زندگینامه شهید
مجید رضا در سال۱۳۳۹ در مشهد در خانوادهای متوسط بهدنیا آمد. دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همان شهر گذراند. پس از دریافت دیپلم وارد دانشگاه آزاد شد. مجید در سال ۵۴ در دبیرستان با مسایل سیاسی آشنا شد و به همراه یکی از معلمان و دوستان همفکرش به روشنگری علیه نظام شاهنشاهی در دبیرستان و محیطی که زندگی میکرد پرداخت.
وی بهدلیل از دست دادن پدرش در سال ۵۵ مجبور شد در کنار درس و فعالیتهای سیاسی وارد بازار کار شود.
مجید در جریان قیام مردم علیه حاکمیت شاه خائن فعالانه شرکت داشت و در سازماندهی تظاهرات پیشقدم بود.
پس از پیروزی انقلاب و برپایی جنبش ملی مجاهدین در مشهد، مجید که بهدنبال راهی برای ادامه مبارزاتش بود، گمشدهاش را در آرمان مجاهدین پیدا کرد و بهعنوان یک ملیشیای مجاهد خلق بهطور حرفهیی وارد فعالیت شد. او مدتی در قسمت پخش نشریه مجاهد و سپس در حفاظت از ستاد سازمان در مشهد ایفای مسئولیت کرد.
در جریان زلزله گناباد مشهد و آذوقه رسانی به زلزلهزدگان نقش فعال و چشمگیری داشت. در ترددی برای انجام همین مأموریت بود، که تصادف کرد و مجروح شد. اما پس از بهبودی بهسرعت به فعالیتهای مجاهدیاش ادامه داد.
مجید در میان مردم و همرزمانش به مایهگذاری و فداکاری برای دیگران شناخته میشد.
وی یکی از روزها که به طرف خانه میرفت متوجه شد که خانهیی آتش گرفته و تمام اهالی منتظرند تا مأموران آتشنشان برسند و کودکان محاصره شده در میان آتش را نجات دهند. هنوز از طرف مأموران آتشنشانی خبری نشده بود که مجید با جویا شدن اوضاع و احوال از مردم، بلافاصله خود را به پشتبام رساند و از آنجا به داخل حیات خانه پرید و کودکان را خارج و با کمک مردم آتش را خاموش نمود.
وی سپس یکی از کودکان را که دست و پایش سوخته بود به بیمارستان برد و پس از معالجه تحویل مادر بزرگش داد. پس از چند روز که پدر و مادر آن کودک از مسافرت آمده و از جریان مطلع شدند برای دیدن مجید و تشکر از وی به دیدار او رفته و از او خواستند تا مخارجی را که در قبال این آتشسوزی متقبل شده بگوید تا آنها پرداخت کنند. مجید ضمن تشکر از آنها گفته بود: «من چیز بیشتری جز وظیفهام انجام ندادهام»
مجید با توصیه مسئولان جنبش مشهد، در اسفندماه ۵۹ به سربازی و محل خدمت خود در شیروان رفت.
در دوران آموزشی بهخاطر بردن نشریه مجاهد به داخل پادگان و توزیع آن بین سربازان مورد مواخذه سرکرده پادگان قرار گرفت و وی را تنبیهی به پادگان ابوذر در سرپلذهاب فرستادند.
وی با پیگیریهای مادرش بهدلیل شرایط وخیم اقتصادی که داشتند پس از حدود ۵ ماه موفق به گرفتن معافی شد.
مجید بلافاصله پس از خلاصی از سربازی بهرغم اینکه شرایط بعد از سی خرداد ۶۰ و شروع مبارزه مسلحانه انقلابی سخت شده بود، ارتباطش را با سازمان برقرار کرد و در قسمتهای ترابری و نشریه به کارش ادامه داد. پس از مدتی با توجه به صلاحیتی که از خود بارز کرد در ستاد استان خراسان سازماندهی شد و به مجاهدت خودش ادامه داد.
سرانجام در روز اول مهرماه ۱۳۶۰ حین اجرای مأموریتی توسط مزدوران رژیم دستگیر و زیر شکنجههای شدید قرار گرفت. ایستادگی وی بر سر مواضع مجاهدی و مقاومت قهرمانانهاش در برابر شکنجهگران باعث شد که روز ۱۹ اسفند ۱۳۶۰ به همراه ۸ مجاهد دیگر در مشهد تیرباران و بهشهادت برسد.
مردم محلی که مجید در آن زندگی میکرد بعد از شهادتش میگفتند: «اگر تمام جوانهایی که خمینی حکم اعدامشان را داده مثل مجید باشند پس مرگ بر خمینی که چنین فرزندانی را از ما گرفته است». آنها در مراسم تشییع جنازه او شرکت کردند و نفرت و کینهٔ خود نسبت به خمینی جنایتکار را نشان دادند.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید