها به فاصله یک ماه از زمان دستگیری، این زن قهرمان مجاهد خلق را در تاریخ ۱۸ مهر ۱۳۶۰، همراه با تعداد دیگری از یاران مجاهدش، تیرباران کرده و به‌شهادت رساندند.
برادر کوچکتر کلثوم که در همان زندان در بند بود، وضعیت بند، لحظاتی قبل از اعدام زندانیان در ۱۸ مهر را این‌گونه روایت می‌کند: «من به‌همراه دو زندانی دیگر در اتاق کناری همان اتاقی که خواهرم زندانی بود، قرار داشتیم. شب ما متوجه سر و صدا در راهرو شدیم و معلوم بود خبرهایی هست. بلافاصله، از صحبت‌هایی که می‌شد و ما می‌شنیدیم، متوجه شدیم که می‌خواهند تعدادی از بچه‌ها را اعدام کنند. آن شب ما تا نزدیکی‌های نیمه شب، پشت درب بندمان تجمع کرده و به‌گوش بودیم، صدای خواهرم را می‌شنیدم که با فریاد بر سر پاسداران و بازجوها می‌خواست که من را برای آخرین بار ببیند. بعد از ساعتی درب بند ما باز شد و مرا صدا کردند. من که بیرون اتاق رفتم، دیدم تعدادی از برادران مجاهد و خواهرم در راهرو ایستاده‌اند. برادران که مشغول صحبت با هم و بگو و بخند بودند و انگار نه انگار که چند دقیقه دیگر، به‌سوی میدان تیر خواهند شتافت. خواهرم تا مرا دید، در آغوشم کشید و چهره‌اش کاملاً بر افروخته بود. در گوشم زمزمه کرد و گفت "ناراحت نشو و گریه نکن، من به‌جای خوبی می‌روم. منتظر هستم که انتقامم گرفته شود. این رژیم نابود خواهد شد". این وضعیت بیشتر از چند دقیقه طول نکشید. پاسداری ما را از هم جدا و مرا مجدداً داخل بند پرت کرد. بعد از ساعتی همه مجاهدین را، پشت بند، در یک محوطه باز، که محل اعدام بود، بردند و ما صدای شعارهای آنها را که بلند فریاد می‌زدند می‌شنیدیم. وقتی رگبار گلوله‌ها و تیرهای خلاص تمام شد، کماکان یک صدا تا مدتها شنیده می‌شد. بعدها خود پاسداران نقل کردند که برای این‌که خواهرم را با زجر بکشند، شلیک را ابتدا به پاها و بعد نقاط حساس بدنش کرده بودند تا با خون‌ریزی و درد کشته شود».
به این ترتیب مجاهد قهرمان کلثوم الله‌وردی، تا آخرین نفس بر سر پیمانش با خدا و خلق باقی ماند و جانش را فدیه راه آزادی مردم ایران نمود.

 

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org

 

خاطرات


 

 

تصاویر یادگاری


 

 

تصویر مزار شهید


 

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/4176c07e-088f-417a-9d60-990e67ab19ab"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات