زندگینامه شهید
با اشاره به پاهای شکنجه شده و خونین خود گفت:
ایمان دارم این رژیم تا کجاضداسلامی، ضدخلقی و ضدبشریست. لذا باید تا آخرین نفس با آن جنگید و من همچنین کرده و خواهم کرد. در سنت مجاهدین تسلیم و سازش و پذیرش ننگ و خفت جایی ندارد. »...
مجاهد شهید فاطمه سیدی یکی از خواهران مسئول سازمان بود. وی متولد سال۱۳۳۵ شهر تبریز بود و بعد از طی دوران دبستان و دبیرستان وارد دانشگاه داروسازی تبریز، مشغول تحصیل شد. وی بهدلیل جو سیاسی خانوادهاش که ناشی از دستگیری برادرش و محکومیت او در دوره شاه خائن و دیکتاتوری سلطنتی، بود به مسایل سیاسی آشنا شد و در ورود به دانشگاه که محیط فعال و سیاسی بود فعالیتهایش را گسترش داد. بهعلت عدم دسترسی به سازمان پیشتاز انقلاب، تلاش میکرد که با تکثیر و دستنویس و پخش اعلامیههایی علیه دیکتاتوری شاه خائن فعال باشد. بعد از دستگیری برادرش فضای جدیدی برایش باز شد و برای ملاقات برادرش به زندان قصر میرفت و از این طریق با خانوادههای زندانیان سیاسی بهخصوص سازمان مجاهدین آشنا شد و این آشناییها کمک زیادی در عمق بخشیدن به آگاهیهای سیاسی وی نمود و با جنایات و سفاکیهای رژیم و با درد و رنج فرزندان خلق و پیشگامان راه رهایی آشنا شد و در همین رابطه بود که کموبیش اطلاعاتی از جریان ارتجاعی که بهدنبال ضربه اپورتونیستی بر سازمان در زندان شروع به رشد کرده بود آشنا گشت و از همان موقع صف خود را از این جریان و بهخصوص در دانشگاه از صف دانشجویان ارتجاعی جدا کرد.
در دوره قیام قهرمانانه مردم علیه حکومت سلطنتی شاه فعالانه شرکت کرد بهخصوص در راهاندازی تظاهرات و راهپیماییهایی زنان و فعال کردن آنها و سهیم نمودن در قیام خونین مردم نقش مؤثری داشت. همچنین در شناساندن مردم و تبلیغ آرمان مجاهدین و توضیح نقش پیشتازانه آنها در مبارزه علیه دیکتاتوری شاه، با حمل آرم سازمان در تظاهرات مردمی و معرفی شهدای مجاهدین خلق انرژی بسیاری میگذاشت
پس از تشکیل ستاد مجاهدین در تبریز، او جزو اولین هستهٴ خواهران دانشجویی بود که در ارتباط مستقیم با سازمان قرار گرفت و پس از مدتی، بهدلیل شایستگیها و صلاحیتهایی که از خودنشان داد، مسئولیت قسمت دانش آموزی خواهران تبریز را برعهده گرفت و در آموزش و سازماندهی خواهران میلیشیای دانشآموز تبریز نقش ارزندهای ایفا کرد و مسولی پرتوان و دلسوز برای میلیشیای دانش آموزی بود
چند ماه پس از۳۰خرداد۶۰ مجاهد شهید فاطمه سیدی به همراه همسرش به تهران منتقل شد. در۲۱/ خرداد/۶۱، بهدنبال تهاجم وحشیانهٴ پاسداران به پایگاه او و تعدادی دیگر از خواهران و برادران مجاهدش، پس از نبردی قهرمانانه در حالیکه خودش مجروح شده بود، به اسارت دشمن در آمد. جلادان اوین بهرغم ماهها شکنجهٔ وحشیانه نتوانستند کوچکترین اطلاعاتی از فاطمه دلیر بهدست بیاورند. او را مدتی به زندان تبریز منتقل کردند تا با روبهرو کردن با خائنین او را وادار به تسلیم کنند. هنگامی که در زندان تبریز او را با خائنی مواجهه کردند که از او میخواست، ندامت کند، پاسخ فاطمه کوتاه اما قاطع و روشن بود. او با اشاره به پاهای شکنجه شدهاش گفت: «با وجود این زخمهای عمیق و پاها و دستهای چرک کرده و مجروح با دردی که در تمام وجود من و هزاران خواهر و برادر اسیرم تیر میکشد دیگر نیاز به بحث نیست ایمان دارم این رژیم تا کجا ضداسلامی، ضدخلقی و ضدبشریست. لذا باید تا آخرین نفس با آن جنگید و من همچنین کرده و خواهم کرد. در سنت مجاهدین تسلیم و سازش و پذیرش ننگ و خفت جایی ندارد. »...
پس از آن جلادان خمینی فاطمه را مجدد به زندان اوین منتقل کردند و پس از مدت کوتاهی بعد خبر اعدام او را به خانواده دادند و به این ترتیب فاطمه با پایداری بر آرمانهای توحیدی سازمان مجاهدین پس از ماهها تحمل شکنجههای دژخیمان در روز۷/ آبان/۶۱ قهرمانانه بشهادت رسید.
مقاومت او در برابر دژخیمان و شکنجهگران اکنون در دل زندانیان سیاسی مقاوم در زندانهای رژیم ضدبشری و ضدانسانی خمینی-خامنهای بهخصوص زندانیان زن زنده و جاوید است و بیشک در لبخندهای شادی و امید خلقی رها شده از چنگال ستم دژخیم قرن زنده و گرامی خواهد ماند.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org