زندگینامه شهید
مصطفی جمالی در سال ۱۳۴۳، در روستای خورنگان فسا در استان فارس به دنیا آمد. دوران دبستان و راهنمایی را در همان روستا و سال اول دبیرستان را در فسا سپری کرد. وی سپس در شیراز تحصیلات دبیرستانیش را ادامه داد.
مصطفی در قیامهای سال ۱۳۵۷، در حالیکه دانشآموز دوره راهنمایی بود کاملاً فعال و از جمله کسانی بود که در پی یکی از تظاهراتهای مردمی علیه شاه خائن، وقتی ژاندارمها و پلیس، در تعقیب تظاهر کنندگان، وارد دبیرستان شدند، تا به آخر در برابر آنها ایستاد و مقاومت کرد.
وی در جریان قیام ضدسلطنتی و شرکت در تظاهراتها، با نام و آرمان سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد و به هواداری از سازمان پرداخت.
مصطفی پس از پیروزی انقلاب، در ارتباط با بخش دانشآموزی سازمان در شیراز مشغول به فعالیت شد و بهعنوان میلیشیایی پرشور در فعالیتهای مختلف از جمله فروش نشریه مجاهد و حفاظت از مراکز و دکههای خیابانی فروش نشریات و کتابهای سازمان و همچنین فعالیتهای تبلیغاتی برای برادر مجاهد مسعود رجوی و کاندیداهای سازمان برای مجلس، در جریان انتخابات اولین دوره ریاستجمهوری و مجلس شورای ملی در سال ۱۳۵۸ شرکت فعال داشت.
مصطفی در تظاهراتهای اعتراضی و افشاگرانه ماههای اول سال ۱۳۶۰ و تظاهرات بزرگ و سراسری سازمان در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، علیه سرکوب آخرین قطرات آزادی، شرکت داشت. پس از سرکوب خونین تظاهرات ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ و آغاز مبارزه مسلحانه انقلابی، مصطفی در یک هسته مقاومت، در کنار دیگر همرزمانش، حدود یکسال و نیم به رزم و نبرد جانانه خود با رژیم خمینی ادامه داد.
در آبانماه ۱۳۶۱، هسته مقاومت آنها توسط یک مزدور بسیجی شناسایی شد.
مصطفی که برای عادیسازی، در یک مغازه لولهکشی کار میکرد، متوجه میشود، دو مشتری که ظاهرأ برای خرید لوازم لولهکشی مراجعه کرده بودند، رفتاری غیرعادی دارند. او که به وضعیت آن دو نفر مشکوک شده بود به آرامی به داخل مغازه میرود تا سلاح کمریش را بردارد، اما آنها متوجه شده و به سوی او حملهور شده و او را دستگیر میکنند.
مصطفی ابتدا به زندان سپاه و سپس به زندان عادلآباد شیراز منتقل گردید و در هر دو زندان زیر شکنجههای شدید قرار گرفت تا اطلاعاتش را بدهد، اما مصطفی حتی اسم خود را هم به دژخیمان زندان نگفت.
بازجوها و شکنجهگران وقتی متوجه شدند که با شکنجه نمیتوانند، هیچ اطلاعاتی از این مجاهد دلیر بگیرند، یکی از نفرات بازداشتی را بالای سر او آوردند تا به او بگوید که همه نفرات دستگیر شدهاند و نیاز به مقاومت نیست. مصطفی برای اینکه مجبور نشود، هیچ اطلاعاتی به دشمن بدهد، از آنها خواست، چشمانش را باز کنند تا بتواند اطلاعاتش را بنویسد. وقتی چشمبند او را بر داشتند، سر خودش را محکم به یک دستگاه شوفاژ که کنار آنها بود، کوبید و در حالیکه سرش کاملاً شکاف بر داشته بود، خودش را به بیهوشی زد.
بازجوها مجبور شدند او را به بهداری ببرند. اما وقتی ساعاتی بعد پاسداران متوجه شدند که وی بیهوش نیست و خودش را به بیهوشی زده است، او را مجدداً به شکنجهگاه برگرداندند.
بدین ترتیب او که مدت یکسال و نیم زیر سنگینترین فشارها و شکنجهها قرار داشت، با مقاومت و ایستادگی جانانه بر مواضع مجاهدیاش، اراده پولادین مجاهد خلق را به دژخیمان خمینی نشان داد.
سرانجام، مزدوران شکستخورده رژیم ولایت فقیه، این مجاهد دلیر و پاکباز را در روز ۱۴ تیرماه ۱۳۶۲، در حالیکه ۱۹ سال بیش نداشت به جوخه اعدام سپرده و بهشهادت رساندند.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید