زندگینامه شهید
زندانی زمان شاه: سال۵۴ به مدت ۲.۵ماه
نحوه شهادت: درگیری با پاسداران و شهادت با انفجار نارنجک
مهدی زائریان مقدم (سیامک) در سال۱۳۳۶ در شهر مشهد بدنیا آمد. دبستان و دبیرستان را در شهر زادگاهش پشت سر گذراند و سپس وارد دانشگاه علم و صنعت در تهران شد.
مهدی در دانشگاه وارد فعالیتهای سیاسی دانشجویی علیه دیکتاتوری شاه خائن شد. در پی همین فعالیتها بود که در سال۵۴ در اوج دستگیری گروههای وابسته به مجاهدین وی نیز دستگیر شد و بهرغم شکنجهها و فشار بسیار توانست با خام کردن دستگاه ساواک بعد از دو ماه و نیم از زندان بیرون بیاید.
مهدی بعد آزادی از زندان فعالانه ارتباط با سازمان را پی گرفت تا اینکه در سال۵۶ هنگامی که دانشجوی دانشکده علم و صنعت تهران بود موفق به برقراری ارتباط با سازمان گردید و تحت مسئولیت مجاهد شهید محمد منصوری به فعالیتش ادامه میدهد و با شروع قیام ضدسلطنتی دانشگاه را ترک کرد و بهگفته همرزمانش در برگزاری تظاهراتها و راهپیماییها نقش فعالی داشت آنچنانکه در تظاهرات روز ۱۷شهریور ۵۷ با شهادت فاصله زیادی نداشت.
پس از پیروزی انقلاب نیز تمام انرژیاش را در رابطه با سازمان گذاشت و همچون مسئولی همهجانبه در بخشهای مختلف از جمله بخشهای حفاظتی سازمان به بهترین وجه انجام مسئولیت نمود.
برخوردهای جاافتاده، خضوع و فروتنی، شوخ طبعی و درعینحال جدیت در انجام امور، قاطعیت و فداکاری از ویژگیهای بارز مهدی بود.
در اواخر فاز سیاسی چند ماه مانده به سی خرداد۶۰ به بخش روابط سازمان منتقل شد و با توجه به روحیه بالایش مسئولیتهای متعددی را تا زمان شهادتش برعهده داشت، از جمله مسئولیت حفاظتی و نظامی پایگاه، مسئولیت حفاظت بسیاری از ملاقاتهای مسئولان این بخش با سایر گروهها و شخصیتها و مسئولیت تدارکات نظامیبخش روابط.
مهدی قهرمان با پشتکار خود مسائل تک به تک افراد پایگاه را که ۱۳نفر بودند رسیدگی میکرد، مسئولیت تکتک افراد را مشخص مینمود و با وجود کارهای بسیار در بیرون پایگاه، تمام کارهای داخل پایگاه را زیر نظر داشت.
پس از شهادت سردار و اشرف در ۱۹بهمن و فرمانده والامقام محمد ضابطی اندوهی که در پایگاه بود را توانست به روحیهی رزمندگی و کینه انقلابی تبدیل کند و روحیه بالایش به همه افراد پایگاه نشاط و امید میبخشید.
یکبار پس از حماسه ۱۲ اردیبهشت و شهادت دهها نفر از کادرهای سازمان، در نشستی که در پایگاه تشکیل شده بود ضمن توضیحاتی درباره این حماسه گفت:
”از طرف برادر مجاهدمان مسعود رجوی توصیه شده که همگی بچهها نباید غمگین شده و هیچ ناراحتی به خود راه دهند ما باید به ضعف و زبونی خمینی بخندیم و به عظمت و برتری سازمان و افراد آن افتخار کنیم ”. او این سخنان را با نشاط و اطمینان خاصی ادا میکرد و خودش اولین کسی بود که خندید.
با اینکه روزهای قبل از شهادتش مسموم شده و بیمار بود و بهعلت فشار کار بسیار ضعیف شده بود ولی همچنان با جان و دل فعالیت میکرد و از پای نمینشست.
سرانجام در روز ۱۰مرداد ۶۱ در حملات پاسداران خمینی به پایگاههای بخش روابط سازمان، پایگاه مهدی نیز مورد حمله قرار گرفت و پس از نبردی نابرابر و مقاومتی قهرمانانه تا آخرین لحظه، در کنار مادر دلیر خود و ۷ رزمنده دیگر با کشیدن نارنجک و کشتن تعدادی از مزدوران رژیم، خود نیز بهشهادت میرسد.
گزارش یکی از همرزمان مهدی از نحوه شهادت او:
«در پایگاه مهدی درگیری با پاسداران به نبرد تن به تن رسید و بچهها با تمام امکانات میجنگیدند مادر زائریان هم کمک بچهها میکرد یکی از بچهها در حالی که مشغول نبرد بود و داشت عقبنشینی میکرد دید مهدی دنبال ضامن نارنجک است، تا این لحظه من مقداری فاصله گرفته بودم که صدای مهیب نارنجک و دود و آتش بلند شد و مهدی با انفجار نارنجک تعدادی از پاسداران را هم بهلاکت رسانده بود».
یادش گرامی و راهش پر روهرو باد
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید