زندگینامه شهید
پروین از سال ۶۰ در زندان همیشه شاد، مقاوم و مهاجم بود، برای پاسداران و دژخیمان نیز روشن بود که هر کجا باشد سرمنشاء روحیه مقاومت و ایستادگی در برابر مزدوران است. بارها او را برای بازجویی و شکنجه بردند، اما هر بار استوارتر به بند بازگشت.
او از سال۶۳ در گوهردشت همراه چند تن از خواهران دیگر از جمله اعظم طاقدره، فاطمه حمزهای و محبوبه صفائی هسته های اولیه مقاومت در آن جا را شکل دادند.
از آن پس هر چه بود کتک، شکنجه ، اعتصاب و سلولهای دربسته بود، یک بار برای این که پروین را درهم بشکنند در حیاط گوهردشت او را روی تخت شکنجه آنقدر با شلاق زدند که خودشان خسته شدند.
اما او حتی یک آه هم نگفت و با هر ضربه شلاق فقط نام امام حسین را به زبان میآورد، پس از این شکنجه دژخیمان او را به سلول بردند.
در پیامی که از سلول فرستاد گفت: « دلم میخواهد روزی آنقدر شکنجه شوم که بتوانم درد همه زندانیانی را که زیر شکنجه شهید شدهاند را با گوشت و پوست خود حس کنم.
الان هم با هر شلاقی که میخورم به یاد یکی از شهدا میافتم، وقتی میخواهم خودم را آزمایش کنم که آیا تا به آخر میتوانم مقاومت کنم یا نه؟
یاد امام حسین میافتم و میبینم با عشق به او این کمترین چیز است».
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org