زندگینامه شهید
امانالله (بهمن) هوشمند، در سال ۱۳۴۲، در لارستان فارس به دنیا آمد. وی تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را تا دوم نظری در جهرم گذراند.
بهمن در حالیکه نوجوانی ۱۶ساله بود در جریان قیام و تظاهرات مردم علیه دیکتاتوری فاسد پهلوی، با مسایل سیاسی آشنا شد. وی پس از پیروزی انقلاب ضد سطنتی، توسط مجاهد شهید عباس محمدی دبیر دبیرستانهای جهرم با سازمان مجاهدین آشنا شد. و از آنجا که محرومیت مردم را در منطقه لارستان از نزدیک لمس کرده بود، پاسخ به این همه نابرابری را در آرمانهای سازمان مجاهدین پیدا کرد و از آن پس در ارتباط با بخش دانشآموزی سازمان قرار گرفت و بهعنوان یک ملیشیای پرشور در مسئولیتهای مشخص شده ایفای وظیفه کرد.
بهمن، از آنجا که به همراه برادر دانشجویش در کوی دانشگاه جهرم زندگی میکرد،، پس از کودتای فرهنگی و تعطیلی دانشگاهها و خوابگاهها، برای ادامه تحصیل و فعالیتهایش، به شیراز نزد برادر بزرگتر دیگرش رفت.
اما بهدلیل فعالیتهایی که در هواداری از سازمان داشت، خیلی زود از دبیرستان اخراج شد.
وی که در شیراز خیلی شناخته شده نبود، در کنار کار در مغازه برادرش، به فعالیتهایش در ارتباط با سازمان ادامه داد و بعد از سی خرداد ۱۳۶۰ نیز مخفیانه، آنها را ادامه داد. یکی از اقدامات ارزشمند بهمن، ارتباط با خانواده شهدای مجاهد و کمک به آنها بود. او اغلب، سوار بر موتور، از این محله به محله دیگر میرفت و وظایف خودش را در این رابطه انجام میداد. همچنین تلاش میکرد، میزان پولی را که محصول دسترنج کارش بود از طریق بستگانش در کشورهای خلیج به سازمان برساند.
مزدوران بسیجی رژیم یک بار در سال ۱۳۶۰ موتورش را در برابر خانهاش آتش زدند.
بهمن در حالیکه از سازمان قطع شده بود، در زمستان سال ۱۳۶۰، توسط مزدوران سپاه دستگیر شد، اما بهدلیل هشیاری خودش و عدم دسترسی مزدوران به مدرکی علیه وی، مدتی بعد آزاد شد.
یکی از همبندیهای مجاهدش در این رابطه نوشته است: «بهمن به بند ۶ بازداشتگاه که ما بودیم آمد. چون به اسم مجاهدین بود، مدتی آنجا زیر شکنجه قرار گرفت، اما همه چیز را منکر شد و خودش را به این راه زد که هیچ چیز نمیداند... . او سعی میکرد که با کسی حتی اگر میشناسد رابطه نداشته باشد. این روش او بود تا بتواند خط خود را پیش ببرد و همین را هم اجرا کرد و موفق شد. زمانی که داشت از زندان خارج میشد به من گفت که شاید بیرون همدیگر را ببینیم و رفت».
بهمن در کنار فعالیتهایش همواره در پی یافتن راهی برای خروج از کشور و پیوستن به سازمان در منطقه مرزی بود. تا آن که نهایتأ در سال ۱۳۶۴، ارتباطش وصل شد و برای خروج از کشور دست به اقداماتی زد، اما این تلاش لو رفت و بر سر اجرای یک قرار، توسط پاسداران جنایتکار خمینی دستگیر و مستقیماً روانه شکنجهگاه زندان عادلآباد شیراز شد.
از آنجا که وی یک بار در سال ۱۳۶۰ مزدوران را فریب داده و آزاد شده بود، این بار با کینه بیشتری تحت شکنجه قرار گرفت. همان برادر مجاهدی که در سال ۱۳۶۰ هم بند وی بود، در ادامه همان گزارش که فوقا آمد، نوشته است: «سال ۶۴ بود که ناگهان بهمن را در راهرو دیدم، اول او را نشناختم، بدجور شکنجه و ضعیف شده بود. مدتی داشتم به او نگاه میکردم که جلو آمد و با خنده گفت قرار ما بیرون بود، شما نیامدید، من آمدم. بهمن مدتی در اطلاعات سپاه زیر بازجویی بود، هیچ حرفی نزده بود و واقعاً بهمعنی کامل کلمه، مقاوم بود که به آن جثه کوچک نمیخورد، اما در پشت آن یک کوه استوار بود که بازجوها در مقابل او کم آوردند و میتوانم بگویم که او شکنجه را به سخره گرفته بود».
بهمن پس از طی سرفرازانه دوران بازجویی و شکنجه، در بیدادگاه آخوندی در شیراز به ده سال زندان محکوم شد.
از آنجا که وی در بیرون زندان در جریان آخرین اخبار انقلاب درونی ایدئولوژیک مجاهدین در ارتباط با سازمان قرار گرفته بود، آنها را با اشتیاق وصف ناپذیری به زندانیان مجاهد که داخل تشکیلات زندان بودند منتقل کرد. بهگفته یکی از مجاهدان هم بندش «بهمن در تشکیلات زندان بود و چون آخرین اخبار را از انقلاب درونی مجاهدین داشت، در گیرودار ابهاماتی که داشتیم، به ابهاماتمان پاسخ داد و با تمام توان از انقلاب دفاع میکرد».
سرانجام این مجاهد دلیر و بیباک، در جریان قتلعام زندانیان مجاهد سر موضع، در سال ۱۳۶۷، همراه با هزاران مجاهد دیگر، سربدار شد.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید