زندگینامه شهید
متولد: ۱۳۴۳ ـ تهران
سابقه زندان: ۴ سال در رژیم خمینی
بیتاب رهایی
«خمینی دجال و خون آشام، خورشید را محبوس کرد و خلقی را به زنجیر کشید. خورشید از سرخی خون شهیدان رنگ گرفت. آسمان از غم از دست دادن شهیدان خون بارید و باغها از قطرههای خون شهیدان پر از لاله و شقایق شد. پیام «هل من ناصر ینصرنی» مسعود به گوش رسید، کوهمردان و شیرزنان مجاهد و مبارز خلق، به میدان شتافتند. … اگر من در نبرد سرنگونی رژیم دجال خمینی سعادت شهادت نصیبم شد رستگارم. چون در پیشگاه خدا روسفیدم زیرا توحید و یگانگی را از مسعود و مریم آموختم و در راه خدا و خلق، جانانه بر سر پیمانم ایستادم و خونم را فدیهٴ رهایی خلقم کردم.ـ از وصیتنامه مجاهد شهید مریم حسینی ۹ مرداد ۱۳۷۰»
مريم حسينی: «سال ۵۷ محصل سوم راهنمایی بودم که در تظاهراتها و برنامههای دوران انقلاب فعالانه شرکت داشتم. بعد از آزادی آخرین دستهٴ زندانیان سیاسی به سازمان و صل شدم. تا پیروزی انقلاب در مدرسه، عکسهای شهدای سازمان را با زندگینامههای آنها روی دیوار نصب میکردم. …
چون برادران شهیدم از دوران شاه در زندان و عضو سازمان بودند آشنایی کلی با سازمان داشتم و بعد از آزادی آنها بیشتر با سازمان آشنا شدم و به وسیلهٴ برادرم غلامحسین، حدوداً از فروردین58 به سازمان وصل شدم و فعالیتهایم را شروع کردم».
مریم قهرمان از آن میلیشیاهای پرشوری بود که تنها بهخاطر فروش نشریه و فعالیتهای افشاگرانه علیه آزادی کشی خمینی، هزار هزار، به زیر شلاق و شکنجه و زندان کشیده شدند. مریم در۲۳خرداد ۶۰ توسط پاسداران خونریز خمینی دستگیر شد و تا ۱۰مرداد ۶۴ در زندانهای قزلحصار کرج و اوین در اسارت بهسر برد. بعد از آزادی از زندان مریم از یاران و سازمانش قطع شده بود، اما تسلیم این جبر نشد. تلاش کرد و تلاش کرد و سرانجام خود را دوباره به این رود خروشان عزم و نبرد رساند.
اردیبهشت 67 بود که مریم به ارتش آزادیبخش پیوست و رزم خود برای آزادی مردمش و تحقق آرمانهای زیبای خود و سازمانش را ادامه داد. در هر کاری، چه امور امدادگری مجروحان، چه کارهای خدماتی، چه در مسئولیتهایش در بخش حفاظت سازمان، و چه در مدیریتهای یکانهای رزمی، مسئولانه تلاش میکرد.
در میان زنانی که برای اولین بار در تاریخ ایران، بر فراز زرهیها، شهر مهران را از چنگال ضحاکان آزاد کردند، مریم نیز حضور داشت.
مریم در عملیات چلچراغ و فروغ جاویدان نیز دلیرانه جنگید.
گفتنی است مریم قهرمان شاهد شهادت دو تن از برادران خود هم بود.
یک برادرش مجاهد شهید عباس حسینی، در اول آذر ۶۰در زندان گرگان تیرباران شد. برادر دیگرش مجاهد شهید غلامحسین حسینی، در ۷ اردیبهشت ۶۳ در زندان اوین به دستور خمینی اعدام شد. اما همهٴ این درد و داغها برای مریم، شعلههای عزم او را فروزانتر کرد.
دوران پایداری مجاهدین در اشرف، دورانی است که در آن خواهرانی چون مجاهد قهرمان مریم حسینی، در شورای رهبری، نقش بسیار مهمی ایفا کردند. حل و فصل امور یک شهر محاصره شده. با تمام فشارها و تنگناها و کمبودها. بهعلاوه حمله و هجومهای مکرر وحوش خامنهای و مالکی..
آخرین مرحله این پایداری پرشکوه نیز در اشرف، در محاصره مزدوران حکومت دستنشاندهٴ رژیم ولایتفقیه، به عزم و صبر و استقامت و شجاعتی بیمانند نیاز داشت. ویژگیهایی که از خلال کلمات تعهد و سوگند در نوشتههای مریم میتوان آن را دید
مريم حسينی: «... بیهیچ شکی در راه پر افتخاری که سی و اندی سال قبل انتخاب کردم پیش میروم و به وظیفهای که به آن موظف شدهام یعنی سرنگونی رژیم منفور ولایتفقیه و پیروزی خلق قهرمانمان ثابت قدم میمانم و میدانم که پیروزی از آن ماست. ما مجاهدین با این رهبری چون کوهی هستیم که از توفانهای بنیان کن در زمان شاه و شیخ و بهخصوص در ۱۰سال اخیر مقاومت و پایداری قهرمانانه دلاوران اشرف نتوانست تکانمان بدهد...
بی شک راز این لالهها که گلبرگهایشان برخاک اشرف فرو ریخت، بر زبان آلالههای دشتهای وطن مکرر در مکرر بازگو خواهد شد.
رازها در سینهٴ صد چاکتان شد گر به خاک
گــفـتگو با گـل کنیــد آلالهها هـمـرازتان
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید